راهنمای زنده ماندن برای فریلنسرها!


اخیرا خیلی پیش میاد که توی شبکه های اجتماعی، توی هر جمع یا محیط دوستانه یا هر جایی از مزیت های فریلنسر بودن میشنویم. این مزیت ها گاهی اینقدر وسوسه برانگیزن که هر کدوم از ما توی هر جایگاه شغلی، گاهی بهش فکر میکنیم. داشتن اختیار کامل توی انتخاب ساعتهای کار کردن، محیط کار، حتی نحوه پوشش حین کار، اینکه دراز کش کار کنیم یا پشت میز و تنوع پروژه های مختلف و ارتباط با آدمهای مختلف، شانس دیده شدن بیشتر و ... ، همه و همه از مزیت های فریلنسر بودن هستن. تقریبا همه ما این مزیت ها رو شنیدیم و خیلی وقت ها هم ممکنه حسرت داشتنشون رو خورده باشیم. من منکر هیچ کدوم از این مزیت ها نیستم. اما به عنوان کسی که ۶ سال از سابقه کاریش رو به عنوان یه فریلنسر فعالیت کرد، میخوام بهتون بگم همه این موارد در عین حال که وسوسه برانگیز هستن و ما رو ترغیب میکنن که شغلمون رو رها کنیم و به پروژه های هیجان انگیزی که میتونیم داشته باشیم فکر کنیم، میتونن همزمان واسمون دردسر ساز هم باشن. چیزی که میخوام روش تاکید کنم اینه: قبل از اینکه نحوه کار کردنمون رو انتخاب کنیم، حتما و حتما باید حسابی خودمون رو بشناسیم. در واقع باید از موقعیت هایی که میتونن واسمون پیش بیان آگاه باشیم، خودمون رو توی اون موقعیت ها قرار بدیم و واقع بینانه درباره ش تصمیم بگیریم. من میخوام مواردی که بهمون کمک میکنه خودمون رو بهتر بشناسیم رو بررسی کنم و تا حد امکان موقعیت هایی که میتونیم توش قرار بگیریم رو بررسی کنم و مثال بزنم. این موارد شامل نقاط قوت یا ضعف، ویژگیها و توانایی های شخصیمون هستن که دونه دونه به ترتیب اولویت بهشون اشاره میکنم.

زمان

همه افرادی که به عنوان یه فریلنسر فعالیت کردن میدونن که زمان توی پیش برد پروژه شون، ارتباط موفقشون با کارفرما و آرامش خودشون چقدر اهمیت داره. منظور من از زمان صرفا وقت شناسی نیست. بلکه مدیریت درست اونه. خیلی از افراد این توانایی رو به خوبی دارن و از عهده ش برمیان. در مورد خیلی از ما این مساله جای کار داره. اگه قراره یه فریلنسر باشید، ممکنه دیگران درک نکنن که شما نیاز به تمرکز دارید، زمانتون واستون مهمه یا ممکنه سرتون شلوغ باشه. گاهی اطرافیانتون فکر میکنن شما همیشه زمان دارید. ( روی صحبتم بیشتر با اونهایی هستش که توی خونه کار میکنن و معمولا اهمیت وقت شناسی و زمانشون توسط اعضای خونواده شون درک نمیشه). اگه فکر میکنید این مساله رو نمیتونید مدیریت کنید، بهتون اطمینان میدم که توی روال انجام کارتون حتما به مشکل میخورید. این مساله صرفا به بیرون از ما ربط نداره. اگه انجام کارهاتون رو به تعویق میندازید، آدم دقیقه نودی هستید یا اینکه نیاز دارید مدام یه نفر روال کارتون رو ازتون پیگیری کنه و خروجی بخواد و مدام باید یه نفر شما و کارتون رو چک کنه (اینهایی که میگم رو به عنوان نقطه ضعف بیان نمیکنم، ممکنه ویژگی خیلی از ما باشه) شما گزینه مناسبی برای کار کردن به عنوان یه فریلنسر نیستید.

مسئولیت پذیری

من هیچ وقت منکر این نیستم که اگه توی یه محیط کار به صورت ثابت دارید کار میکنید، مسئولیت پذیری به کارتون نمیاد. میخوام درباره اهمیتش توی پیش بردن یه پروژه به عنوان فریلنسر صحبت کنم. توی محیط کارمون، عوامل زیادی هستن که ممکنه توی کار ما تعویق ایجاد کنن، عواقب دیر انجام شدن یا پیش نرفتن یه کار خیلی وقتا صد در صد متوجه ما نیست. صادقانه بگم، ممکنه توی محیط کارمون خیلی از آدمها، رییسمون، مدیرمون یا سرپرستمون سپر بلای ما بشن و خیلی از کم و کاستی های ما با وجود اونها به چشم نیاد. توی محیط کارمون آدمهایی ممکنه وجود داشته باشن که وقتی دچار اشتباه میشیم، از ددلاینمون عقبیم یا به مشکل خوردیم کمکمون کنن و متوجه حجم نگرانی و بحرانی که پیش میاد نشیم. اما همونطور که به عنوان فریلنسر با افتخار میگیم که صفر تا صد این بخش از پروژه رو ما به عهده گرفتیم و انجامش دادیم، باید بدونیم که صفر تا صد مسئولیت تمامی اتفاقات ناگهانی و خودآگاه یا ناخودآگاه پیش اومده توی پروژه هم به عهده ماست. وقتی کارفرما بهتون اعتماد کرده و کارش رو به شما سپرده مسئولیت بزرگی رو به عهده شما گذاشته و اگه فکر میکنید که از پسش برنمیاید یا باید این مساله رو توی خودتون حل کنید و از طرفی فریلنسر بودن هم داره بهتون چشمک میزنه، حتما روی این قابلیت خودتون کار کنید.


