ویولنیست ، کمی برنامه نویس ، طراح سایت ، علاقه مند به یادگیری سازهای مختلف
زندگی به عنوان یک کارمند و یک فریلنسر
مدتی پیش بود که دیدم ویرگول و پونیشا چالش نوشتن در مورد سبک زندگی فریلنسری راه انداختند و منم تصمیم گرفتم که در موردش بنویسیم اما فرصت نمیشد تا بالاخره امشب اومدم که کمی در موردش و در مورد زندگی کاری خودم بنویسم.
من از آبان سال 94 که ترم یک بودم تا امروز مشغول به کار ثابتی هستم و خوشحالم که جزو اولین نفراتی توی ورودی خودمون بودم که به کاری که علاقمند بودم از قبل مشغول شدم اما بعد از مدتی و حتی همون زمان متوجه شدم که داشتن فقط یک کار نمیتونه زندگی رو اونطور که میخوایم پیش ببره و مارو به چیزهایی که از گذشته دوست داشتیم برسونه و این روند رو آهسته پیش میبره.
مدتی گذشت تا توسط هم دانشگاهی ها و یسری دوره و همایش که گذرونده بودم با مفهوم فریلنسر و فریلنسری کار کردن آشنا شدم و گفتم که چقدر خوبه این کار! ولی فکرشو نمیکردم که چقدر میتونه اینکار سخت و پردردسر حداقل برای خودم باشه.
با توجه به اینکه این نوع از کار کردن زمان و مکان نمیشناسه و شما میتونید هرجایی که باشید و به اینترنت و لپتاپ دسترسی داشته باشید کار خودتون رو انجام بدید ممکنه باعث بشه در مواقعی یک سری مشکلات براتون پیش بیاد.
1.محل کار
در اکثر موارد شاید توی خونه ای که زندگی میکنید شرایط کار کردن نباشه و احتمالا مجبور هستید که به بیرون از جایی که زندگی می کنید برید و مکان هایی رو مثال فضای کار اشتراکی و یا کافه هایی که اینترنت مناسب دارن و خلوت هستن انتخاب کنید.
البته من جزو دسته ای بودم و هستم که همیشه کارهایی که داشتم رو توی خونمون انجام می دادم و سعی میکردم کمتر به کافه ها برم.
2.کارفرمای خوب و بد
فکر میکنم خیلی خوش شانس بودم که تقریبا اکثر پروژه هایی که انجام دادم از طریق معرفی دوستان و آشناهایی که میشناختم به بقیه بوده و کمتر خودم در سایت های مختلف دنبال پروژه بودم.
مشکل از جایی شروع میشه که شما فکر میکنید اون شخصی که از کسی که می شناختید به شما معرفی شده و قراره برای اون فرد کاری انجام بدید فرد معتمدی هست و امکان پیش اومدن هیچ مشکلی نیست و همه چی به خوبی و خوشی پیش میره و کسی ضرری نمی بینه اما متاسفانه در جامعه ای زندگی می کنیم که نمیشه به راحتی به افراد و مخصوصا افرادی صاحب برندها و شغل های مختلفی هستن اعتماد کرد.
چندین بار برای خودم پیش اومده که در اواسط پروژه دیدم که کارفرما از من username و password تمامی حساب های مربوط به پروژه رو خواسته و بعد از مدتی بدون هیچ دلیل موجهی دیدم که تمامی این تغییر کرده و من هیچ دسترسی ای به هیچکدوم از این حساب ها ندارم و در واقع همه چی برای من از بین رفته.بعد از پیش اومدن همچین مواردی که بخاطر کم تجربگی و اعتماد من به این افراد بوده متوجه شدم که باید با هرکسی که قراره برای اون فرد کاری انجام بدم قرارداد ببندم و طوری قرارداد رو بنویسم که برای دوطرف مشکلی پیش نیاد و اگر تاخیری در پرداخت ها و یا مشکلات دیگری پیش اومد امکان برطرف کردنش باشه.هرچقدر تجربم بیشتر میشه بیشتر محتاط میشم و بیشتر مواظب کارهایی که انجام میدم میشم.
همیشه سعی کردم علم کاری که داشتم و دارم رو بالا ببرم تا بتونم در آینده کارها و پروژه های بهتر و متنوعی بگیرم.
زندگی به عنوان کارمند و فریلنسر زندگی سختیه چون هم باید کارهای مشخصی که در محل کار گفته شده رو انجام بدی و هم به دنبال پروژه و کارفرما باشی که بتونه از روش منبع درآمد دیگه ای هم داشته باشی.
تنها توصیه ای که میتونم به بقیه بکنم اینه که حتما در زمان پروژه گرفتن قرارداد بنویسن که مشکلی برای اون فریلنسر و کارفرما پیش نیاد.شرایط و ویژگی های اون پروژه و اون کارفرما رو حتما متوجه بشید که بتونید انتخاب درست تری داشته باشید.
زندگی فریلنسری شاید خیلی بهتر از زندگی کارمندی باشه و در مواردی هم میتونه بیشتر از زندگی کارمندی درآمد داشته باشه اما همه ی این ها بستگی به مهارت های فنی و فردی شما داره.
امیدوارم این پست تونسته باشه به اشخاصی مثل خودم و یا اونایی که تازه میخوان فریلنسر بودن رو تجربه کنن کمک کنه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حضور جیب در فریلند
مطلبی دیگر از این انتشارات
فریلنسینگ ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربیات یک فریلنسر :)