داستانِ «غرب زده!»

مقدمه:

از او پرسیدم: چرا چنین لباس پوشیدی؟

گفت: چون غرب زده ام!

پرسیدم: چرا چنین می کنی؟

گفت: غرب زده ام!

پرسیدم: چرا الگو نمی گیری؟

گفت: غرب زده ام!

پرسیدم: آیا اشتباهت را می دانی؟

گفت: آری!آری!

پرسیدم: چرا اصلاح نمی کنی؟

گفت: غرب زده ام...!



سلام و عرض ادب. از متن بالا چه ها فهمیدید؟ آیا به تک تک کلمات اندیشیدید؟

پس بیایید، پس از شعری زیبا، به ادامه ی مطلب بپردازیم...

  • به دست خویش بگشودم بلای بسته را، آری
  • چنین باشد که بر شخصی دل فرهنگ دربندد
  • گر او را صد گنه باشد، چو بر یادش دهم حالی
  • ز چستی هر گناهی را به عذر لنگ دربندد
!!!!
!!!!
یکم اندیشه به خرج دهیم...
یکم اندیشه به خرج دهیم...



پاسخ اول:

پوشش غرب، اشاره به بی حجابی دارد که عقیده ای جاهلانه و علیه دین اسلام و انسانیت و غیرت است.

پاسخ دوم:

هرکسی غرب زده شده است، همه ی کار های غربی ها را انجام می دهد و خواهد داد، اعم از خوب و بد(مهم خوب یا بد بودن کار نیست، مهم نیت است!، لیبرالیسم...!)

پاسخ سوم:

غربی ها آنقدر مغرور و متبکر(غرور و تکبر از گناهان کبیره می باشد) هستند که الگو گیری از جوامع انسانی را از یاد برده اند، یک غرب زده هم همینگونه...

پاسخ چهارم:

در این سوال، پاسخ ظاهری: نه و پاسخ باطنی: آری، هست. آنان اتشباهاتشان را می دانند اما نمی توانند از آن برگردند(شجاعت زیر صفر...!)

پاسخ پنجم:

این پاسخ هم با پاسخ قبلی رابطه ی تنگاتنگی دارد: یک غربی، یک غرب زده، از اصلاح شدن فراریست؛ چونکه خویش را بی نقص می داند...!

حسن ختام:

هیچ وقت دیر نیست؛

هر کسی قابل تغییر است...


موفق باشید


#غرب_زدگی

#فراتر_از_نوشته

#سیاست