اپیزود سوم فینسوف: چرا ما تاریخ نداریم

در اپیزود سوم پادکست «فیلسوف»، من به سراغ مفهومی بنیادین و اغلب نادیده‌گرفته‌شده، یعنی تاریخ‌مندی، رفتم. این اپیزود یک بحث کسل‌کننده درباره رویدادهای گذشته نیست، بلکه تحلیلی است بر چرایی عدم شکل‌گیری «تاریخ» به معنای مدرن و منسجم در ایران.

خلاصه‌ای از مباحث کلیدی این اپیزود

۱. تاریخ‌مندی: سیر تحول پدیده‌های مدرن

من تاریخ‌مندی را سیر تحولی می‌دانم که یک پدیده (مثل رسانه یا سیاست) از لحظه تولد تا اوج خود در بستر خاص تاریخی طی می‌کند. من با مثال دستگاه چاپ گوتنبرگ و مارتین لوتر توضیح دادم که چگونه تاریخ‌مندی، زیرساخت لازم برای خلق تکنولوژی، قدرت و تغییرات اجتماعی را فراهم می‌کند.

۲. نظریه ایران؛ جامعه کوتاه‌مدت

من با تکیه بر ایده محمدعلی همایون کاتوزیان و نظریه جامعه کوتاه‌مدت، استدلال می‌کنم که ایران تاریخ ندارد، بلکه صرفاً دارای مجموعه‌ای از وقایع جزیره‌ای و جدا از هم است.

  • نقش آب و جغرافیا: من معتقدم بحران آب (برخلاف بحران زمین در اروپای غربی) موجب دوری و پراکندگی شهرها شد. این پراکندگی، برقراری امنیت و اجرای حکومت قانون را در سراسر فلات ایران ناممکن ساخت.

  • فقدان انباشت سرمایه: نبود امنیت و قانون مانع از انباشت ثروت و سرمایه‌گذاری روی هنر، ادبیات و تاریخ مکتوب شد.

  • تاریخ شفاهی و اسطوره: به دلیل نبود امنیت و پشتیبانی، انگیزه برای تاریخ‌نویسی مکتوب کم بود و رویدادها سینه به سینه نقل شدند. این امر باعث شده است که ما بسیاری از دوره‌ها (مانند قاجار یا پهلوی) را نه بر اساس روش تحقیق تاریخی، بلکه به‌صورت اسطوره‌ای و ساده‌ساز درک کنیم.

۳. نتیجه نهایی

من هشدار می‌دهم که ساده‌سازی شخصیت پادشاهان (مثل احمق خواندن شاهان قاجار که سال‌ها حکومت کردند) اشتباه است؛ چون در جغرافیای بی‌ثبات ایران، تنها حاکمان باهوش و مقتدر توان بقا داشتند. در نهایت، فقدان تاریخ مکتوب موجب می‌شود تا در عصر حاضر، حتی یک فرد آزادی‌خواه به‌طور متناقض از یکی از مخالفان آزادی (مانند رضاشاه) حمایت کند؛ چون درک او اسطوره‌ای است.