فریلنسری با طعم انگور

سال 88 بود که دانشگاه رو تموم کردم، نگفتم فارغ التحصیل شدم چون اعتقاد دارم هیچ وقت نمیشه رسید به نقطه ای که دیگه فارغ بشی از آموزش. یه کم فلسفی شد ولی حقیقتا همینه، قدم اول برای فریلنسری درک همین موضوعه.

برگردیم سر داستان خودمون. من از دوره متوسطه برنامه مینوشتم، خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو بکنید عاشق کامپیوتر بودم، علتش هم این بود که کلا حرف غیر منطقی سرش نمیشه، هر جای کارت ایراد داشته باشه بدون تعارف حتی جایی که اشتباه کردی رو هم بهت میگه و تا حلش نکنی عملا هیچ کاری نکردی.

دوره متوسطه، پروژه های دانشجویی مینوشتم برای بقیه و اولین درآمدهای برنامه نویسیم رو شروع کردم، هر چند خیلی کم بود اون موقع.

وارد دانشگاه دولتی شدم و همون ترم اول با چند تا استاد سر شاخ شدم ولی بندگان خدا حذفم نکردن! فقط گفتن برای امتحانات بیا!!!

این شد که دوباره تایم خالی پیدا کردم و شروع کردم به کار. دانشگاه تموم و شد و مثل خیلی های دیگه دیدم واقعا فقط زمانم رو هدر دادم، اما خوشبختانه من نیاز بازار رو میدونستم و خودم رو وفق داده بودم.

نتیجه این شد که از بین 500 نفر دانشجوی همدوره ای، فقط من و یکی دیگه از دوستام در همین حرفه فعال موندیم.

وارد سازمان فنی و حرفه ای بعنوان مدرس و شرکتهای مختلف شدم و بعدش هم ازدواج و خدمت سربازی...

قبل از همه این اتفاقات، برنامه ویندوزی مینوشتم و برای چند تا شرکت، اتوماسیون صنعتی کد میزدم اما بعد از خدمت دیدم کلا بازار تغییر کرده.

قبل از خدمت، گوشی نوکیا 1100 مد بود و الان شروع شده بود به عرضه گوشی های هوشمند :)

چون پیش زمینه از طراحی وب و موبایل داشتم این کار رو شروع کردم، اما برای شرکتها.

خب اینها چه ربطی به فریلنسری داره؟؟؟

باید بگم که وقتی برای کسی یا شرکتی کار میکنید، عملا دارید زمان و تخصصتون رو میذارید تا شخص دیگه به اهدافش برسه و شما مبلغ خیلی ناچیزی دریافت میکنید.

اما خب، نمیشه بی گدار به آب زد.

چند سالی کار کردم و همیشه سعی کردم بروز باشم. پروژه های متفرقه میگرفتم و بجای زمانی که بقیه میذاشتن برای شرکت در دوره هایی که تهش هیچی به دانششون اضافه نمیکرد، فقط رفرنس های خارجی رو بررسی میکردم.

و یه موقعی که به یه پس انداز معقول رسیدم، تصمیم گرفتم زیر بار باجی که شرکتها میدن بعنوان حقوق ماهیانه تا مدیرانشون به اهدافشون برسن نرم و دست زدم سر زانو و یا علی ....

اوایل با مبالغ ناچیز شروع کردم به کار تا بتونم رزومه جمع کنم و البته با محیط کار بازار و خلق و خوی مشتری ها آشنا بشم.

الان تقریبا 6-7 سالی هست که فریلنسر هستم، و دیگه با هزینه کم کار نمیکنم. حتی کارهام رو خودم گزینش میکنم. دنبال پروژه نمیرم بلکه مشتری هست که میاد سراغ من و من بعد از بررسی، بهشون میگم که تمایل دارم کار کنم یا خیر!!!

اما چی شد اینجوری شد؟

خیلی مهمه که شما یک سری مسائل رو رعایت کنید. چیزی که در ادامه این مقاله میگم حاصل حدود 15 سال کار حرفه ای و البته 6-7 سال فریلنسری هست که میتونه به شمایی که میخواید فریلنسر بشید و یا اصلا میخواید مقایسه کنید با شرایط فعلی که در شرکت دارید کار میکنید، کمک کنه.

1- بروز باش

خیلی مهمه که فریلنسر بروز باشه، همیشه چند ساعت در هفته رو اختصاص بدید به مطالبی که اصلا نمیدونید چی هست. ترجیح من منابع خارجی هست چون عملا بازار ایران حداقل 5 سال از بازار حرفه ای دنیا عقبه.

علاوه بر این تجربه من بهم میگه: «اگه بتونی چند تا پروژه همزمان بگیری بهتره». علتش هم اینه هر پروژه ای مکافات!!! خودش رو داره و نمیتونی تو همیچین وضعی بروز نباشی.

2- مدیریت زمان داشته باش

مهم ترین مسئله در فریلنسری مدیریت کارهاست. شما هم باید بتونید زمانبندی درستی برای کار حرفه ای داشته باشید و هم زمانبندی خوبی برای زندگی شخصی.

شاید سخت ترین بخش فریلنسری همین باشه. بیشتر اوقات در منزلید و باید به خانواده بفهمونید که دارید کار میکنید :)

3- برای کارت ارزش قائل باش

هیچ وقت بخاطر اینکه پروژه ای رو بگیرید، تن به خفت ندید. اگه مورد زمانبندی رو که قبلا گفتم بتونید مدیریت کنید، باید بتونید پروژه و تحلیل زمانی کنید و برای هر ساعتی که باید صرف بشه، حق الزحمه رو اعلام کنید.

