صهيونيسم جهاني را چگونه بشناسيم؟

سلام؛ در حاشیه مطلب قبلی به یک مقاله رسیدم که برخی اهداف صهیونیست‌ها را از دل پروتکل‌های دانشوران صهیون استخراج کرده بود. سعی کردم متن مقاله را خلاصه کنم و با شما به اشتراک بگذارم.



احمد دوست‌محمدي: برخي از تحليلگران تاريخ معاصر جهان، بر اين عقيده‌اند و نيز قراين و شواهد بسياري وجود دارد كه ثابت مي‌كند درواقع صهيونيستها بودند كه در قالب «سازمان جهاني صهيونيسم» جنگهاي جهاني اول و دوم را به راه انداختند و ازآن‌طريق به هدف تشكيل دولت اسرائيل در قلب جهان اسلام نائل شدند.

اگر اين اعتراف والتر راتنوي كه گفته بود: «سرنوشت اروپا فقط به‌دست سيصد نفر تعيين مي‌گردد كه هركدام رفقاي ديگر خود را به‌خوبي مي‌شناسد و اين سيصد نفر همه يهودي هستند»[iv] را بپذيريم، باتوجه‌به‌آنكه صهيونيستها با تسلط بر حكومت امريكا اين كشور را به جنگهاي جهاني اول و دوم وارد كردند و در هر دو جنگ نيز امريكا، انگليس و فرانسه پيروز واقعي ميدان بودند، بيشتر متوجه خطر جدي و فوري صهيونيسم جهاني در كشاندن جهان به‌سوي جنگ خانمان‌برانداز ديگري در جهان مي‌شويم.


يك روشنفكر يهودي، به‌نام عزرائيل شامير، پس از حوادث ساختگي و دروغين يازدهم سپتامبر، در همايشي تحت عنوان «ثبات در اوراسيا» در اسلامبول تركيه، با اشاره به اين‌كه شصت درصد مديران بلندپايه رسانه‌هاي پرقدرت امريكايي را يهوديان تشكيل مي‌دهند، گفته است: «اين فكرسازان، امريكا را به‌سوي جنگ سوق مي‌دهند... صهيونيستها سربازان امريكايي را آلت دست خود قرارداده‌اند، همان‌طور‌كه در گذشته از سربازان انگليسي براي تحقق اهداف و دسيسه‌هاي خود استفاده كردند.»[v]


صهيونيسم جهاني را چگونه بشناسيم

چگونه به راز جنايتهاي صهيونيسم جهاني پي ببريم؟ بسياري از متفكران اين حوزه مطالعاتي، بهترين راه را «پرده‌برداشتن از راز وحشتناك نهفته در روحيه صهيونيستي و انگيزه آن»، مي‌دانند. يكي از بهترين راههاي درك روحيه صهيونيستي مطالعه «پروتكلهاي دانشوران صهيون» است چراكه نسل امروز صهيونيسم معتقد است: «بايد پروتكل‌هاي دانشوران صهيون را بخوانيم؛ چراكه در آن خبرهاي يقين‌آوري هست.»[x]

اين پروتكلها درواقع زيربناي نظري حكومت جهاني موردنظر صهيونيسم جهاني را شكل مي‌دهند. وحشت انسان وقتي افزون‌تر مي‌شود كه امروز، كه حدود يك قرن از تدوين پروتكلهاي مذكور مي‌گذرد، به چشم خود مي‌بينيم همان‌طوركه خودشان وعده داده بودند، بخشهاي قابل‌توجهي از اهداف تعيين‌شده محقق گرديده‌اند.


