اپیزود دوم فینسوف: فروپاشی توهم «سیاست درست»

در دومین اپیزود از پادکست «فیلسوف»، احمد سبحانی به واکاوی مفهوم امر سیاسی می‌پردازد. مجری با تأکید بر مدرن بودن مفهوم سیاست، استدلال می‌کند که سیاست نه درست و غلط، بلکه صرفاً محصول رقابت منافع و مدیریت برندگان و بازندگان است.


۱. سیاست: محصول آزادی و مسئولیت مدرن

الف. سیاست، کلمه‌ای مدرن

مجری ابتدا تأکید می‌کند که سیاست یک مفهوم مدرن است. در دوران پیشامدرن، به دلیل عدم وجود آزادی و مسئولیت، نیاز به سیاست (گفتگو برای رسیدن به نتیجه) وجود نداشته است.

ب. اضطراب و انتخاب (اخلاق مدرن)

سیاست نتیجه آزادی و مسئولیت است. زمانی که فرد (مانند یک مغازه‌دار) از وضعیت کارگزاری صرف خارج شده و مسئولیت کامل سود و زیان را می‌پذیرد، اخلاقاً درگیر مسئله می‌شود.

  • تعریف اخلاق: منظور از اخلاق در اینجا، نه صرفاً اخلاق سنتی (دروغ‌گویی، دزدی)، بلکه مواجهه با تشویش وجود، اضطراب و ندای درونی است که فرد را مجبور به انتخاب و افزایش بهره‌وری می‌کند.

ج. تغییر ساختار حکومتی

در حکومت‌های پیشامدرن، افراد صرفاً کارگزاران معذور بودند و تصمیم‌گیری اصلی در دست حاکم یا پادشاه بود. اما در دوران مدرن، هر فرد درگیر در نظام حکومتی (وکیل، وزیر، استاندار) مستقیماً تصمیم‌گیرنده است و دیگر نمی‌تواند بگوید مامور و معذورم.


۲. سیاست در دوران مدرن: توجیه و تعامل نیروها

الف. تعریف نوین سیاست (توجیه اقدامات)

مجری سیاست در دوران مدرن را این‌گونه تعریف می‌کند:

سیاست به یک معنا، توجیه اقدامات دولت است. منظور از توجیه این نیست که هر اقدام دولت صحیح است، بلکه دولت باید بتواند مردم خود را قانع کند که سیاستی که وضع و اجرا می‌کند، به نفع همگان است. این مفهوم حتی در سطوح خرد (مانند سیاست پدر در خانواده یا استاد در کلاس) نیز کاربرد دارد.

ب. مدیریت برنده و بازنده (Trade-off)

امر سیاسی مدرن، عرصه درگیری نیروهایی است که هر کدام سرنوشت کشور را به سویی می‌برند. سیاست باید نحوه تعامل (Trade-off) این نیروها را تنظیم کند.

  • مثال جاده‌کشی: در دوران پیشامدرن جاده با حکم حاکم کشیده می‌شد؛ اما در دوران مدرن، باید توجیه عمومی صورت گیرد، برندگان و بازندگان مشخص شوند، و به کسانی که متضرر می‌شوند، غرامت پرداخت شود (مانانسبت میان سودکنندگان و زیان‌کنندگان).


۳. نقد نگاه ساده‌ساز به سیاست: توهم سیاست درست

الف. نقد تقلیل‌گرایی

یک تلقی اشتباه رایج، اعتقاد به وجود یک سیاست جهان‌شمول درست و صفر و یک است که می‌تواند تمام مشکلات بشر را حل کند.

  • مثال تورم: ساده‌سازی یک مفهوم پیچیده مانند تورم (که حتی اقتصاددانان بر سر کنترل آن اختلاف نظر دارند) به یک راه‌حل دم‌دستی (مانند صرفاً پول چاپ نکردن) نمونه‌ای از این تقلیل‌گرایی است.

  • مشاوران اقتصادی: یک مشاور اقتصادی تنها به هدف خود (مثلاً مهار تورم) نگاه می‌کند و مسائل سیاسی، اجتماعی و نیازهای رئیس جمهور (مانند انتخابات مجدد یا ساخت مسکن) را نادیده می‌گیرد. این امر باعث می‌شود سیاست به‌صورت صفر و یک دیده شود.

ب. ایده اصلی: سیاست صرفاً برنده و بازنده دارد

مهم‌ترین ایده اپیزود:

سیاست درست و غلط وجود ندارد. صرفاً برنده و بازنده وجود دارد.

  • تمرکز بر منافع: هر سیاستی، خواه اصولگرا، اصلاح‌طلب، چپ یا راست، برندگانی و بازندگانی خواهد داشت. کل هنر سیاست، ایجاد تعادل میان این دو گروه است.

  • ضرورت پیگیری منفعت شخصی: مردم باید از توهم نیت خیر و وجود «سیاست درست» خارج شوند. بر اساس منطق ماکیاولیستی-لیبرالیستی، افراد باید در سیاست، ابتدا به دنبال منافع شخصی خود باشند.

    • مثال کارگر: یک کارگر نباید به فردی رأی دهد که دغدغه‌اش صرفاً تولیدکننده است؛ زیرا منافع کارخانه‌دار (افزایش مکانیزه شدن و کاهش حقوق) با منافع کارگر در تضاد است. نیت خیر در اینجا خیانت به خود و طبقه کارگری است.

  • نهایت مسئله سیاسی: مسئله سیاسی بر سر این است که چه کسی برنده سیاست‌ها باشد و چه کسی بازنده. اگر تعادل درستی برقرار نشود، بازندگان از سیستم زده و برندگان دچار فساد می‌شوند و هر دو گروه بر ضد سیستم عمل خواهند کرد.