تحولات اقتصادی در سایه بازگشت ترامپ: پاشنه آشیل یا برگ برنده؟


بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، تنها یک تحول سیاسی داخلی در ایالات متحده نیست؛ بلکه آغازگر دوره‌ای تازه از آشفتگی در نظم اقتصادی جهانی است. ترامپ در نخستین روزهای حضورش در کاخ سفید، با نام‌گذاری "روز رهایی" (Liberation Day)، با اتخاذ سیاست‌های تجاری تهاجمی، تعرفه‌هایی سنگین بر واردات از کشورهای مختلف وضع کرد؛ تعرفه‌هایی که به‌وضوح جنگ تجاری جدیدی را کلید زده‌اند. اعمال ۶۷ درصد تعرفه بر کالاهای چینی، ۳۹ درصد بر صادرات اتحادیه اروپا، تعرفه‌های ۲۵٪ مخصوص صنعت خودرو و قطعات آلمانی و ۴۶ درصد بر ژاپن، پیامی روشن برای بازارهای جهانی داشت: آمریکا به‌جای رهبری جهان، به دنبال بازسازی دیوارهای بلند محافظه‌کارانه‌ی خود است.

در حالی که ترامپ این اقدامات را در راستای احیای تولید داخلی و اشتغال در آمریکا می‌خواند، اما این تصمیمات تنها به واکنش‌های سیاسی محدود نماندند. بازارهای جهانی ظرف ۲۴ ساعت پس از اعلام تعرفه‌ها دچار افت شدید شدند؛ بزرگترین سقوط بازارهای سهام از سال ۲۰۲۰ تا امروز رخ داد، بیت‌کوین ناپایدارتر شد و حتی قیمت طلا نیز که معمولاً در شرایط عدم قطعیت افزایش می‌یابد، کاهش یافت. واکنش‌ها در آلمان به‌عنوان موتور اقتصادی اروپا قابل توجه بود؛ بر اساس گزارش مؤسسه ifo در مونیخ، صادرات آلمان به آمریکا ممکن است تا ۱۵٪ کاهش یابد. این کاهش، به‌خصوص در صنعت خودرو می‌تواند تا ۱۵۰ هزار شغل را تهدید کرده و سالانه ۲۵ میلیارد یورو زیان اقتصادی به همراه داشته باشد. اقتصاددانان اروپایی این شرایط را رسماً "جنگ تجاری" می‌نامند.

هم‌زمان با افزایش فشارها از سوی آمریکا، چین رویکردی فعالانه اتخاذ کرده و در اقدامی سریع بیش از ۱۶ میلیارد دلار چیپ‌های H20 انویدیا را (پیش از اجرایی شدن محدودیت‌های صادراتی جدید) وارد کشور کرد. این اقدام نه‌تنها نشان‌دهنده‌ی تیزبینی چین در جنگ فناوری است، بلکه علامتی آشکار از شکل‌گیری جبهه‌ای موازی با قدرت اقتصادی مستقل از آمریکاست. شرکت‌های بزرگ چینی، از جمله علی‌بابا، ByteDance و Tencent، با سرعت در حال توسعه‌ی زیرساخت‌های هوش مصنوعی خود هستند و داده به‌عنوان دارایی استراتژیک در حال تبدیل شدن به عنصر تعیین‌کننده‌ی رقابت در قرن بیست‌ویکم است.

