آیا با الگو گرفتن از الاغ میتوان در کارها موفق شد؟ (دلایلی برای هوشمندانه کار کردن)
مطالبی که در ادامه مینویسم حاصل خرده تجربههای شخصی منه.
در مدتزمان کمی که در جاهای مختلف کار و فعالیت میکردم، مسائلی رو دیدم که به نظر خودم خوشایند نبوده و همواره سعی کردم ازشون دوری کنم. در ادامه، این مسائل رو در قالب یک جمله معرفی میکنم و بعد به توضیح دلایلم برای مخالفت باهاشون و بیان راه حلی که دارم، میپردازم.
اگر این کارو نکنیم، پس چکار کنیم؟
لطفا کاری نکنید! اگر به نظرتون کاری خوب نیست، انجام ندادنش بهتر از انجام دادنشه. چرا؟ چون هر کار هزینهای داره و اگر سود انجام اون کار، هزینههاش رو جبران نکنه ضرر هم کردیم. پس باید چکار کنیم؟ برنامهریزی. همیشه باید سعی کنیم قبل از شروع کار، هدفمون از اون رو متوجه بشیم. داشتن هدف مشخص از دو جهت به ما کمک میکنه: ۱. به برنامهریزی و تخمین هزینه و سود اون کار کمک میکنه و باعث میشه که از ضرر جلوگیری کنیم. (در ادامه درباره برنامهریزی بیشتر صحبت میکنم) ۲. توانایی دفاع از کارمون رو بهمون میده و کمک میکنه تا با آوردن دلایل منطقی، بقیه افراد رو هم با خودمون همراه کنیم.
بریم تو کار بالاخره درست میشه!
نه! درست نمیشه! همیشه برنامهریزی و سنجیدن جوانب قبل از شروع کار لازمه. البته برنامهریزی به این معنا نیست که برای تکتک لحظات از شروع تا پایان کار برنامه دقیق داشته باشیم؛ بلکه باید برای شروع و ادامه کارمون برنامه داشته باشیم و بدونیم که اون کار به چه چیزهایی نیاز داره، قراره به کجا برسه و هدفش چیه. برای چنین برنامهریزیهایی متدهای مختلفی مثل متد واترفال [1] و اجایل [2] وجود داره.
در متد واترفال کار رو به قسمتهای ترتیبی تقسیم میکنیم. برای هر قسمت در زمان خودش برنامهریزی میکنیم، انجامش میدیم و به سراغ قسمت بعدی میریم. عیب متد واترفال اینه که اجازه ورود بازخورد در میانه کار رو به ما نمیده و خشکه.
متد اجایل سعی میکنه به مشکلات واترفال پاسخ بده و مسیر نرمتری رو پیش میگیره. به این صورت که در هر زمان تیم روی قسمتهای مختلفی از پروژه کار میکنن و با گرفتن بازخورد در میانه کار راهشون رو بهبود میبخشن.
البته که نرم بودن در کار در هر شرایطی خوب نیست و تغییر ناگهانی مسیر کار باعث کاهش کیفیت اون میشه. متدولوژیهای مختلف هم دقیقاً برای پاسخ دادن به همین مشکلات طراحی شدن و کمک میکنن در عین نرم بودن، کارمون رو با کیفیت و درست پیش ببریم و از کم یا زیاد برنامهریزی کردن جلوگیری میکنن.
حالا که تا اینجا اومدیم…
بذارید یک مقدار درباره "مغلطه هزینه غرق شده" [3] با هم صحبت کنیم. احتمالاً شما لباسهایی توی کمدتون دارید که جای شما رو اشغال کردن و هیچوقت نمیپوشیدشون؛ اما به خاطر اینکه براشون هزینه کردید، اونها رو به فرد دیگری هم نمیدید. در اینجا شما دچار مغلطه هزینه غرق شده شدید. وقتی که ما برای چیزی هزینهای میدیم با وجود اینکه ادامه دادن اون چیز باعث هزینه بیشتر و ضرر ما میشه، به خاطر هزینهای که تا اینجا کردیم به این راه ادامه میدیم. در چنین مواقعی باید سعی کنیم اهدافمون از انجام کارها رو همیشه در گوشه ذهنمون داشته باشیم و مسیری که در پیش گرفتیم رو با اون هدف مقایسه کنیم. و سعی کنیم زمانی که داریم از اون هدف دور میشیم، مسیر رو اصلاح کنیم و یا اگر توانایی اصلاح مسیر رو نداریم، کار رو متوقف کنیم. اینکه به خاطر هزینههای داده شده تا الان، جلوی ضرری که در آینده بهمون میرسه رو نگیریم فقط باعث عقب موندنمون میشه.
همیشه همینطوری انجامش میدادیم.
اگر قرار بود همیشه کارها رو به یک شکل انجام بدیم، هنوز هم داشتیم توی غار زندگی میکردیم. اینکه یک روش برای انجام کاری خوب بوده، لزوما به این معنی نیست که هنوز هم خوبه! اگر هنوز هم خوبه، شاید راه بهتری هم باشه. برای همین همواره باید گوش به زنگ باشیم و راهها و ایدههای مختلف و جدید رو بررسی کرده و از خشکنظری دوری کنیم.
نگران نباش، مشکلی پیش نمییاد
لطفاً دچار "مغلطه قماربازها" [4] نشید. اگر یک یا چند بار بدون برنامهریزی و با پیش گرفتن مسیر اشتباه به مقصد درست رسیدید، قرار بر این نیست که بعد از اون هم همینطور باشه. هر کار یک پیشامد مستقله و نتیجه پروژههای قبلیتون تأثیر مستقیمی روی نتیجه پروژه جدیدتون نداره.
احتمالاً خبر دارید که انسانها دارن در ایستگاه فضایی بینالمللی دور زمین میچرخن و الاغها، بعد از چندین هزار سال بار بردن، با اختراع ماشینها کاربردشون رو از دست دادن. نگاه کردن به این سیر تاریخی به ما نشون میده که هوشمندانه کار کردن بهتر از زیاد کار کردنه. البته که زیاد کار کردن هم چیز بدی نیست. کار مثل یک مستطیله که عرضش کیفیت کار و طولش مقدار کاره و هدف آخرمون باید افزایش مساحت این مستطیل مستطیل باشه.
ممنونم که تا اینجا همراه من بودید. باز هم یادآوری میکنم که این نوشته حاصل تجربههای منه و شاید درست نباشه. خوشحال میشم که نظرات شما رو هم بدونم و امیدوارم که مثل الاغ نباشیم!
So long and thanks for all the fish.
[1] Waterfall Model
[2] Agile Software Development
[3] The Sunk Cost Fallacy
[4] Gamblers Fallacy
مطلبی دیگر از این انتشارات
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی تقلید
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوآپس؛ حلقه گمشده توسعه نرمافزار