آسیب‌شناسی زندگی روزمره یک محتوا نویس!

تعداد زیادی از تولیدکنندگان محتوا، به صورت فریلنس کار می‌کنند. اولین چیزی که بعد از شنیدن این واژه به ذهن آدم می‌رسد آزادی است. واژه Freelancer را سرچ کنید. عکس‌‌های زیبایی می‌‌بینید: یک نفر با شلوارک لب دریا نشسته، لپ تاپ روی پا، با پس‌‌زمینه صدای موج‌‌ها کار می‌‌کند! خب زندگی واقعی این نیست! در واقعیت شلوارک پابرجاست اما منظره روبه‌‌روی‌‌تان دیوار اتاق است و از نسیم دریا و صدای موج هم خبری نیست!

البته که این سبک کاری خوبی‌‌های زیادی دارد: ساعت‌های کاری دست خودتان است، مجبور نیستید هشت صبح با چشم‌های پف کرده سر کار باشید، مجبور نیستید لباس رسمی بپوشید، حتی مجبور نیستید پشت میز بنشینید. اما همان طور که می‌دانید هیچ چیز خوبی در این دنیا بی دردسر نیست. یار و همراه همیشگی آزادی مسئولیت است! وقتی فریلنس کار می‌کنید باید حواس‌تان به خیلی چیزها باشد. می‌خواهم این نکات را در قالب تجربه شخصی خودم برای‌تان بگویم.

من ادبیات فارسی خوانده‌ام و بیش از دو سال پیش کار تولید محتوا را شروع کردم. همین جا بگویم که تنبلی و خوش‌خواب بودن دو ویژگی بارز من هستند! همیشه از این که مجبور باشم صبح زود بیدار شوم متنفر بوده‌ام. همیشه دلم می‌خواست اختیار زمانم دست خودم باشد و هر چقدر که می‌خواهم و هر وقت که می‌خواهم فیلم ببینم و کتاب بخوانم. به خاطر دانشگاه و بعد هم تدریس نمی‌توانستم این کارها را بکنم بنابراین زندگی فریلنس برایم ایده‌آل بود. اما این سبک زندگی چالش‌هایی دارد که اگر با آن‌ها آشنا نباشید، دچار مشکلات بزرگی خواهید شد. مشکلاتی که برای من هم پیش آمدند و در نهایت مجبور شدم سبک زندگی‌ام را تغییر بدهم.

چالش اول: به دیگران بفهمانید که در حال کار هستید!

اگر تنها زندگی می‌کنید این مشکل را نخواهید داشت. در غیر این صورت، اولین مشکل‌تان این است که به خانواده بفهمانید در حال کار هستید و تمرکز لازم دارید. به ویژه در مورد شغل‌های کمتر شناخته‌شده‌ای مثل تولید محتوا.

باید تمرکز زیادی داشته باشید، در فضای نت بچرخید و برای مطالب خود منابع مناسب پیدا کنید. خیلی وقت‌ها مجبورید با کارفرما چت کنید و بحث و جدل‌هایی هم پیش می‌آید. حالا تصور کنید که در این شرایط، مادرتان وارد اتاق می‌شود و درباره عروسی قریب‌الوقوع دخترخاله حرف می‌زند و این که فلانی را دعوت نکرده‌اند و چه کار زشتی و ...

در همین شرایط پدرتان هم تلویزیون را روشن کرده و همه چند صد کانال را زیر و رو می‌کند! اگر مهمان هم از راه برسد که چه بهتر! حالا مجبورید به رسم ادب از اتاق بیرون بروید و احوال‌پرسی کنید. داخل پرانتز بگویم که باید به شنیدن این حرف‌ها عادت کنید: چرا این ساعت روز خونه‌ای عزیزم؟ چه مملکتی شده جوونا با این همه درس و مدرک بیکارن! ایشالا یه کار خوب پیدا می‌کنی و ...

چالش دوم: ساعات کاری خود را تنظیم کنید

اعتراف می‌کنم که من شخصا جنبه آزادی را نداشتم. هم در ساعت‌های عجیب و غریبی کار می‌کردم و هم بیش از حد کار می‌کردم. من بیشترین تمرکز را بین ساعت‌های یک تا چهار و پنج صبح دارم. بنابراین شب‌های متعددی را تا صبح بیدار بودم و می‌نوشتم. بعد از مدتی با مشکلات جسمی متعددی مواجه شدم.