درباره منشا پيدايش اين پروتكلها و اين‌كه اين پروتكل‌ها چگونه برملا شده و به‌دست ما رسيده‌اند، امروز مدارك و مستندات كافي وجود دارند كه خود، موضوع بحثهاي مستقلي هستند و ما در اين مجال قصد پرداختن به آن را نداريم.[xii]

سيماي صهيونيسم جهاني در پروتكل‌هاي دانشوران صهيون پروتكلهاي زعماي صهيون متشكل از بيست‌وچهار فصل است و در هر فصل به شرح جزئيات برنامه‌هاي اهريمني صهيونيسم جهاني براي سلطه بر جهان پرداخته شده‌است. به برخي از موضوعاتي كه نقش موثري در شكل‌دهي به حوادث مهم تاريخ معاصر داشته‌اند و در پروتكلها به آنها تصريح شده‌است، اشاره مي‌كنيم.

1ــ نژادپرستي:

مهمترين ويژگي صهيونيسم جهاني، نژادپرستي افراط‌آميز است. صهيونيست‌ها غيريهوديان جهان را، كه اكثريت قريب‌به‌اتفاق جمعيت كره ارض را تشكيل مي‌دهند، «گوييم» Goyem) يا (Goys مي‌خوانند. گوييم‌ها «حيوانات درنده»‌اي هستند كه بايد با «خشونت و ترور» بر آنها حكومت كرد (پروتكل اول). آنها مي‌گويند «لازم نيست ما قربانياني را كه گوييم‌ها براي حفظ نسل حيواني خود و نگهداشتن نژاد خويش متحمل شده‌اند، حساب كنيم.» (پروتكل پانزدهم) گوييم‌ها حيواناتي هستند كه «عرق و شراب» آنها را «گيج كرده» و «فكر مي‌كنند داراي حق و حقوق بيشتري هستند.» (پروتكل اول)

صهيونيستها، با تاكيد بر تفاوت سطح تواناييهاي فكري خود با گوييم‌ها، در استفاده ابزاري از مطبوعات و تبليغات، مي‌گويند: «از همين تفاوت سطح فكري بين ما و گوييم[ها]، مزايايي كه خداوند تنها به ما به‌عنوان ملت برگزيده خود داده‌است، آشكار مي‌گردد و نيز روشن مي‌گردد كه خداوند فقط به ما طبيعت فوق بشري عطا كرده‌است. گوييم[ها] داراي انديشه راكد و منجمد هستند. چشم دارند، ولي نمي‌توانند جلو خود را ببينند.» (پروتكل پانزدهم)


2ــ دستيابي به حكومت جهاني:

هدف اصلي صهيونيستها، برپايي يك حكومت واحد جهاني است. آنها تنها يهوديان را لايق حكومت بر كل جهان دانسته و خود را در آستانه تشكيل چنين حكومتي مي‌پندارند: «امروز مي‌توانم به شما بگويم[xiv] كه هدف ما نزديك‌ شده و تا رسيدن به آن چندگامي بيشتر باقي نمانده‌است. با نگاهي به پشت‌سر درمي‌يابيم كه راه درازي را كه طي كرده‌ايم در شرف پايان است. در اين هنگام حلقه “افعي‌ نمادين” بسته مي‌شود. اين افعي سمبل ملت ما در پيمودن اين مراحل مي‌باشد. وقتي اين حلقه سر به‌هم آورد، تمامي دولتهاي اروپايي در دايره آن محصور خواهند شد و افعي قلاب آنها را در ميان خواهد گرفت.» (پروتكل سوم) آيا به‌راستي امروز اين افعي كل اروپا را در كام خود فرو نبرده‌است؟

و يا مي‌گويند: «ما امروز يك قدرت بين‌المللي شكست‌ناپذير هستيم؛ زيرا هرگاه گروهي به ما حمله كند، گروهي ديگر به حمايت از ما برمي‌خيزد. مساله، مساله‌ پستي بي‌حد و اندازه ملتهاي گوئيم است... .» (پروتكل سوم) صهيونيسم جهاني ايجاد چنين حكومتي را تحقق وعده الهي دانسته و ادعا مي‌كند: «پيامبران به ما گفته‌اند كه خداوند ما را برگزيده‌است تا بر سراسر دنيا حكومت كنيم. خداوند اين نبوغ را به ما بخشيده تا بتوانيم اين بار را به دوش كشيم.» (پروتكل پنجم) صهيونيستها مدعي هستند: «خداوند به ما قوم برگزيده، نعمت اسارت، تبعيد، تفرق و پراكندگي در جهان را ارزاني داشت. اين امور در گذشته نشان ضعف ما بودند، بعدها سبب قدرت ما شدند؛ قدرتي كه امروز ما را در آستانه حكومت جهاني قرار داده‌است. ما تا به اينجا رسيده‌ايم و فقط مانده‌است كه ساختمان عظيم حكومت آينده خود را بر اين شالوده استوار كنيم و اين كار چندان دشوار نيست.» (پروتكل يازدهم)

