یک برنامه نویس خیلی ساده
فریلنسری یا .....
همیشه وقتی بحث فریلنسری میشه تصویری از مردی با ریش بلند و عینکی دایره ای مانند به ذهن خیلی هامون میاد گاهی هم زنی شاد با لباس های رنگی ولی جدی تا به حال فکر کردید یه پسر بچه شانزده ساله داره تولد دومین سال فریلنسر بودنش رو جشن می گیره ؟
امروز اینجا میخوام از تجربه فریلنسری خودم بگم
فریلنسری برای هرکسی یه داستانی داره و داستان من اینه
حدودا ساه سال از آشنایی من و برنامه نویسی میگذره و توی این سه سال چیزهای زیادی یاد گرفتم و چیزهای هم ساختم و شاید موفقیت های هم داشتم ولی شاید عجیب باشه اگر بگم همه این ها رو از فریلنسری دارم
یه پسر بچه سیزده ساله بودم که برای اولین بار html رو شناختم روزهای که توی مدرسه فوقش paint رو یاد میگرفتیم یا که خیلی پیش میرفتیم word رو هم میشناختیم همین روزها بود که من شروع کردم به برنامه نویسی و ساختن چیز های که بشر رو کمک کنه و دنیا رو جای بهتری بسازه وشاید هم در همین روزها بود که با پدیده ای مهملی آشنا شدم به نام قانون کار . گاهی وقتا با خودم می گفتم جدی؟ یه یعنی چون زیره هجده سالم نمیتونم کار کنم ؟ یک سال گذشت و من هنوز نمیتونم برم یه شرکت و بگم : کارمند میخواین ؟
من کلا با سرگرمی های بچه گونه حال نکردم
سرگرمی من این روزها این بود که برم سایت های کاریابی و اپلای بدم برای موقعیت های شغلی و شب خواب ببینم که دارم پشت میز با عینکی دایره ای و تیشرت سفید کد میزنم و وقتی جایی ایرور میگیره کامپیوترو میزنم به زمین و عصبانی میشم
آمدن من به مالزی منو امیدوار میساخت که اینجا میتونم کار کنم میتونم توی یه محیط واقعی باشم و بگم که چیزی کم ندارم و یا شاید هم میخواستم اثبات کنم بچه نیستم ولی زهی خیال باطل
درست حدس زدید اینجا هم چیز محملی دارن به نام ( زیر هجده ... )
یک سال داره میگذره و من هنوز حتی یه پروژه هم انجام ندادم تا اینکه با چیزی آشنا شدم به نام ( فریلنسرینگ )با جستجو توی اینترنت اولین چیزی که دیدم پونیشا بود سریع ثبت نام کردم رزومه ساختم و دنبال کار می گشتم :) شاید من بعد از سه سال هنوز از پونیشا هیچ پروژ ای نگرفته باشم ولی اون شروعی بود برای اینکه فریلنسر بشم پروژه بگیرم بدون اینکه سنم مهم باشه کار کنم در حالیکه درسم ام رو تحت تاثیر قرار نده و در کنار تمام این ها مثل یه پسر بچه توی خونه باشم و دور از دنیای بزرگترا کارای بزرگترا رو انجام بدم
دو ساله از فریلنسری من میگذره پروژه های زیادی کار کردم چیزهای زیادی یاد گرفتم و الان بعد دوسال دارم فکر می کنم فریلنسری یه حق بزرگی بر گردن من داره که ادا کردنش آسون نیست
- پ ن پ : فریلنسری برای من فرشته نجات بود
- پ ن پ ۲ : و شاید هم همین فریلنسری دلیل بشه تا برای اولین بار برم ایران ? ( اشاره به همایش فریلند )
و در اخیر :
میگم فریلند مهمان خردسال نمیخواد ؟ : دی
مطلبی دیگر از این انتشارات
شمشیری دولبه بهنام «فریلَنسینگ»
مطلبی دیگر از این انتشارات
بعد میریم میخوریم پپرونی*...
مطلبی دیگر از این انتشارات
حضور جیب در فریلند