اپیزود چهاردهم فینسوف: تاریخ مفهوم جعلی وطن

این اپیزود به اسطوره‌زدایی از مفهوم وطن می‌پردازد و نشان می‌دهد که وطن‌دوستی مدرن پدیده‌ای متاخر است که توسط نیروهای گوناگون برای اهداف مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. با بررسی تحولات تاریخی، توضیح می‌دهم که چگونه ناسیونالیسم در غرب اروپا شکل گرفت و سپس به عنوان ابزاری در دوران استعمار به سایر نقاط جهان صادر شد.


۱. وطن در پیشامدرنیته و شکل‌گیری ناسیونالیسم غربی

الف. تعریف وطن در دوران پیشامدرن

  • وطن صرفاً جایی بود که من در آن به دنیا آمده‌ام: شهر (مانند خوارزمی یا رازی) یا ایل (مانند قاجار یا زند).

  • عامل ارتباط‌دهنده: ارتباط بین مردم شهرهای دور (مانند خوارزم و بلخ) تنها از طریق حکومت پادشاه مشترک که امنیت مسیرها را تأمین می‌کرد، برقرار می‌شد.

ب. تحولات غرب اروپا

  • تحرک سریع: در فرانسه و انگلستان، به دلیل فاصله کم شهرها و مرزهای ثابت، تحرک مردم، اخبار و ایده‌ها سریع‌تر بود (توسعه متوازن).

  • اختراع ماشین چاپ (قرن ۱۶): این اختراع، یک انقلاب بزرگ ایجاد کرد:

    • باعث ایجاد زبان مشترک، نظام آموزشی سراسری و ارتش ملی شد.

    • به هرکس هویت مستقل (ثبت احوال) داد و نظارت دولت بر افراد را افزایش داد.

    • این عوامل، "همبسته‌سازی" مردم زیر یک حاکم مشترک را ممکن ساخت.

ج. ظهور طبقه بورژوا و بحران مشروعیت پادشاه

  • طبقه اقتصادی جدید: انقلاب صنعتی و رونق تجارت، طبقه‌ای از صنعتگران و ثروتمندان جدید (بورژوا) را ایجاد کرد که ثروتشان موروثی نبود، اما در سیستم سیاسی سنتی (پادشاهی/اشراف) سهمی نداشتند.

  • مشروط شدن قدرت: مازاد تولید دیگر عمدتاً از زمین نبود، بلکه از کارخانه و صنعت به دست می‌آمد. پادشاه که قدرتش بر زمین بود، ضعیف شد و دیگر نمی‌توانست سرمایه و کارخانه را مصادره کند.

  • نیاز به یک مفهوم جدید: چون فرد دیگر تعلقی به پادشاه نداشت، مفهوم جدیدی (وطن/ملت) نیاز بود تا مردم همچنان تحت حکومت به تولید و کار اقتصادی ادامه دهند.

د. دو نوع ناسیونالیسم

تحولات فوق منجر به انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) و استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و ایجاد دو نوع ناسیونالیسم شد:

  1. ناسیونالیسم مدنی (آمریکا): ملت بر اساس قرارداد اجتماعی و پذیرش قانون اساسی شکل می‌گیرد. هویت (زبان، مذهب) فرد مهم نیست.

  2. ناسیونالیسم فرهنگی (فرانسه): فرد باید خود را با زبان، عرف و ارزش‌های فرهنگی مشترک تطبیق دهد.


۲. ناسیونالیسم در مستعمرات و اسطوره‌زدایی از استعمار

الف. ماهیت استعمار

  • اسطوره‌زدایی: استعمار صرفاً اقدام دولت‌ها نبوده، بلکه پدیده‌ای چند وجهی شامل دولت‌ها، شرکت‌های خصوصی سهامی، نخبگان اقتصادی، مبلغان دینی و ماجراجویان بوده است.

  • علت تأمین مالی خصوصی: ریسک بالای استعمار باعث ورشکستگی خاندان‌های سلطنتی (مانند هابسبورگ‌ها و بوربون‌ها) در فاز اول شد. در فاز دوم، شرکت‌های خصوصی سهامی (مانند شرکت هند شرقی) تأمین مالی را بر عهده گرفتند، چون دولت‌ها پس از جنگ‌های ناپلئونی خزانه خالی داشتند.

  • هدف اولیه: غارت منابع (نقره) و انتقال آن‌ها به مرکز قدرت.

ب. ناسیونالیسم در ایران (مشروطه)

  • تقلید کورکورانه: انقلاب مشروطه ایران، ربطی به مدرنیته، سرمایه‌داری یا دولت-ملت مدرن نداشت.

  • باز تولید ساختار سنتی: نیروهای پشت مشروطه (خان‌ها، زمین‌داران) در مناسبات اقتصادی سنتی بازتولید شده بودند. بنابراین، ایجاد یک انقلاب در همان ساختار اقتصادی سنتی، صرفاً منجر به بازتولید همان اقتدار سنتی (این بار با خشونت و فاشیسم بیشتر) شد.

  • جهان‌شمول نبودن لیبرالیسم: فلسفه‌های سیاسی (مانند لیبرالیسم) بیشتر بازتاب تحولات خاص تاریخی-اجتماعی در غرب اروپا هستند، نه اصول جهان‌شمولی که در هر زمان و مکانی کار کنند.