اینکه برای گرفتن یه پروژه، قیمت پایین بدید علاوه بر اینکه ارزش کارتون رو پایین میارید؛ توقع مشتری رو بالا میبرید.

4- در دسترس باش

دغدغه خیلی از مشتری ها اینه که اگه پروژه رو بده به شما، چطور میتونه پیگیری کنه. خیلی مهمه که همیشه در دسترس باشید، البته طبق زمانبندی که به مشتری اعلام میکنید، مگه اینکه یه مورد اورژانسی یا اصطلاحا فورس پیش بیاد.

5- روی فن بیانت کار کن

ارتباط کلامی هم مهمه. تفاوت یه حرفه ای با یه آماتور در نحوه برقراری ارتباط هست. باورتون میشه که خیلی از مشتری ها حتی نمیدونن چی میخوان؟ البته خودشون فکر میکنن میدونن :)

شما باید با فن بیانی که به خرج میدید به مشتری مسیر درست رو نشون بدید. اگه فن بیان خوبی نداشته باشید، هر نقطه نظر مشتری براتون یه معضل میشه در صورتی که به فریلنسر حرفه ای میتونه همون نقطه نظر رو به نفع خودش تغییر بده.

6- صبور باش

فریلنسری دنیای عجیبیه. قبلا فکر میکردم فقط در کشور ما درک نمیشه ولی بعدش که در لینکدین فعال شدم و با کانکشن های خارجی صحبت کردم متوجه شدم کلا در همه جای دنیا درست درک نمیشه.

صبور بودن در فریلنسری چند بخشه، اول از همه اینکه توقع نداشته باشید زیر یک سال به موفقیت خیلی چشمگیری دست پیدا کنید. بخش دیگه اش تحمل طعنه های دیگرانه. بعد از این همه سال وقتی در جمع هایی که حتی تحصیل کردن میگم تو منزل کار میکنم با نگاه های چپ چپ و دهانهای باز مواجه میشم.

در این مسیر خیلی اذیت خواهید شد در شروع کار ولی تحمل کنید.

یه مثالی همیشه میزنم برای اطرافیان، اونم اینه:

اگه میوه درخت انگور رو زود بچینی، فقط غوره نصیبت میشه که البته بدم نیست، اما اگه یه کم زمان بهش بدید، هم انگور دارید، هم مویز، هم کشمش، هم شیره انگور و هم استغفرالله مشروب و...
اجازه بدید انگور فریلنسریتون برسه بعد قضاوت کنید.

7- ترس نداره که...

از هیچی نترسید، به شخصه پروژه هایی گرفتم که کلا پلتفرمش رو نمیشناختم.

اما مهم مدیریت زمان هست و اعتماد به نفس. هیچ پروژه ای بزرگ نیست، در بدترین حالت بعضی پروژه ها زمان بیشتری میخواد.

8- آخه با این همه شرکت، کی به من فریلنسر پروژه میده؟؟؟

این یه دید اشتباهه. مهم اینه که بتونید خودتون رو خوب معرفی کنید. این داستان زمانبره. ولی چیزی که باید بدونید اینه که اینقدر شرکتها در بازار خرابکاری کردن که خیلی از مشتری ها دوست دارن با یه نفر کار کنن تا اینکه با یه شرکت که فقط یه دفتر قشنگ و شماره ثابت داره.

9- فروشنده باش...

همه آدما فروشنده ان. یکی زمانش رو میده برای یه حقوق ناچیز، یکی آبروش رو میده برای گدایی، یکی هم تخصصش رو میده صرفنظر زمانی که میذاره.

کتابهای فروشندگی رو بخونید علی الخصوص کتابهای رابرت کیوساکی و برایان تریسی. خیلی کمک میکنه تا ترفندهای فروش رو یاد بگیرید.

حالا چرا فروش؟ شما دارید به مشتری میگید در قبال هزینه ای که میپردازی من میتونم این خدمات رو به شما ارائه بدم و در حقیقت شما دارید تخصصتون رو میفروشید.

10- پروفایل و رزومه خوب درست کن

حتما در سایت لینکدین عضو باشید و در بحث ها شرکت کنید، مناسبتها رو به دیگران تبریک بگید و توانایی ها و سوابق کاریتون رو بروز نگه دارید.

این مبحثی هست که خودمم دارم روش کار میکنم. اسم این مبحث برند سازی شخصی یا Personal Branding هست. باور کنید یا نه، دیگه برند شرکتها با فجایعی که ایجاد کردن به پر رنگی قبل نیست.

نمونه اش اینکه همه مایکروسافت رو به بیل گیتس، اپل رو به استیو جابز، آمازون رو به جف بزوس و... میشناسن. حتما در مطالب بعدی در خصوص برندسازی شخصی توضیح میدم.

11- سخت کار کن

مزیت فریلنسری اینه که دیگه درگیری ترافیک رو نداری، ساعت کاری منعطف داری و .... اما این رو بدونید همیشه باید سخت کار کرد. چون باید همه مواردی که گفتم رو با هم پیش ببرید.

همیشه میگفتم اگه پدر بشم دیگه بیرون نمیرم سر کار و خونه میمونم تا بزرگ شدن بچه ام رو ببینم، بزرگترین هدیه فریلنسری به من همین بوده که هر لحظه رشد پسرم رو میبینم و این با هیچ حقوق و مزایایی برابری نمیکنه، امیدوارم شما هم بتونید طعم فریلنسری رو بچشید.

این همه نوشتم ولی واقعا از صمیم دل دوست دارم که این مطلب حتی بدرد یک نفر بخوره. ممنون که تا پایان این مطلب همراهم بودید، اگه نکته ای هم شما در نظرتون هست در کامنتها بگذارید، تا بنده و بقیه استفاده کنیم.