در این میان، آنچه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، فرصت‌هایی است که از دل این بحران جهانی برای کشورهای دیگر – از جمله ایران – قابل استخراج‌اند. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران، ظرفیت‌های انسانی و علمی، تجربه‌ی تاریخی در مقابله با تحریم‌ها و شکل‌گیری الگوهای بومی تاب‌آوری، این کشور را در موقعیتی خاص قرار داده که اگر با سیاست‌گذاری هوشمندانه همراه شود، می‌تواند زمینه‌ساز ارتقای نقش ایران در نظم اقتصادی نوظهور جهانی باشد. به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند حمل‌ونقل منطقه‌ای، انرژی، فناوری اطلاعات و حتی زیرساخت‌های داده‌محور، ایران با دسترسی ژئوپلیتیکی، منابع انسانی و موقعیت خاص جغرافیایی این شانس را دارد که بخشی از زنجیره‌های جدید تأمین جهانی باشد؛ زنجیره‌هایی که به دلیل قطع ارتباط میان آمریکا و متحدانش، در حال بازتعریف هستند. در این فضای پرتنش و چندقطبی، ایران می‌تواند به‌عنوان یکی از برندگان خاموش این تحول ظاهر شود، اگر بتواند با درایت راهبردی، خود را در زنجیره‌های جدید جای دهد. در فضای جدید، کشورها باید با مدل‌های نوین سیاست‌گذاری اقتصادی – کارآفرینی، سازوکارهای داخلی خود را بازتعریف کنند. ایران با توجه به تجربه‌ی تحریم‌ها و شکل‌گیری الگوهای بومی، اکنون می‌تواند از این سابقه به‌عنوان مزیت رقابتی استفاده کند. ایجاد بلوک‌های اقتصادی غیرآمریکایی، توسعه صادرات به شرق، و جذب سرمایه‌گذاری منطقه‌ای از طریق سیاست‌های کارآفرینانه می‌تواند راهبرد نجات‌بخش کشور باشد.

اما نقطه‌ی عطف ماجرا در آنجاست که سیاست‌های ترامپ، برخلاف ظاهر پرطمطراق‌شان، ممکن است به‌مرور پاشنه آشیل قدرت اقتصادی ایالات متحده شوند. حمله‌ی تعرفه‌ای به کشورهای متحدی مانند آلمان، ژاپن و اتحادیه اروپا، بیش از آنکه تولید داخلی آمریکا را تقویت کند، موجب فرسایش اعتماد شرکای سنتی این کشور خواهد شد. تضعیف پیوندهای اقتصادی میان آمریکا و متحدانش، در نهایت می‌تواند به چرخش راهبردی آن‌ها به‌سوی چین، روسیه یا حتی بلوک‌های نوظهوری چون بریکس منجر شود. چرخش این کشورها به سمت چین، روسیه یا حتی بلوک‌های اقتصادی نوظهور مانند بریکس، می‌تواند موازنه قدرت جهانی را تغییر دهد. در چنین شرایطی، ایران به‌عنوان یکی از اعضای بریکس پلاس و با نزدیکی استراتژیک به روسیه و چین، می‌تواند در معماری اقتصادی نوین جهانی نقشی کلیدی بازی کند.

از منظر ایران، هرگونه فروپاشی اجماع غربی و آغاز دوران بلوک‌بندی‌های جدید اقتصادی، می‌تواند به‌مثابه فرصتی تاریخی تلقی شود. کشوری که با وجود تحریم‌ها، مسیرهای جایگزین اقتصادی را آزموده و تجربه کرده، در صورت اتخاذ سیاست‌هایی مبتنی بر کارآفرینی، دانش‌بنیان‌سازی و پیوست هوشمندانه به بلوک‌های آسیایی و اوراسیایی، می‌تواند نقش مؤثری در بازطراحی نظم اقتصادی جهان ایفا کند.

شاید ترامپ در نگاه اول برنده‌ی کوتاه‌مدت این تقابل‌ها به نظر برسد و برای کوتاه‌مدت در داخل آمریکا محبوبیت به‌دست آورد، اما شکستن نظم اقتصاد جهانی و فشار به متحدان قدیمی می‌تواند برگ برنده را به رقبای شرقی‌اش بدهد و در سطح کلان، تضعیف اتحادها، اختلال در زنجیره‌های جهانی و تحریک قدرت‌های شرق، می‌تواند ایالات متحده را به‌تدریج از جایگاه رهبری اقتصادی جهانی دور کند. بازی شطرنج اقتصادی آینده، بیش از آنکه به مهره‌های بزرگ وابسته باشد، به استراتژی بازیگران در سایه بستگی دارد؛ و در این بازی جدید، کشورهایی مانند ایران، اگر هوشمندانه بازی کنند، می‌توانند از حاشیه به متن بیایند.