عروسک، بغض، کفش، خون، وصیت‌نامه، کودک و دیگر هیچ!

روی سینه‌‌اش نوشته‌اند مجهول! می‌دانی مجهول یعنی چه؟! یعنی کسی برای شناسایی‌اش نیامده. می‌دانی کسی برای شناسایی‌اش نیامده یعنی چه؟! یعنی احتمالا خانواده‌ و کس و کاری وجود ندارد که برای تشخیص هویت بیاید؟! می‌دانی...؟!
محکم بغلش کن مادر! کودکی که روزبه‌روز قد کشیدنش را دیدی...دلبندی که با هر خنده‌‌ش خندیدی و با هر شیرین‌زبانی‌اش دلت برایش ضعف رفت...محکم بغلش کن! مبادا چندصباح دیگر برای پیدا کردن مدفن کوچکش به زحمت بیفتی و حسرت همین لحظات وداع را به دوش بکشی! محکم بغلش کن...!
دنبال چه می‌گردی برادر؟ پدری که هرلحظه بودنش "کوه" را برایت تداعی می‌کرد یا مادری که غم لحظه‌هایت را به دوش می‌کشید؟! برادری که پشتوانه‌ی پستی و بلندی‌های زندگی‌ات بود یا خواهری که غم‌خوارِ غم‌های بزرگ و شادترینِ شادی‌های کوچکت بود؟! همسری که قلبت را به قلبش گره زدی یا فرزند نورسیده‌ای که مدت‌ها منتظر درآغوش کشیدنش بودی؟! دنبال چه می‌گردی...؟!
محمود درویش! به راستی چه کسی بهتر از تو توانست این لحظات خون‌بار و وصف‌ناپذیر تاریخی را این‌چنین زیبا به تصویر بکشد: "اگر از تو درباره غزه پرسیدند، بگو به آنها که در آنجا شهیدی است که شهیدی آن را حمل میکند و شهیدی از وی عکس میگیرد و شهیدی او را بدرقه میکند و شهیدی بر وی نماز میخواند...!"
کی گفته مرد گریه نمی‌کنه؟!
مگر نه اینکه با کفش‌ها باید دَوید؟! مگر نه اینکه کودکان بادقت بند کتانی‌شان را گره می‌زنند مبادا هنگام بازی از پایشان بیرون بیاید؟! مگر نه اینکه...؟!
عبارت "گور دسته‌جمعی" را بارها شنیده‌ام...گودالی بزرگ و طویل حفر می‌کنند، تمامی اجساد را در آن می‌اندازند زیرا نه مجالی برای حفر تک‌به‌تک است و نه ...! "کفن دسته‌جمعی" را اما نخستین‌بار است به چشم می‌بینم، تعداد اعضای تکه‌تکه‌شده آن‌قدر زیاد و پراکنده است که...!
خواهر کوچکم هایا! با چشم‌های کوچکت چه‌ها دیدی که تمام توان ناچیزت را به دست‌های کودکانه‌ات دادی و با کلمات دوست‌داشتنی‌ات وصیت‌نامه‌ای این‌چنین جان‌گداز را برای ما تماشاگرانِ بی‌قدر به جای گذاشتی؟!
سلام، من هایا هستم و اکنون وصیت نامه ام را می‌نویسم
١. پول‌های من ۸۰ شِکِل است: ۴۵ شِکِل (واحد پول) برای مامان، ۵ شکل برای زینت، ۵ برای هاشم، ۵ برای تیتا، ۵ برای خاله هبة، ۵ برای خاله مریم، ۵ برای دایی عبود و ۵ برای عمه سارة.
۲. اسباب بازی‌ها و همه چیزهایم برای دوستانم، زینت خواهرم، ریما، منة، أمل
۳. لباس‌های من: برای دخترعموهایم و اگر چیزی باقی ماند، انفاق کنید.
۴. کفش‌های من: به فقرا و نیازمندان اهدا کنید، البته بعد از شستن!
شرمنده‌ام برادر! آن حاکمان و سردمدارانی که سال‌ها عروسکِ خیمه‌شب‌بازی قدرت‌های مستبد و ظالم شدند، فکر این جایش را نکرده بودند...فکر این‌جایی که لابه‌لای خرابه‌ها عروسک‌ها زودتر از صاحبانشان پیدا می‌شوند!
شیرینی است یا نان؟! فرقی نمی‌کند، تو متفاوت‌ترین کودک این روزهایی...! به تک‌تک قطرات خون پاکت قسم همانگونه که تلخی این لحظات را به جان می‌خریم، روزی در کنار و دست‌به‌دست هم حلاوت پیروزی بزرگ را ‌خواهیم چشید! طاقت بیاور دلبندم...نان این صبوری را خواهیم خورد و شیرینی این مقاومت را بین همه‌ی آن‌هایی که پشت‌مان بودند تقسیم خواهیم کرد.


برادر کوچکم! به لرزش پاها و معصومیت چشمانت سوگند "ظلم پایدار نخواهد ماند!":
https://www.aparat.com/v/kXmig
فدای فلسطین!
https://www.aparat.com/v/UKsOF


پست قبلی:

پائولایت را در آغوش بگیر، قبل از اینکه سرد شود!