همه دروغ می‌گویند… حتی شما دوست عزیز!

به قلم زهرا صرامی، ورودی 1400 کارشناسی مهندسی کامپیوتر صنعتی اصفهان
بازنگریشده توسط زهرا صرامی، ورودی 1400 کارشناسی مهندسی کامپیوتر صنعتی اصفهان

در شرایط زمانه ما که دروغ مرتباً تولید و بازتولید میشود و این چرخه گردان، تمام زندگی ما را چه آگاهانه و چه ناآگاهانه در برگرفته است، پیدا کردن روزنههایی از حقیقت میتواند نجاتبخش باشد. تجربه و بررسیهای بسیاری نشان دادهاند که نتایج بهدستآمده از نظرسنجیها و پیمایشها، بهاندازهای که انتظار داریم صادقانه نیستند. در واقع مردم به نزدیکترین افراد زندگیشان، به دوستان و خانوادهشان، به مصاحبهگر ناشناس پشت فرم نظرسنجی و حتی خودشان دروغ میگویند. گویا انسانها بیشتر متمایلند آنچه را که درست است و باید باشد، بیان کنند و انتشار دهند تا آنچه که واقعاً در افکار و زندگیشان میگذرد.

در حقیقت ما به همه چیز و همهکس میتوانیم دروغ بگوییم به جز آنچه جستوجو میکنیم. عمل روزمره تایپ کردن مجموعهای از کلمات در کادر سفید گوگل، ردپای کمرنگی از حقیقت به جا میگذارد که وقتی میلیونها بار تکرار شود، در نهایت به رمزگشایی از واقعیاتی ژرف میانجامد. حجم داده تولیدشده در یک روز معمولی در قرن بیست و یکم، حدود ۲.۵ هزار میلیارد بایت است و این حجم عظیم دادههای جمعشده، اطلاعات غافلگیرکنندهای از رفتارهایمان به ما میدهد. البته که ارزش جستوجوهای گوگل در حجم بالای آنها نیست، بلکه در صداقتی است که مردم در جستوجوها نشان میدهند.

مزیت بزرگ دیگر گوگل در ترغیب مردم به گفتن حقیقت، وجود انگیزه در آنهاست. اگر از جوکهای قومیتی و نژادپرستانه خوشتان میآید، هیچ انگیزهای ندارید این واقعیت که نوعی بینزاکتی سیاسی[1] است را در پیمایشها اعلام کنید ولی انگیزه دارید جدیدترین آنها را در گوگل پیدا کنید و بخوانید. همچنین ممکن است بارها در گوگل درباره گریههای بیامان و زندگی دشوارتان جستوجو کردهباشید، در حالی که پیش دیگران و حتی خودتان معترف نیستید که از افسردگی رنج میبرید.

در واقع برخی از منابع آنلاین، مردم را به اعتراف به چیزهایی وامیدارند که در هیچ جای دیگر به آن اعتراف نمیکنند و گویی عملکرد این منابع چیزی شبیه "اکسیر حقیقت دیجیتال" است.

البته که ما نمیتوانیم تمام منابع کلان داده را فارغ از سوگیری مطلوبیت اجتماعی[2] در نظر بگیریم. برای مثال دادههای منتشرشده در فیسبوک را میتوان بیشتر نماد "پُز زندگی خوب" دانست تا حقیقت.

ظاهراً در فیسبوک یک آدم معمولی ازدواج موفقی دارد، تعطیلاتش را در جزایر کارائیب میگذراند و مطالب نشریه فرهیختگان را دنبال میکند، در حالی که دادههای گوگل اطلاعات متفاوتی از سبک زندگی آدمها به ما میدهند. در جدول زیر، بیشترین ترکیبات بهکاررفته برای توصیف کلمه "همسرم" را در دو منبع کلان داده بررسی میکنیم:

مقایسه بیشترین ترکیبات بهکاررفته برای توصیف کلمه
مقایسه بیشترین ترکیبات بهکاررفته برای توصیف کلمه "همسرم" در فیسبوک و گوگل


دادههای بالا نشان میدهد که ما غالباً درباره تعداد زنانی که همسر خود را عالیترین میدانند، اغراق میکنیم. پی بردن به اینکه ما در تشویش خاطر و رفتارهای شرمآور تنها نیستیم، خود یکی از نتایج تحلیل کلان دادههاست.

