بهعنوان یک تولیدکننده محتوا، توانایی توضیح درباره شغلم رو ندارم
دنیل کریگ خلافکار می شود؛ نقد فیلم لوگان خوش شانس
استیون سودربرگ ، از کارگردان های نام آشنای هالیوودی است که به خاطر ساخت فیلم «قاچاق» (Traffic) در دنیای سینما به شهرت رسید. آخرین پروژه ساخت شده این کارگردان با نام «عوارض جانبی» به چهار سال پیش برمی گردد که بعد از آن ، سودربرگ اعلام کرد که خودش را از دنیای سینما بازنشسته می کنه و قصد ساخت فیلم دیگری را ندارد. دلتنگی بی حد و اندازه این کارگردان به دنیای سینما باعث شد که دست به ساخت فیلم «لوگان خوش شانس» (Logan Lucky) بزند. یکی از نکات جالب درباره فیلم «لوگان خوش شانس»، این است که نویسنده این فیلم تا به امروز شناخته نشده است و به یکی از کنجکاوی های رسانه ها تبدیل شده است! ( نویسنده این فیلم ، زنی به نام ربکا بلانت است که تابحال کسی اورا ندیده و هیچ اطلاعاتی نیز از او ثبت نشده است!)
جیمی لوگان ، یک کارگر معدن است که به خاطر وضعی که برای پاهایش پیش آمده است ، از کار در معدن اخراج می شود. او از زنش جدا شده و هر از چند گاهی به دخترش سر می زند و اورا به گردش می برد. او برای مدت ها است که در حال طراحی نقشه ای برای سرقت از صندوق پولی در زیر یک پیست اتومبیلرانی است. او برای انجام این نقشه به سراغ برادر جنگ رفته اش ، کلاید میرود. آنها تصمیم می گیرند که برای پیشرفت در زندگیشان و پولدار شدن ، این طرح رو با همکاری یک زندانی خلافکار که در بمب گذاری استاد است ، عملی کنند و ….. داستان این فیلم ، یک داستان مهیج است که میتوانست ، سکانس های طنز جالبی نیز داشته باشد. دیالوگ های این فیلم ، نسبتا خوب نوشته شده بود اما برای داستانی با همچین پتانسیلی کافی نبود. یکی از خلاقیت های خوبی که در فیلمنامه به کار رفته بود ، توضیح دادن جزئیات نقشه به شیوه ای جدید بود که مدرن بودن کار رو نشون میداد.
استفاده از موزیک های غربی و وسترن و برخی هم کانتری در این فیلم ، باعث شد که موزیک متن خوبی رو از این فیلم شاهد باشیم. یکی از نکاتی که به نظر من بسیار به چشم می آمد ، نقش آفرینی نه چندان جالب چنینگ تاتم در فیلم بود. احساسی بودن و زیرک بودن شخصیت جیمی لوگان با نقش آفرینی تاتم چندان همخوانی نداشت و این سطح فیلم رو اندکی کاهش می دهد. برخلاف بسیاری از فیلم های سرقتی و یا مهیج ، فیلم «لوگان خوش شانس» از فیلمبرداری خوبی برخوردار بود. یکی از چالش های تاثیر گذار در این فیلم ، نقش آفرینی دنیل کریگ به عنوان یک خلافکار بود که توانست به خوبی شخصیت جو بنگ را به نمایش بگذارد و با نگاه مثبت منتقدان روبرو بشه. برخلاف تصور برخی ها که فکر می کنند این فیلم داستانی طنز و خنده دار دارد ، باید گفت که داستان و فیلمنامه به هیچ وجه طنز نیست و جنبه هیجانی نسبتا کمی داره. یکی از خلاقیت های جالب به کار رفته در این فیلم ، در سکانس شورش در زندان بود که در آن ، شورشیان با استفاده از کتاب نغمه یخ و آتش کارکنان و همچنین رئیس زندان رو از فرار کردن جو بنگ گمراه کردند.
تا اواسط فیلم ، داستانی یکنواخت رو مشاهده می کنیم که شاید تماشاگران را کسل کند. در اواسط فیلم و در سکانس های سرقت داستان اندکی هیجانی می شود و عملی شدن نقشه بی نقص و جالب جیمی لوگان ، به جذابیت فیلم اضافه می کند. داستان در اواخر فیلم ، اندکی درام میشه و با سکانس هایی که جزئیات سرقت و همچنین نقشه بی نقص لوگان رو به نمایش می گذارد ، به پایان فیلم نزدیک می شویم. در آخر فیلم همانند بسیاری از فیلم های هیجانی که پایان خوشی دارد ، شاهد گرد هم آمدن سارقان و خوشحالی کردنشان هستیم. به طور کلی این فیلم در سطج قابل قبولی قرار داشت و برای وقت گذراندن ، فیلمی است که می توان روی آن حساب کرد. شما هم اگر نظری درباره این فیلم داشتید با ما در میون بزارید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی برخی از ترسناک ترین فیلم های تاریخ
مطلبی دیگر در همین موضوع
هایلایت -جشنواره فیلم فجر
بر اساس علایق شما
هزینههای گوگول