آیا پورمحمدی جلاد است؟

در یه کشور یه انقلاب شده.
دو نفر خودشون رو به عنوان رهبر انقلاب معرفی کردند: خمینی و رجوی.
اکثریت مردم خمینی رو قبول دارند. اما یه اقلیت هست که (بیشتر هم در شهرها زندگی میکنه) که رجوی رو قبول داره.
اقلیت وارد جنگ با اکثریت میشه.
جنگ داخلی شکل میگیره.
یه بخش از اون اقلیت در این جنگ کشته میشه. یه بخش از کشور فرار میکنه و یه بخش دیگه به اسارت درمیاد.
جنگ داخلی هنوز بر قراره.
اون عده‌ای که اسیرند، قراره آزاد بشن. مدت حکمشون تموم شده و حالا باید آزاد بشن.
قاضی میره سراغشون.
ازشون می‌پرسه اگه آزاد بشی چه میکنی؟
هر کسی که بگه دست به اسلحه میبرم و با نظام می‌جنگم، توسط قاضی به اعدام محکوم میشه.

پ.ن:
این چیزیه که من از زبان یکی از طرفداران سابق مجاهدین شنیدم. اون آدم به من اینجور گفت. خودش هم که زنده بود به این دلیل زنده بود که همون موقع وقتی قاضی ازش پرسیده بود بعد زندان چه میکنی، گفته بود سرم رو می‌اندازم پایین و عین آدم یه گوشه صلح‌آمیز زندگی میکنم. از اون بعد، به همون صورتی که قول داده بود، در کشور زیسته بود. حتی زنش کارمند شهرداری بود.