در جدول زیر، تیراژ دو مجله The Atlantic (ماهنامهای معتبر و فاخر) و National Enquirer (ماهنامهای جنجالی و شایعهپراکن) با میزان محبوبیت آنها در فیسبوک مقایسه شده است:

مقایسه نسبت محبوبیت دو مجله در حالت فیزیکی، گوگل و فیسبوک
مقایسه نسبت محبوبیت دو مجله در حالت فیزیکی، گوگل و فیسبوک


در ارزیابی محبوبیت واقعی هر مجله، تعداد تیراژ فیزیکی آن حکم حقیقت عینی را دارد و دادههای گوگل تا حد خوبی به آن نزدیک است. اما دادههای فیسبوک علیه نشریه زرد و مهمل سوگیری دارد (کاربران فیسبوک تمایل ندارند علاقهشان را به نشریات زرد به دیگران نشان دهند) و همین فیسبوک را به منبعی نامعتبر تبدیل میکند.

در ۵ سپتامبر ۲۰۰۶، زمانی که فیسبوک با ۹.۴ میلیون کاربر در دوران اوج خود به سر میبرد، بهروزرسانی مهمی را برای صفحهی خانه خود انجام داد و اجازه داد که افراد با کلیک روی گزینه جدید به نام "خبرخوان" از همه فعالیتهایی که دوستانشان بر روی فیسبوک انجام میدادند باخبر شوند.

این بهروزرسانی جنجالی حواشی زیادی به دنبال داشت. بلافاصله کاربران اعتراض کردند که از خبرخوان متنفرند، در عرض چند روز ۷۰۰ هزار نفر به عضویت گروه مخالفان خبرخوان درآمدند و عدهای آن را بزرگترین بحرانی که فیسبوک با آن مواجه شده است، خواندند. اما در آن زمان نشانههایی از نگرانی در زاکربرگ دیده نمیشد زیرا به اکسیر حقیقت دیجیتال دسترسی داشت.

فارغ از اینکه مردم در صفحات مجازی خود چه چیزی ادعا میکردند، از خبرخوان خوششان میآمد به طوری که بازدید آنها از ۱۲ میلیون در ماه به ۲۲ میلیون رسید و متوسط زمانی که در فیسبوک میگذراندند، بیشتر شد. اما این تنها مدرک زاکربرگ نبود. حتی محبوبیت و فراگیری گروه فیسبوکی "مخالفان خبرخوان" هم نشاندهنده قدرت خبرخوان بود و به این دلیل توانست با چنین سرعتی رشد کند که شمار زیادی از افراد با چک کردن خبرخوان دوستانشان از وجود آن مطلع شدند و به آن پیوستند.

در واقع، همان کسانی که در تجمعات مخالفان خبرخوان شرکت میکردند، دقایقی بعد صفحه خبرخوان دوستانشان را برای فهمیدن جزئیات زندگیشان چک میکردند.

پیتر تیل (یکی از سرمایهگذاران فیسبوک) [3] معتقد است که بهترین کسبوکارها بر اساس رازها بنا شدهاند؛ رازهایی دربارهی جهان، طبیعت و مردم.

نتفلیکس هم در اوایل راهاندازیاش درس مشابهی گرفت: به کاری که مردم میکنند توجه کن و نه آنچه که میگویند.

