اپیزود شانزدهم فینسوف: فقط روایت| جهانی که جز قصه نیست

این اپیزود به بررسی قدرت روایت و قصه در ساخت حقیقت و معنا در زندگی انسان می‌پردازد. با اشاره به اندیشه نیچه (غروب بتان) و بیونگ چول هان (بحران روایت)، استدلال می‌شود که فقدان یک کلان‌روایت منسجم در عصر اطلاعات، منجر به فقر تجربه و از دست رفتن معنای زندگی شده است.


۱. حقیقت، روایت، و ایمان

الف. همه چیز قصه است

  • ریشه تناقض: هر چیزی که ما به آن اعتقاد داریم، در بهترین حالت یک قصه یا روایت است (علم، مذهب، سیاست).

  • عدم قطعیت حقیقت: من نمی‌توانم بگویم یک روایت حقیقت دارد یا نه، زیرا هر روایت متکی بر پیش‌فرض‌هایی است که اثبات‌ناپذیرند (دور باطل منطقی).

  • قدرت ایمان: روایت تنها زمانی "حقیقت" پیدا می‌کند که من و دیگران به آن ایمان داشته باشیم. هرچه درجه ایمان و تعداد معتقدان بیشتر باشد، روایت نیرومندتر شده و خود را به واقعیت تبدیل می‌کند (اقتصاد روایی شیلر: روایت رکود/تورم، خود رکود/تورم را ایجاد می‌کند).

ب. کارکرد روایت

  • قابلیت پیش‌بینی و برنامه‌ریزی: روایت‌ها به ما کمک می‌کنند تا آینده را پیش‌بینی و برای آن برنامه‌ریزی کنیم (بهشت، پیروزی حزب، توسعه کشور).


۲. نهیلیسم، غروب بتان، و فقر تجربه

الف. نهیلیسم نیچه

  • غروب بتان: نیچه اعلام کرد که ستون‌های حقیقت (بت‌ها) فرو ریخته‌اند؛ تنها ایمان ما آن‌ها را واقعی نگه می‌داشت.

  • آزادی و حرکت: نهیلیسم (به معنای درک فقدان اتکای مطلق در جهان) نه تنها باعث پوچ‌گرایی نیست، بلکه ابتدای آزادی واقعی است. جهان (کهکشان/کره زمین) صرفاً با حرکت دائمی خود را ثابت نگه می‌دارد. انسان نیز باید حرکت کند و معنا را از درون خود خلق کند (کار سیزیف).

ب. بحران روایت (بیونگ چول هان)

  • انفجار اطلاعات: مشکل انسان امروز، انبوه اطلاعات است. اطلاعات زیاد و منفصل، اجازه نمی‌دهد که آن‌ها را در یک کلان‌روایت منسجم کنیم.

  • تبدیل زندگی به استوری: زندگی به مجموعه‌ای از استوری‌های منفصل و لحظه‌ای تبدیل می‌شود که هیچ پس و پیشی ندارند و فاقد تاریخ و معنا هستند.

  • فقر تجربه (والتر بنیامین): تجربه، صرفاً سفر یا شام لاکچری نیست، بلکه میزان تغییری است که شخصیت من در مواجهه با مسائل تحمل می‌کند. فقر تجربه یعنی عدم توانایی در بازتعریف دائمی خود و ساختن یک روایت کلی.

ج. نجات گذشته

  • قدرت روایت بر زمان: اگر روایت جذابی از خود بسازید، حتی می‌توانید گذشته‌تان را هم تغییر دهید (مارسل پروست: زمان از دست رفته قابل بازیابی است).


۳. اسطوره‌سازی آگاهانه و بازگرداندن افسون جهان

  • اسطوره زدایی در برابر اسطوره سازی: اسطوره‌زدایی از تاریخ برای مقابله با فاشیسم (ارجاع تاریخی برای هویت) ضروری است. اما در کنار آن، باید آگاهانه اسطوره‌های جدید (داستان‌های سمبلیک حول کوروش، فردوسی، سعدی) بسازیم تا جهان را معنادارتر و زندگی را رنگین‌تر کنیم.

  • تقلیل علم و سیاست: در عصر اطلاعات، نظریه‌پردازی (روایتگری) در علم جای خود را به محاسبات صرف ("خفه شو و محاسبه کن") داده است. در سیاست نیز، سیاستمداران به‌جای ترسیم رویاهای بزرگ (آزادی، برابری)، صرفاً با رأی‌دهندگانی در حد مصرف‌کننده طرف هستند که نمی‌دانند چه می‌خواهند.

  • دعوت به عمل: ما باید از نو شروع به روایت ساختن کنیم؛ روایتی فردی که به آن ایمان داشته باشیم و بتوانیم دیگران را نیز حول آن جمع کنیم. ما در زمانه "غروب بتان" قرار داریم و اکنون زمان آن است که آگاهانه خدای خود را بسازیم، با علم به اینکه این خدا نیز موقتی خواهد بود.