درون گرایی و برونگرایی

مساله ای که میخوام بیانش کنم خیلی پیچیده س. حتی توضیح دادنش مشکله و برای شناخت و درک این مساله درون خودتون باید حتما و حتما حسابی به رفتارهای خودتون دقیق شید. اهمیتی نداره که درونگرا باشید یا شدیدا اجتماعی باشید. مهم اینه که بدونید توی موقعیت های مختلف نیازهای شما چی هست و چه چیزهایی میتونه بهتون کمک کنه که فریلنسر موفقی باشید. من به عنوان فریلنسری که صادقانه توی کارم موفق بودم، حسابی سرم شلوغ بود و از درآمدم شدیدا راضی بودم، یه روزی تصمیم گرفتم دیگه فریلنسر نباشم. چون متوجه شدم با همه اینها خوشحال نیستم. وقتی به رفتارهای خودم دقیق شدم، دیدم هر پروژه ای که واسه یه مدت کار میکنم یا حتی طولانی مدت دارم کار میکنم، وقتی تموم میشه یا بینش فاصله ای میفته شدیدا دلگیر میشم. توی هر محیطی که میرم تا واسه پیش بردن پروژه با کارفرما صحبت کنم، با حسرت به ارتباط بین نیروهای اون شرکت نگاه میکنم. باعث شد با خودم فکر کنم. چیزی که من رو خوشحال میکرد تنوع پروژه های مختلف و کارفرماهای مختلف و ارتباط با اونها نبود. من عضو یه تیم بودن، تلاش کردن برای یه هدف مشترک و دغدغه مشترک داشتن توی یه تیم رو میخواستم. کم و بیش این اتفاق وقتی فریلنسر بودم هم می افتاد، اما من زمان طولانی تری بهش نیاز داشتم. لذت بخش ترین پروژه های من اونهایی بودن که واسه چند ساعت یا چند روز باید توی یه محیط کار کنار یه سری آدمها کار میکردم، من نیاز خودم رو فهمیدم و این خیلی بهم کمک کرد تا راضی تر باشم و بفهمم جایگاه شغلی ایده آل من چیه.

از طرف دیگه، خیلی از افراد ممکنه چنین نیازی نداشته باشن. حتی شدیدا درون گرا باشن و دلشون بخواد توی غار تنهایی خودشون پروژه هاشون رو پیش ببرن. اگه چنین روحیاتی دارید، باید بهتون بگم که باز هم ممکنه به مشکل بخورید. به عنوان یه فریلنسر شما نیاز دارید که دیده بشید. آدمها باید از یه طریقی با شما ارتباط بگیرن. شما باید آثارتون رو به اشتراک بزارید، توی فضاها و جمع های مرتبط با شغلتون حضور پیدا کنید و بتونید به خوبی ارتباط برقرار کنید و ارتباطاتتون رو گسترش بدید. بازخوردهای کارتون رو بشنوید و بتونید رشد کنید. من توی حوزه کاری خودم، افراد زیادی رو میشناسم که صرفا به خاطر عدم ارتباطشون با دیگران، دیده نمیشن. شما فریلنسر وظیفه شناس، مسئولیت پذیر و دقیقی هستید، اما این بی فایده ست، چون کارفرمای مطلوب شما نمیدونه که شما توی جهان هستی وجود دارید!


کنترل اضطراب

من بر این باورم که هیج پروژه ساده و بدون چالشی وجود نداره! به عنوان یه نیروی ثابت توی یه شرکت، افرادی در کنارتون هستن که بتونن حجم اضطرابتون رو کاهش بدن. حتی شاید کار مفیدی هم انجام ندن، اما همین که در جریان روند کار هستن و شما میتونید باهاشون صحبت کنید میتونه تا حد زیادی این اضطراب رو کم کنه. اما به عنوان یه فریلنسر، حتی ممکنه با چالشی روبرو بشید که ربطی به بخشی که شما دارید روش کار میکنید نداشته باشه، اما اضطراب زیادی رو واستون به همراه داشته باشه. اگه میتونید این چالش ها و اضطرابها رو کنترل کنید، بهتون تبریک میکنم، اما اگه جز کاراکترهایی هستید که اضطراب باعث میشه از ادامه کار اجتناب کنید، پشت گوش بندازید یا روی جنبه های دیگه زندگیتون تاثیر بذاره، باید حتما موقع تصمیم گیری درباره کار به عنوان یه فریلنسر حتما به صورت یه مورد جدی در نظرش بگیرید.


مواردی که بهشون اشاره کردم، مهم ترین مواردی بودن که توی این سالهای کار کردنم، یا در برخوردم با سایر فریلنسرها چالش های زیادی بوجود میاوردن. موارد دیگه ای هستن که اونها هم باید در نظر گرفته بشن، مثل توانایی بیان درست مسائل و مشکلات حین کار، دست بالا یا پایین گرفتن تواناییی ها، اعتماد به نفس و ... که من حس میکنم شاید نیاز هست یه زمان دیگه جداگونه درباره شون بنویسم. اگه شما هم تجربه ای توی این زمینه دارید که فکر میکنید میتونه کمک خوبی به افرادی باشه که سر دوراهی انتخاب نحوه کارشون هستن، خوشحال میشم واسم بنویسید. نظرات شما همیشه خوشحالم میکنه. :)