یک درگیرِ فکری با یک فکر درگیر
کبریتِ سوخته
تنها راه امتحان کردن کبریت، آتیش زدنشه. بعد از اینکه آتیشش بزنی دیگه ارزششو از دست میده، و قابل استفاده دیگه نیست.زمان رو نمیشه برگردوند واسه همین خیلی چیزا رو نمیشه درست کرد. دوستی ها، چیزای شکستنی که شکسته شدن، فرصت ها و شانسهایی که از دستشون دادیم و سوخت شده، یا اصلا فرصت زندگی کردنمون رو...؛ واسه هیچکدوم راه برگشتی نیست.
هنوز هم نمیدونم که از چه راهی میشه میزان پایداری چیز ها رو سنجید، و هم اینکه ازدستشون نداد. بطور مثال میزان نترس بودن کسی رو بخوای بسنجی درحالی که نترسونیش، یا میزان بخشنده بودن کسی رو بسنجی بدون اینکه گرسنگی بهش بدی، میزان شکننده بودن رابطه ای رو بفهمی بدون اینکه بشکنیش، یا میزان مقاومت کسی رو فهمید بدون اینکه توی شرایط سخت قرارش بدی.
برعکس اون که میگه اگه قرار باشه بشکنه بزار خودم بشکونمش، اینجا به دنبال راهی واسه نشکستن چیزها هستم.
بعضی چیزها ولی، از این قاعده مستثنا هستن. مثل رابطه پدر فرزندی، مادر فرزندی و امثال اون. بعضی دوستی های چندین و چند ساله؛ و.... فکر کنم اونها حکم فندک رو داشته باشن! اما بحث اینه، اگر کبریت های درون یک قوطی کبریت، مشابه افراد درون یک جامعه باشن...
شما هم این باور رو دارید که واسه تست کردن کبریت، تموم کبریت های درون قوطی کبریت رو باید آتیش زد تا فهمید؟
یا اینکه آتیش زدن کل اون قوطی کبریت، عملا آتیش زدن زمان و وقت خودمون هست؟
سقوطدرچرخهایبیپایان(Falling_Into_An_Infinite_Loop)
مطلبی دیگر از این انتشارات
بی حد
مطلبی دیگر از این انتشارات
Known As Known
مطلبی دیگر از این انتشارات
*ایستاده روی لایه نازک یخ دریاچه*