اولین مشکل به هم خوردن الگوی خواب بود. نمی‌توانستم هشت ساعت کامل بخوابم. نور روز اذیتم می‌کرد، با چشم‌بند راحت نبودم و زود بیدار می‌شدم. از سر و صدای محیط و دوستانی که آهن قراضه خریدارند چیزی نمی‌گویم! بعد از چند وقت، شب‌بیداری باعث شد تپش قلب بگیرم و دور چشم‌هایم حلقه بیفتد.

وقتی خواب نامنظم داشته باشید، خوراک‌تان هم نامنظم می‌شود. صبحانه و ناهارتان را با هم می‌خورید. از ساعت 12 شب به بعد دل‌تان هله هوله می‌خواهد و چون همیشه خسته‌اید احتمالا بیش از حد قهوه و چای می‌نوشید.

از این که بگذریم، بهترین ساعت‌های نور روز را هم از دست می‌دهید. عمرتان با نور مصنوعی می‌گذرد. این مسئله افراد را مستعد افسردگی می‌کند.

ضمنا اگر حواس‌تان نباشد، ساعت‌های کاری‌تان بیش از حد می‌شود. یک وقت به خودتان می‌آیید و می‌بینید 14 ساعت در روز کار کرده‌اید و سر و صدای ستون فقرات‌تان درآمده است!

نتیجه اخلاقی: مثل من نباشید! برای خودتان ساعت کاری مشخص کنید و سعی کنید به آن پای‌بند باشید.

چالش سوم: تحرک داشته باشید

دیده‌اید همیشه از زندگی کم‌تحرک کارمندی صحبت می‌شود؟ خب، اگر فریلنسر باشید تحرک‌تان از کارمندها هم کمتر خواهد شد. دیگر حتی لازم نیست برای رسیدن به محل کار از اتاق‌تان خارج شوید! یعنی آن چند صد قدم پیاده‌روی اجباری کارمندها را هم نخواهید داشت.

لازم به گفتن نیست که اگر این وضعیت مدتی ادامه پیدا کند، حجم عضلات‌تان کم می‌شود. از آن جا که بیشتر زمان کاری ما نشسته و پشت لپ تاپ می‌گذرد و ورزش هم نمی‌کنیم، درد ستون فقرات، گردن و کمر طبیعی است.

برای پیشگیری از این مشکل، می‌توانید در یک باشگاه ثبت نام کنید و متعهد شوید که هر هفته حداقل سه جلسه در باشگاه ورزش کنید.

یک کار مفید دیگر این است که از نرم‌افزارهایی مثل Eyepro استفاده کنید. این نرم‌افزارها هر چند دقیقه یک بار یادتان می‌اندازند که نگاه‌تان را از روی مانیتور بردارید و کمی تکان بخورید! راستی قطره اشک مصنوعی را فراموش نکنید وگرنه چشم‌تان خشک می‌شود.

چالش چهارم: از خانه بیرون بروید

در زندگی فریلنس گاهی دچار کمبود آدم می‌شوید! تنها هستید و همکاران‌تان را نمی‌بینید. این شرایط برای سکوت و تمرکز خوب است اما کم کم آزاردهنده می‌شود. به همین دلیل من گاهی وقت‌ها لپ تاپم را برمی‌داشتم و می‌رفتم در کافه، رستوران یا این اواخر باغ کتاب کار می‌کردم. جایی که بتوانم از حضور آدم‌ها انرژی بگیرم.

چالش پنجم: روابط اجتماعی را حفظ کنید

فریلنسرها حواس‌تان را جمع کنید! ما خیلی راحت به سکوت و تنهایی عادت می‌کنیم و تغییر محیط برای‌مان سخت می‌شود. کم کم می‌بینید حتی حوصله دورهمی‌های دوستانه را هم ندارید. قبل از این که به این جا برسید، از خانه بیرون بزنید! دوستان جدید پیدا کنید. سفر بروید. در مهمانی‌های فامیلی شرکت کنید. مراقب بختک تنهایی باشید!

پایان باز!

همان طور که گفتم من مجبور شدم سبک زندگی‌ام را تغییر بدهم. البته هنوز هم بعد از ساعت‌های کاری پروژه‌های آزاد دارم و به نوعی فریلنسر محسوب می‌شوم. هنوز خوابم منظم نشده است و به همین خاطر هر روز صبح با چشم‌های پف کرده و یک فلاسک قهوه وارد دفتر وبنا می‌شوم! اما اوضاع قطعا بهتر از قبل است.

حداقل حالا همکارهایی دارم که از حضورشان انرژی می‌گیرم. با هم غذا می‌خوریم، خسته که می‌شویم درباره فیلم‌های مورد علاقه‌مان حرف می‌زنیم و با هم به دزدگیر ماشین‌ها بد و بیراه می‌گوییم!