و امروز وقتي سلطه تقريبا كامل صهيونيستها را بر مراكز قدرت دنيا مشاهده مي‌كنيم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه پس از حدود يكصدسال از زمان تصويب اين پروتكل‌ها، به‌راستي صهيونيستها توانسته‌اند خود را به آستانه حكومت جهاني برسانند.


3ــ هدف وسيله را توجيه مي‌كند:

يكي ديگر از ويژگيهاي برجسته صهيونيستها اين است كه براي رسيدن به حكومت جهاني موردنظر و تحكيم سلطه نژادپرستانه و مستبدانه خود بر جهان، استفاده از هر ابزاري را قابل‌توجيه مي‌دانند. آنها مدعي هستند قوم برگزيده خدا هستند و همه‌چيز در دنيا بايد در خدمت منافع اقليت ناچيز چهارده‌ميليوني در مقابل منافع جمعيت هفت‌ميلياردي مردم جهان ــ قرار گيرد. به‌عبارت‌ديگر، هرچيزي تا زماني‌كه منافع صهيونيسم جهاني را تامين و تضمين كند، قابل‌توجيه است، حتي اگر به بهاي انقراض نسلها و نابودي تمدنها تمام شود. آنها مي‌گويند: «هدف وسيله را توجيه مي‌كند. بنا بر اين اصل، ما بايد در هنگام تهيه برنامه و نقشه خود آنچه را مفيدتر و ضروري‌تر است، رعايت كنيم و به اصول اخلاقي كمتر توجه نشان دهيم.» (پروتكل اول) لذا دروغ، فريب، آزار، شكنجه، وحشت، ترور و قتل و غارت تا زماني‌كه منافع صهيونيستها را تامين مي‌كنند، واجد ارزش هستند. آنها «محور اخلاق را از سياست جدا» دانسته و معتقدند «حاكمي كه تابع‌ اصول و روش اخلاقي باشد، سياستمدار ماهري نيست.» (پروتكل اول)

براي صهيونيستها، قدرت و زور ايجاد حق مي‌كند و منشا مشروعيت است. آنها مي‌گويند: «حق ما سرچشمه‌اش زور و قدرت است. كلمه “حق” امري است وجداني، معنوي و مجرد و دليلي بر درستي آن وجود ندارد. مفهومي بيش از اين ندارد كه: آنچه مي‌خواهم به من بده تا ثابت كنم از تو قويترم.» (پروتكل اول) صهيونيستها قصد دارند در اين راه تا جايي پيش ‌روند كه همه جمعيت غيرصهيونيست جهان به مثابه ابزاري در خدمت داوطلبانه حكومت جهاني صهيونيسم باشند. آنها مي‌گويند: «برنامه‌هاي ما حكم مي‌كند كه يك‌سوم مردم، جاسوسي دوسوم ديگر را بكنند. اين جاسوسي برخاسته از احساس وظيفه و براساس خدمت داوطلبانه در راه حكومت[جهاني صهيونيسم] مي‌باشد.» (پروتكل هفدهم) لذا، تعداد قربانيان در اين‌ راه اصلا اهميتي ندارد. آنها مي‌گويند: «چقدر پيشينيان ما حكيم و مآل‌انديش بودند آنجاكه گفته‌اند: در راه رسيدن به هدفهاي بزرگ، ابزارها و قربانيان اهميتي ندارند.» (پروتكل پانزدهم)

