فرزندان غزه

مدرسه مقابل منزلمان تعطیل شد و پسرک‌های دبستانی شاد و خندان به سمت خانه روانه بودند. از حضور ماشین‌هایی که آمده بودند فرزندان خود را ببرند ترافیک سنگینی شده بود. و این داستان هر روز است.

اما سالیان سال است مناطقی در جهان نمی‌دانند فرزندانشان تا فردا مدرسه‌ای اصلا دارند یا نه. امکان ادامه تحصیل خواهند داشت یا نه. اصلا زنده می‌مانند یا نه...
و در تمامی این قسمت‌های جهان، و جنایاتی که رخ می‌دهد، دست چند رژیم مشخص در کار است.

ما که از دیشب از گریه و درد نفسمان بند آمده بخاطر بمباران بیمارستان غزه، و فکر به اینکه در دنیایی بسیار ترسناک زندگی می‌کنیم که این کشورها و این افراد جانی وجود دارند و طرفدارانی هم دارند...

ما هم در تاریخ شنیده بودیم و خوانده بودیم، اما انقدر واضح تجربه نکرده بودیم که می‌شود کسی به راحتی جنایت مرتکب شود و از طرفی علاقه‌مندانی داشته باشند که جشن بگیرند و کف بزنند و از طرفی کسانی باشند که حمایت کنند و کسانی که سکوت کنند.
هر نسل ظاهرا باید این دوران را به چشم ببیند...
کل یوم عاشورا، کل ارض کربلا

دیشب زار می‌زدیم و مدام این جملات شهید آوینی در ذهنمان تکرار می‌شد:

«عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است... اما عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت، وقتی که جهان ظلمتکده‌ی کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ چگونه می‌توان خفت و جهان را در کف جهال و قد‌اره‌بندها رها کرد؟»


تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش