اینجام تا از سفر زندگیم بنویسم! این داستان: دغدغه ایران
مدرسه فریلنس
بیشتر کودکان اولین قدمهای خود را بین ۹ تا ۱۲ ماهگی برمیدارند (بعضی این شیرین کاری را نگه می دارند برای روز تولد 1 سالگیشان که تمام فامیل جمع هستند و دوربین ها به سمتشان است). بخش مشترک داستان همه بچه ها این است که یک روز دستش را از همه جا رها می کند و چند ثانیه روی پاهایش می ایستد و بعد تالاپ می افتند و پخش زمین می شود و ادامه ماجرا! می توان گفت سیستم قدم برداشتن بارها بارها در طول زندگی تکرار می شود و داستان فریلنسر شدن من هم ازین قرار است.
پارسال همین موقع ها برای سفری یکساله به جنوب شرق آسیا آماده می شدم. بالاخره زمان خداحافظی با زندگی کارمندی رسید (دورکاری و استفاده از پلتفرم های آنلاین هم خیلی باب دل شرکتی که در آن کار می کردم نبود). کار ثابت نداشتن خیلی سخت بود؛ کارمندی واقعا اعتیاد آور است! اما کم کم مزه آزادی را چشیدم و به مذاقم خوش آمد و عزمم را جزم کردم فریلنسری را شروع کنم.
چندماه اول دوره های آنلاین شرکت کردم، رزومه ام را آپدیت کردم و به دوست و آشنا سپردم که در زمینه تولید محتوا می خواهم دورکاری کنم. نتیجه بشدت مایوس کننده بود!
تولید محتوا یا ترجمه تخصصی فقط 10 هزار تومان!
می دانستم آدم تولید محتوای 1000 کلمه در 15 دقیقه نیستم و پیشنهادهای کاری اینچنین را رد می کردم ( البته به این راحتی ها نبود و خیلی با خودم سر و کله میزدم).
اغلب زمان زیادی داشتم که به خواندن و نوشتن می گذشت! سفرنامه ام را به تفضیل در اینستاگرام می نوشتم و داستان دیگران را می خواندم و گاهی تبلیغات به نویسنده سفر نیازمندیم! را رد می کردم تا به کار خودم برسم!
یک روز بر ترسم غلبه کردم و رزومه ام را برای یکی از سایتهای نویسندگی فرستادم. در زمان کوتاهی ایمیل پذیرشم را دریافت کردم. لبریز از خوشحالی، غرور و ترس بودم ( اگر به یاد می آوردم اولین باری که روی پاهایم ایستادم چه حسی داشتم شاید بی شباهت به هم نبودند). بعد از برون ریزی احساسات باید مراحلی را طی می کردم تا واجد عضویت در کلاب نویسندگان شوم. با ترس و لرز پیش می رفتم و مراحل را تیک میزدم تا به مرحله انتشار اولین مقاله به زبانی غیر زبان مادریم رسید .
ترس فلجم کرده بود و نمی توانستم هیچ چیزی بنویسم. دوستم پیشنهاد کرد کتاب به دیگر سخن جومپا لاهیری را بخوانم. معجزه رخ داد! فردا صبحش بی وقفه در مورد اولین سفر تنهاییم در اندونزی نوشتم. وقتی نوشتن 1000 کلمه تمام شد شگفت زده به خودم نگاه کردم. بالاخره انجامش دادی!
اتصال حساب پی پال به حساب بانکی به یک گره کور تبدیل شده بود که با یک ضربه شمشیر باز شد و شیرین ترین بخش ماجرا یعنی دریافت اولین پاداش نوشتن (به انگلیسی) به کمک دوست اندونزیاییم محقق شد (دقیقا وقتی در ایستگاه قطار قهوه میخوردیم و منتظر بودیم گیت باز شود و من خداحافظی کنم و برگردم به شهرم!)
دل و جرات پیدا کرده بودم و کارهای دیگری را هم پذیرفتم. لابه لای سفرهایم برای سایت آشپزی دستور پخت غذاهای اندونزیایی مینوشتم و به طور جدی به نوشتن سفرنامه ام فکر می کردم. و برای فروش یکسری صنایع دستی دنبال یک کانال خوب می گشتم.
فریلنسر شدن چالش های زیادی داشت و من هنوز خوان اول را رد کرده بودم و باید خیلی چیزها یاد می گرفتم. یادداشتهای کوچکی کنار گوشه توییتر می نوشتم،از مدیریت زمان و پول گرفته تا چطور دل کارفرما را بدست بیاوریم! این کار کمک می کرد پروسه یادگیری لذت بخش تر شود ( هنوز هم می نویسم و تقریبا هیچ مخاطبی جز خودم ندارد مگر شما نگاهی بهشان بیندازید :).
تازه به وطن برگشته بودم که دوستم پیشنهاد داد نگاهی به کلاس های فنی حرفه ای بیندازم! دوره مدیریت سئو، دقیقا همان چیزی که لازم داشتم، که کمکم کرد از یک مخمصه بزرگ یعنی مخاطب نداشتن بیرون بیایم و پافشاری استادمان بر انجام تمرین زیاد در قالب یک وبلاگ باعث شد ایده آل گرایی را کنار بگذارم، بنویسم، ترجمه کنم، گاهی جمع آوری و بازآفرینی کنم یا حتی کپی کنم (نشان به آن نشان که وقتی جلسه اول قرار شد در طی نیم ساعت نام وبلاگمان را انتخاب کنیم احساس می کردم استخوانهایم دارد میشکند!).
از روزی که کارمندی را رها کردم یکسال می گذرد و در شرف پیوستن به یک مجموعه بزرگ هستم! اما برای دوباره کارمند شدن هدف مهمی دارم! هدفم یاد گرفتن راه و رسم کار سیستمی و سازمانی، بهبود مهارت های کار تیمی و پویا نگه داشتن شبکه ارتباطیم است و قطعا دنبال بیمه بازنشستگی نیستم!
می دانم هنوز فریلنسر راست قامتی نشدم که گام هایش را پی در پی برمی دارد اما می دانم درها همه بازند و راه ها انتظارم را می کشند. من مزه برداشتن اولین قدم را چشیده ام (و البته مزه زمین خوردن را) و بیخیال مسابقه ماراتن نمی شوم!
شما هم فریلنسر هستید؟ خیلی مشتاقم داستاتنان را بدانم. اگر داستانتان را نوشتید در بخش کامنتها باخبرم کنید.
شاد و آزاد باشید
مطلبی دیگر از این انتشارات
فریلنسری با طعم انگور
مطلبی دیگر از این انتشارات
آمار فعالیتهای پونیشا در ویرگول در سالی که گذشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
فریلنسر بودن جرم است آیا ؟؟؟