مفاهيم و واژه‌هاي مقدس و مشترك انساني نيز نزد صهيونيستها ابزاري بيش نيستند. در مكتب صهيونيسم، مفاهيم و واژه‌هاي عالي انساني تا زماني مقدس به شمار مي‌روند و حرمت دارند كه منافع نژادپرستانه آنها را تامين كنند؛ يعني وقتي آنها به حكومت جهاني رسيدند، اين مفاهيم و واژه‌ها مفاهيمي خيالي و دست‌نيافتني يا به‌عبارتي حرف مفت به حساب خواهند آمد. صهيونيستها مي‌گويند: «زماني‌كه پادشاهي خود را برپا كرديم، واژه‌هاي آزادي، عدالت و برابري را... به كلماتي تبديل خواهيم كرد كه ديگر اين معناي شعاري را نداشته باشند، بلكه مفاهيمي صرفا آرماني را القا خواهند كرد... .» (پروتكل نهم)

4ــ صهيونيسم، همان فراماسونري است:

يكي از ابعاد وجودي صهيونيسم جهاني كه تا امروز ناشناخته مانده، اين است كه صهيونيستها، همان فراماسونري‌هاي سابق هستند كه تقريبا در همه نقاط حساس جهان، حاكمان واقعي در دربارها و مراكز قدرت بودند. اين امر زمينه‌ لازم را براي صهيونيستها فراهم آورد تا در جهت رسيدن به حكومت جهاني صهيونيسم خيز بردارند. براي‌اينكه به ارتباط تنگاتنگ فراماسونري و صهيونيسم يا به‌عبارت‌بهتر، به يكي‌بودن اين دو پي ببريم، مستندترين منبع همين پروتكلها هستند. در پروتكل نهم، بر ماهيت فراماسونري صهيونيسم اين‌گونه تصريح شده‌است: «زماني‌كه پادشاهي خود را برپا كرديم، واژه‌هاي آزادي، عدالت و برابري را كه شعارهاي فراماسونري ما هستند، به كلماتي تبديل خواهيم كرد كه...»؛ و يا مي‌گويند: «كلمات آزادي، عدالت و برابري كلماتي هستند كه به وسيله آنها مبلغان و عمال بي‌جيره و مواجب ما موفق شدند در چهار گوشه دنيا تعداد بي‌شماري را به زير بيرق ما درآورند.» (پروتكل اول) همچنين در جاي ديگر با اشاره به اين‌كه بيرق‌به‌دستان سوسياليسم، آنارشيسم و كمونيسم، سربازان ارتش ما هستند، مي‌گويند: «ما به پيروي از اصل بي‌معناي برادري و همبستگي انساني كه يكي از قوانين فراماسونري ماست، اين پرچمداران را ياري مي‌رسانيم.» (پروتكل سوم)

از نظر صهيونيستها، فراماسونرهاي غيريهود ــ يا به قول خودشان، گوييم‌ها ــ نيز درواقع عمله‌هاي سياسي حكومت جهاني صهيونيسم به حساب مي‌آيند: «فراماسونري گوييم ناخودآگاه به ما خدمت مي‌كنند. به‌اين‌ترتيب‌كه پوششي براي ماست و ما خودمان و اهداف و برنامه‌هايمان را پشت‌سر آنها پنهان مي‌كنيم. اما برنامه‌اي كه ما براي عمل و اجرا آماده كرده‌ايم و مكاني كه اين برنامه در آنجا پياده خواهد شد، به‌صورت يك راز عميق و سربه‌مهر باقي خواهد ماند و احدي از آن مطلع نخواهد شد.»(پروتكل چهارم) بنياد فراماسونري بر «حيله و فريب» استوار است؛ بنيادي كه هميشه در پرده ابهام باقي خواهند ماند و هيچ‌كس، جز به ظن و گمان، چيزي از آن نخواهد دانست: «از طريق حيله و فريب به چيزهايي دست مي‌يابيم كه با پيمودن راه مستقيم هرگز نمي‌توانيم به آنها برسيم. اين همان شالوده‌اي است كه موسسات فراماسونري ما بر آن استوارند؛ موسساتي كه اين گوييم[هاي] حيوان چيز مهمي درباره آنها نمي‌دانند و از اهداف پشت پرده آنها جز مشتي ظن و گمان اطلاعي ندارند. ما گوئيم را به كاروان بزرگ باشگاهها و محافل فراماسونري جذب كرديم و اين محافل شروع به پاشاندن خاكستر در چشم اعضاي خود كردند.» (پروتكل يازدهم)