نتفلیکس در اوایل راهاندازیاش به کاربرانش اجازه میداد لیستی از فیلمهایی بسازند که میخواهند در آینده ببینند ولی فعلا فرصتش را ندارند و در طی یک بازه زمانی، لیستشان را به آنها یادآوری میکرد. اما نکته عجیب آنجا بود که مردم به ندرت روی فیلمهای لیست خود کلیک میکردند، زیرا لیستشان پر بود از فیلمهای آرمانگرا و فرهنگی. با این حال بعد از چند روز هنوز هم دلشان میخواست همان فیلمهایی را ببینند که معمولاً به سراغشان میروند: کمدیهای آبکی یا فیلمهای رمانتیک.

در واقع مردم مدام به خودشان درباره سلایقشان دروغ میگفتند. در پاسخ به این تناقض، نتفلیکس به جای پرسیدن از مردم، بر مبنای میلیونها کلیک و بازدید کاربران مشابه، الگوریتمی ساخت که به کاربران لیستی از پیشنهادهای کلان داده ارائه میداد که اتفاقاً نتیجهبخش هم بود. به قول خاویر آماترین[4] (متخصص کلان داده در نتفلیکس) باید گفت: «الگوریتمها شما را بهتر از خودتان میشناسند

ارزش بینظیر بیاعتنایی به حرف مردم
ارزش بینظیر بیاعتنایی به حرف مردم

مثالهای گفته شده در بالا تنها بخش کوچک و محدودی از قدرت کلان داده و صداقت بیمانند آن را به ما نشان میدهد. واقعیات موجود در جستجوهای گوگل، دادههای پورن[5] و اینکه چه کسی روی چه چیزی کلیک میکند، روزنهای منحصر به فرد به تاریکترین گوشههای ذهن و روان انسان باز میکند و احتمالاً زمانی که با این حقایق دیجیتال مواجه میشوید، با خودتان نمیگویید «چه عالی! حالا میتوانیم بفهمیم واقعاً که هستیم.» بلکه احتمالاً فکر میکنید «چه افتضاح! حالا واقعاً میتوانیم بفهمیم که هستیم

پذیرش این حقایق در گام اول دشوار است، اما جمعآوری دادههای پر و پیمان درباره مشکلات دنیا نخستین گام در مسیر حل آنهاست.

پ.ن: آنچه که خواندید، برداشت کوچکی بود از کتاب "همه دروغ میگویند" نوشتهی ست استیونز و دیوید ویتس. کتابی جامعهشناسی و دادهمحور که به ما نشان میدهد جامعه انسانی فراتر از آن چیزی است که پیش از این میدیدیم و به بررسی نقاط ضعف و قوت کلان داده در کمک به علوم دیگر میپردازد. باشد که این علم نوین، کمکحالی باشد برای بهبود حال بیمار این جامعه بشری.




پاورقیها:

  1. politically incorrect
  2. Social Desirability Bias: این سوگیری تحت تاثیر هنجارهای اجتماعی روی میدهد؛ به این صورت که اغلب پاسخدهندهها به پرسشنامه به شیوهای به سوالات پاسخ میدهند که مطلوبیت اجتماعی خود را حفظ کنند یا بهبود دهند در نتیجه صداقت کافی در پاسخدهی از خود نشان نمیدهند.
  3. Peter Thiel : او یکی از مؤسسین پی پال و اولین سرمایهگذار حرفهای در فیسبوک بودهاست.
  4. Xavier Amatrin
  5. در دوران ماقبل دیجیتال مردم افکار شرمآور خود را از دیگران پنهان میکردند ولی امروزه با وجود دادههای پورنهاب و جستجوی گوگل و با کمک علم تحلیل کلاندادهها، به بررسی نظریههای روانشناسی و جامعهشناسی پرداخته میشود که پیش از این قابل بررسی نبوده.اند. فصل دوم کتاب با عنوان "آیا فروید حق داشت؟" به بیان و تحلیل برخی از مباحث بررسیشده در این حوزه میپردازد.
  6. Seth Stephens-Davidowitz




تصویر کتاب «همه دروغ میگویند».
تصویر کتاب «همه دروغ میگویند».