اپیزود هشتم - پولیفموس - کتاب اسطوره شناسی

پولیفموس سیکلوپ Polyphemus

در اسطوره‌های کهن، تمام موجودات غول‌آسا، همچون هکاتونکایرها (موجودات صد دست) و جاینت‌ها، پس از شکست در برابر خدایان، برای همیشه از زمین رانده شدند. اما سیکلوپ‌ها استثنا بودند؛ آن‌ها اجازه یافتند بازگردند و حتی محبوب زئوس شدند. این غول‌های یک‌چشم، صنعتگرانی شگفت‌انگیز بودند که سلاح‌های زئوس را می‌ساختند. در آغاز، شمار آن‌ها تنها سه تن بود، اما بعدها بر تعدادشان افزوده شد. زئوس برای آن‌ها سرزمینی خوشبخت برگزید، جایی که باغ‌ها و مزارع بدون نیاز به کاشت یا آبیاری، سرشار از میوه بودند و گله‌های بزرگ بز و گوسفند به‌وفور یافت می‌شد. آن‌ها در آسایش زندگی می‌کردند، اما طبیعت خشونت‌بار و رفتار بی‌قانونشان هرگز تغییر نکرد. در سرزمین سیکلوپ‌ها، هیچ قانونی حکم‌فرما نبود و هر کس به میل خود عمل می‌کرد؛ این مکان برای غریبه‌ها بسیار خطرناک بود.

سال‌ها بعد، زمانی که پرومتئوس برای کمکش به انسان‌ها مجازات شده بود و نسل‌های بشر به تمدن دست یافته بودند، شاهزاده‌ای یونانی به نام اودیسه (Ulysses در لاتین)، در مسیر بازگشت از جنگ تروا، کشتی خود را در ساحل این سرزمین ناشناخته پهلو داد. اودیسه، که تاکنون از بسیاری خطرات جان به در برده بود، در اینجا بیش از هر زمان دیگری به مرگ نزدیک شد.

نزدیک به جایی که خدمه کشتی لنگر انداخته بودند، غاری عظیم و مشرف به دریا دیده می‌شد. به نظر می‌رسید این غار مسکونی است، چرا که حصاری محکم در ورودی آن قرار داشت. اودیسه به همراه دوازده تن از یارانش به سوی غار روانه شدند تا از وضعیت آن مطلع شوند؛ آن‌ها به شدت به غذا نیاز داشتند. به رسم مهمان‌نوازی، اودیسه یک مشک پر از شراب بسیار قوی و خوش‌عطر را با خود برد.

درِ غار بسته نبود و آن‌ها وارد شدند. کسی در غار حضور نداشت، اما آشکار بود که این مکان محل زندگی یک موجود عظیم‌الجثه و شلخته است. در اطراف غار، گله‌هایی از بز و گوسفند پرسه می‌زدند و انبارهایی پر از پنیر و دلوهایی پر از شیر دیده می‌شد. خسته از سفر، یاران اودیسه به غذا و نوشیدنی مشغول شدند، در حالی که منتظر بازگشت صاحب غار بودند.

برای مطالعه ادامه مقاله یا شنیدن اپیزود آن به مقاله پولیفموس در سایت پادکست تحوت مراجعه فرمایید.