5ــ زرپرستي صهيونيسم جهاني:

يكي ديگر از خصوصيات منحصربه‌فرد صهيونيسم جهاني، ثروت‌اندوزي است. اصولا صهيونيستها از طريق انباشت سرمايه توانستند در مراكز قدرت سياسي جوامع ملي و جامعه جهاني نفوذ كرده و امروز به يك قدرت بزرگ جهاني تبديل شوند؛ قدرتي كه تنها نيروي ايمان به خدا مي‌تواند در مقابل آن مقاومت كند. آنان خودشان اعتراف مي‌كنند: «دست ما پر از طلاست و مي‌دانيم كه اين طلا را در مقابل درياهايي از خون و عرقهاي ريخته‌شده به‌دست آورده‌ايم. آري آنچه كشتيم، درويديم.» (پروتكل دوم)؛ «دهشتناك‌ترين نيروي عصر حاضر، يعني طلا، در دست ماست. ما مي‌توانيم در ظرف دو روز هر مقدار كه طلا بخواهيم، از خزانه‌هاي خود بيرون آوريم.» (پروتكل بيست‌ودوم) اين سخنان بحرانهاي اقتصادي ساختگي در كشورهاي آسياي جنوب‌شرقي را به ذهن متبادر مي‌كنند كه در مدت كوتاهي اين كشورها به مرز فقر و نداري رسيدند و اقتصادهايشان به‌طوركامل فلج گرديد. بي‌جهت نيست كه صهيونيستها خود را مبدع و مبتكر اقتصاد سياسي مي‌دانند: «كليه چرخهاي دستگاه حكومتها احتياج به موتور دارد و اين موتور كه همان طلا است، در اختيار ما مي‌باشد. كار علم اقتصاد سياسي اين بود كه مقام سرمايه را بالا برد و روشن است كه افتخار تاسيس و تثبيت اين [علم] از آن ماست.» (پروتكل پنجم)

6ــ صهيونيسم جهاني؛ منشا خشونت و تروريسم در جهان:

صهيونيسم جهاني، شكل‌گيري اوليه خود را مديون تروريسم است و اولين‌بار با كشتن تزار آلكساندر دوم روسيه در سال1881، موجوديت خود را به اثبات رساند. اصولا گرايش صهيونيستها به ترور و كشتار، كه در سرتاسر پروتكل‌هاي دانشوران صهيون به‌وضوح خود را نشان مي‌دهد، ريشه در طرز تفكر رهبران برجسته آنان، به‌ويژه آشرگينزبرگ، و يا همان احدها آم، دارد.[xvi] امروز نيز يافته‌هاي فراوان حاكي از آن است كه دستهاي پنهان صهيونيسم جهاني در حمله تروريستي 11 سپتامبر2001، در كار بوده‌اند. صهيونيستها، كه امروز حاكمان واقعي ايالات‌متحده امريكا هستند، با به‌كارگيري عوامل اطلاعاتي و جاسوسي و در همكاري نزديك و مستمر با دستگاههاي دولتي اين كشور، اين حركت تروريستي را در مقابل چشم جهانيان ترتيب دادند، تا زمينه را براي حمله به افغانستان و عراق و سپس تحقق و روياي دستيابي به اسرائيل بزرگ فراهم كنند. به قول يك روشنفكر يهودي، «عمليات افغانستان و نقشه حمله به عراق، سالها پيش طراحي شده و تنها بخشي از طرح عظيمي است كه از سوي لابي پرقدرت صهيونيستها [بخوانيد حاكمان واقعي] در امريكا آماده شده‌است.»[xvii] خود صهيونيستها به‌صراحت اعتراف مي‌كنند: «موجهاي وحشت كه مصيبت آن مردم را دربرگرفته، از ما برخاسته است» (پروتكل نهم)؛ زيرا «بهترين نتايجي كه از طريق حكومت بر گوييم خواهان تحقق آن هستيم، به وسيله خشونت و ترور به دست مي‌آيد، نه مباحث آكادميك،... .» (پروتكل اول) و در جاي ديگري مي‌گويند: «كوتاه‌سخن‌آنكه، برنامه ما براي باقي‌نگه‌داشتن حكومتهاي گوييم اروپا در زير سلطه خود، اين است كه از طريق ايجاد ترور و وحشت، جلوه‌هايي از قدرت خود را به گروهي از آنها نشان دهيم و چنانچه همه آنها بر ضد ما متحد شوند، آن وقت با توپهاي امريكا، چين و ژاپن جواب آنها را مي‌دهيم.» (پروتكل هفتم) و اما براي مقابله با موج بيداري جهانيان و قيام آنها در مقابل نقشه‌هاي شيطاني صهيونيستها، مي‌گويند: «ممكن است بگوييد اگر گوييم‌ها، پيش‌ازآنكه برنامه‌هاي ما به پايان برسد، از آنها بو ببرند، اسلحه به دست گرفته [و] بر ضد ما قيام خواهند كرد، در جواب مي‌گوييم ما در غرب مانور وحشتناكي تدارك ديده‌ايم كه قويترين دلها را به‌لرزه مي‌اندازد [مانند مانور 11 سپتامبر]: حركتهاي سري ويرانگر، لانه‌ها و كانونهاي مخفي و سياهچالها [يعني همان زندانهاي گوانتانامو و ابوغريب]. همه اينها آماده خواهند بود تا همزمان در پايتختها و شهرهاي بزرگ منفجر شوند و همه موسسات و آرشيوها را به باد فنا دهند.» (پروتكل نهم)

7ــ مطبوعات؛ از اركان اصلي حكومت جهاني صهيونيسم:

