اپیزود پانزدهم فینسوف: ایران چیست؟ تلاشی برای تفکر پیرامون ایران

این اپیزود (در ادامه اپیزود قبلی) به شفاف‌سازی مفهوم وطن می‌پردازد و استدلال می‌کند که مفهوم "دولت-ملت" به شیوه غربی در ایران کارایی ندارد. من با اسطوره‌زدایی از تاریخ و تحلیل تناقضات تعریف ایران، مسیر احیای "تمدن ملت ایرانی" را از طریق تجارت و تساهل فرهنگی ترسیم می‌کنم.


۱. تناقضات تعریف ایران و منطق فاشیسم

الف. تعین‌بخشی و نفی

  • تعین‌بخشی، نفی کردن است (هگل): برای تعریف هر پدیده، از جمله ایران، باید مرزهایی تعیین و چیزهایی را نفی کرد. این نفی، در مسیر دولت-ملت‌سازی، عموماً منجر به سرکوب تنوع‌های فرهنگی، نژادی و زبانی می‌شود.

  • فاشیسم: در گفتمان غالب، هر نوع تفکر در مورد دولت-ملت باید از رهگذر فاشیسم (به معنای عام، یعنی سرکوب تنوع برای تسلط یک گفتمان خاص) بگذرد.

ب. نارسایی تعاریف رایج

تعاریف سنتی از ایران (جغرافیا، زبان، تاریخ، ایدئولوژی) همگی ناقص هستند و با تناقضات جدی روبه‌رو می‌شوند. برای مثال:

  • اگر ایران فقط جغرافیا است، پس باید به تمام مهاجران متولد ایران، شناسنامه داد.

  • اگر ایران فقط فارسی‌زبان است، باید زبان‌های دیگر را سرکوب کرد.

  • تضادهای اصلی: تضاد بین ایرانیت و اسلامیت، سنت و مدرنیته، و مرکزگرایی و تنوع قومی، همگی نشان می‌دهند که یک تعریف واحد، بدون سرکوب شدید، ممکن نیست.


۲. رهایی از اسطوره و بازنویسی تاریخ

الف. اسطوره‌گرایی و ایدئولوژی

  • اسطوره زایی: ما اسطوره می‌سازیم تا جای خالی دانش و سؤالات بی‌جواب را در ذهن پر کنیم (سوگیری روایت‌گرایی - نسیم نیکلاس طالب).

  • سویه‌های فاشیستی: اسطوره‌گرایی (مانند "قوی‌ترین، باهوش‌ترین قوم بودن") عموماً به سمت سویه‌های ایدئولوژیک سوق پیدا می‌کند. هر کس بر اساس ایدئولوژی خود، بخشی از تاریخ را برجسته و مابقی را حذف می‌کند.

ب. راه حل: روایت یکپارچه و انباشت تجربه

  • بازنویسی تاریخ: باید تاریخ ایران را بدون حذف کوچک‌ترین نقطه، شکست‌ها و پیروزی‌ها، بازنویسی کرد.

  • ملت خاکستری: چهره‌های تاریخی باید خاکستری دیده شوند (مثلاً کریم خان زند، فاتحعلی شاه قاجار).

  • هدف: ملت باید با تمام تاریخ خود کنار بیاید. کل تاریخ ما یک روایت است. ما نیازی به ساختن روایت‌های متناقض (اسلامی یا هخامنشی) نداریم؛ تنها کافی است کل تاریخ را به‌صورت یک سلسله رویداد پشت سر هم بازگو کنیم.

  • مشکل شرق: دانش در شرق منفصل است و به سنت متصل نیست. چون سنت امتداد پیدا نمی‌کند، انباشت تجربه (در سیاست، آموزش و...) نداریم و مدام در حال باز تولید اقتدار سنتی هستیم (مثال: تنبیه بدنی دانش‌آموزان).


۳. رؤیای تمدن ملت ایرانی (Civilization-State)

  • ایران به‌عنوان حوزه/تمدن ملت: ایران، هند و چین به دلیل پیشینه تاریخی، بهتر است یک تمدن ملت (Civilization-State) باشند تا صرفاً یک دولت-ملت مدرن.

  • نمونه تاریخی: پادشاهان صفوی یا سامانیان با نام‌گذاری فرزندانشان به نام‌های شاهنامه (رستم، سام) نشان دادند که به شکوه تاریخی این حوزه جغرافیایی نیم‌نگاهی داشته‌اند.

راز توسعه تمدن ایرانی

تمدن ایرانی با زور و تسلط بر بدن‌ها توسعه پیدا نکرده است؛ بلکه بر پایه دو عامل اصلی بنا شده:

  1. تجارت (باز کردن راه‌ها): ما هزاران سال در مرکز تجارت جهانی بوده‌ایم. تجارت ایده‌ها، تحرک اجتماعی و معماری را جابه‌جا می‌کرده است (مثال: سفرهای ابن سینا و ابوریحان بیرونی).

  2. تساهل (تسلط بر قلب‌ها):

    • زبان: زبان فارسی باید زبان بروکراسی و دیوان‌سالاری باشد، اما اقلیت‌ها باید زبان محلی خود را داشته باشند و حتی بتوانند در مدارس محلی آن را آموزش دهند.

    • سره‌نویسی: بازی‌های سره‌نویسی باید کنار گذاشته شود، زیرا پویایی زبان به دریافت از زبان‌های دیگر است.

    • شهروندی: باید مشخص شود که اقلیت‌ها هم‌زمان نمی‌توانند امتیاز اقلیت بودن و امتیاز کامل شهروند بودن را مطالبه کنند.