امروز ديگر نقش انكارناپذير مطبوعات، به‌ويژه روزنامه، در شكل‌دهي به افكار عمومي جوامع ملي و جامعه جهاني، بر كسي پوشيده نيست. اما در صد سال پيش، صهيونيستها اولين جمعيتي بودند كه به اهميت اين موضوع پي بردند و به‌تدريج مهمترين و قدرتمندترين مراكز و محافل رسانه‌اي را تحت كنترل كامل خود درآوردند؛ به‌طوري‌كه امروز كمتر جامعه‌اي ياراي مقاومت در برابر موج سهمگين تهاجم تبليغي صهيونيسم جهاني را دارد. بررسي ميزان حضور و نفوذ كمي و كيفي صهيونيستها در مهمترين مراكز و محافل رسانه‌اي و خبري جهان، به‌ويژه در امريكا و اروپا كه مراكز اصلي قدرت جهاني صهيونيسم هستند، به سالها تحقيق و تتبع مستقل و گسترده نياز دارد و شايد هيچ محققي هرگز نتواند به عمق اين فاجعه جهاني، يعني سلطه شقي‌ترين جمعيت جهان بر مهمترين ابزارهاي فرهنگي جهاني، پي ببرد. انديشه اين سلطه اولين‌بار در پروتكلهاي زعماي صهيون شكل گرفت. صهيونيستها به‌صراحت به اين موضوع اذعان مي‌كنند: «بايد حكومتهاي گوييم را مجبور كنيم از برنامه‌هاي ما كه در گسترده‌ترين سطح طرح‌ريزي شده و دارد به پايان خود نزديك مي‌شود، پيروي كنند. راه واداشتن اين حكومتها به تن‌دادن به خواسته‌هاي ما هم همان به اصطلاح “افكار عمومي” است كه زمام آن در دست ما مي‌باشد و با “قدرت بزرگ”، يعني مطبوعات، آنها را به حركت درمي‌آوريم و مطبوعات هم، جز تعداد اندكي از آنها، بقيه در اختيار ما هستند و به خواسته‌هاي ما پاسخ مثبت مي‌دهند.» (پروتكل هفتم) نكته حائز اهميت در اين زمينه، اعتقاد عميق صهيونيستها به توانايي خود در كنترل جريانهاي خبري و رسانه‌اي در جهان است؛ چنانكه با اطمينان مي‌گويند: «بدون خواست ما، روزنامه‌ها هيچ خبري را منتشر نخواهند كرد. اين موضوع، همان‌طوركه در همين تعداد اندك بنگاههاي خبري كه اخبار سراسر جهان به آنها مخابره مي‌شود، مي‌بينيم، درحال‌حاضر نيز تقريبا پياده مي‌شود. در آينده اين شركتهاي خبرگزاري از آن ما خواهند شد و ما آنها را به‌دلخواه خود اداره خواهيم كرد. هيچ خبري در جهان پخش نخواهد شد، مگرآنكه ما خود آن را ديكته كنيم.» (پروتكل دوازدهم) و اما در مورد مكانيسم كنترل مطبوعات و افكار عمومي جهان، مي‌خوانيم: «ادبيات و مطبوعات بزرگترين و مهمترين ابزار آموزشي ما هستند. به‌همين‌دليل حكومت ما افسار مطبوعات را به دست خواهد گرفت و با اين كار تاثيرات سوء و زيانبخش روزنامه‌هاي مستقل را خنثي خواهد كرد. با اين تدبير، ما بالاترين نيروي جهت‌دهنده به افكار عمومي را در اختيار خود گرفته‌ايم. اگر براي مثال، براي ديگران پروانه انتشار ده روزنامه صادر كنيم، بايد به دارودسته خودمان پروانه انتشار سي‌ روزنامه را بدهيم.» (پروتكل دوازدهم)

بسياري ديگر از برنامه‌هاي صهيونيسم جهاني، كه در اين پروتكل‌ها به آنها تصريح شده‌است، در اينجا ناگفته ماند. برنامه‌هايي چون ايجاد امواج هرج‌ومرج، بي‌ثباتي و ناامني در همه اركان جوامع بشري، استفاده ابزاري از مراكز علمي و پژوهشي ــ به‌ويژه دانشگاهها ــ ترويج روحيه فساد و بي‌بندوباري در جوامع ملي، دامن‌زدن به مسائل و موضوعات كفرآلود و الحادآميز، اعمال قدرت از طريق مجامع جهاني و بين‌المللي و...، برخي ديگر از برنامه‌هايي هستند كه زعماي صهيون براي اداره جهان در نظر گرفته‌اند.

*

ملتهاي جهان اگر بتوانند حقيقت صهيونيسم را درك كنند و مفاد پروتكلهاي شيطاني آنها را دريابند، چقدر بر حال‌وروز خويش خواهند گريست! آيا واقعا اين‌همه جنگ، آشوب، فقر، بلا و اين‌همه اختلاف، دشمني و نسل‌كشي به تحريك و برنامه‌ريزي يك اقليت ناچيز، بر سر تاريخ رفته است؟ مقاله زير اطلاعات خوبي را پيرامون اين متون مخفي و ايدئولوژي صهيونيسم به‌دست مي‌دهد. اينك بيش از ‌صدسال است كه جامعه جهاني گرفتار يك جريان سياسي شوم، به‌نام صهيونيسم جهاني، شده‌اند؛ جرياني‌ كه اندك‌اندك جهان را به‌سوي ناامني، ترور، كشتار، جنگهاي خانمان‌برانداز و فساد و تباهي سوق مي‌دهد. واقعيت اين است كه صهيونيسم جهاني يك حركت دنباله‌دار تاريخي بوده و ريشه در نژاد‌پرستي و برتري‌طلبي دارد. قرآن‌كريم در آيات فراواني بر اين موضوع صراحت دارد، از جمله آنجاكه مي‌فرمايد:

«فبما نقضهم ميثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسيةًيحرفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممِا ذكّروا به و لا تزال تطّلع علي خائنةٍمنهم الّا قليلاً منهم... (مائده/13)؛ پس چون بين‌اسرائيل پيمان شكستند آنان را لعنت كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. آنان كلمات خدا را از جاي خود تغيير دادند و پندهايي را كه به آنها داده شده بود، از ياد بردند و پيوسته بر خيانتكاري آن قوم مطلع مي‌شوي و فقط قليلي از آنها چنين نيستند... .»[ii]

*

جمهوري اسلامي ايران، هدف اصلي امروز صهيونيسم جهاني

امروز صهيونيسم جهاني نوك حمله خود را به‌طورخاص متوجه ايران اسلامي كرده ‌است. عزرائيل شامير روشنفكر يهودي در بخش ديگري از سخنان خود در همايش «ثبات در اوراسيا»، با اشاره به همين مطلب، مي‌گويد: «عمليات افغانستان و نقشه حمله به عراق سالها پيش طراحي ‌شده و تنها بخشي از طرح عظيمي است كه از سوي لابي پرقدرت صهيونيستها در امريكا آماده شده‌است.» او مي‌افزايد: «لابي يهود در امريكا قصد دارد منطقه وسيعي از پاكستان تا عربستان، كه ايران را نيز دربرمي‌گيرد، به‌صورت منطقه امني درآورده و حاكميت آن را به اسرائيل بدهد.»[vi] بنابراين روشنفكران و محققان مسلمان دردمند و انسان‌دوست وظيفه دارند امروز اين مساله را هرچه‌بيشتر تبيين و تشريح كرده، مردم ايران و مسلمانان جهان را بيدار نموده و براي مبارزه آماده نمايند. دشمن در پشت ديوارهاي خانه ما است. گويي استاد شهيد مرتضي مطهرياز چند دهه پيش اين خطر را به چشم خود مي‌ديد و با تاكيد به همه كساني كه بر افكار عمومي جامعه تاثير گذارند، توصيه مي‌كرد خطر صهيونيسم جهاني را به مردم بشناسانند. او فرياد مي‌زد: «اگر پيامبر اسلام زنده بود، امروز چه مي‌كرد؟ درباره چه مساله‌اي مي‌انديشيد؟ والله و بالله قسم مي‌خورم كه پيغمبر اكرم(ص)، در قبر مقدسش امروز از يهود مي‌لرزد. اين يك مساله دودوتا چهارتاست. اگر كسي نگويد، گناه كرده‌است. من اگر نگويم، والله مرتكب گناه شده‌ام و هر خطيب و واعظي كه نگويد، مرتكب گناه شده‌است.»[vii] استاد شهيد، در همان زمان، بر تهديد متوجه ايران‌ از جانب صهيونيسم جهاني، اين‌گونه تصريح مي‌كرد: «هدف مگر تنها همين است كه يك دولت كوچك در آنجا تشكيل شود؟ خيلي اشتباه كرده‌ايد، خيلي همه اشتباه مي‌كنيم... يك اسرائيل بزرگ كه دامنه‌اش از اين طرف شايد تا ايران خودمان هم كشيده شود... اين عده طبق آيات قرآني و رويه تاريخي او از قبل از اسلام تا به‌حال داعيه تسلط بر كل جهان را دارد و غير از نژاد خود را، نژاد پست مي‌داند، لهذا تا هرجاكه توان داشته باشد، پيشروي كرده و همه را مسخر خود مي‌كند.»[viii]

خطر صهيونيسم جهاني وقتي حساس‌تر مي‌شود كه سخنان حضرت امام‌خميني(ره)، را به‌ياد بياوريم كه مي‌فرمودند: «اسرائيل از نيل تا فرات را از خود مي‌داند.»[ix]

پي‌نوشت‌ها در منبع اصلی (نشریه زمانه42)