در کار کلام
جنگ از کجا شروع شد؟
قبل شروع: این متن ادامه این متنه.
چیزهایی که در زیر میاد، حرفهاییه که دیروز در تلگرام زدم:
گفتم که ایالات متحده برای تأمین منافع شرکتهای تسلیحاتی، نیاز به جنگی مدام در بین ملتهای ضعیف جهان داشت.
منطقه غرب آسیا یه مکان خوب برای جنگ بود.
اینجا یه رژیم آپارتاید [و اشغالگر] وجود داره به نام اسرائیل.
این رژیم از زمان به وجود آمدنش از طریق جنگ روز به روز بزرگتر شده بود.
علت اینکه خمینی این رژیم رو غده سرطانی نامید، همین بود.
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اون رژیم موفق شده بود از طریق شکست دولتهای بیخاصیت عربی منطقه، بزرگتر بشه.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی، این رژیم درون مرزهای سرزمین فلسطینی محدود شد.
ج.ا. مانع شد لبنان به دست رژیم صهیونیستی بلعیده بشه. ج.ا. و حزبالله لبنان نبود، الان لبنان هم نبود.
ج.ا. در داخل خودش ریده بود.
اما در خارج و در زمینه جنگ با دشمن اشغالگر بسیار موفق عمل کرده بود.
ج.ا. بعد فوت خمینی درگیر یه جنگ قدرت شد.
چند جبهه تشکیل شدن. سه جبهه قدرتمند وجود داشت.
خامنهای، اکبر و جریان اصلاحاتچی.
خامنهای فرمانده کل قوا بود و بعد فوت خمینی، وظایفش محدود شد به جنگ با دشمن خارجی، یعنی اسرائیل.
اما در داخل اکبر قدرت گرفت. اکبر رئیس جمهور شد و امور اقتصادی و فرهنگی داخل دستش افتاد.
اکبر [ و البته اصلاحاتچیان در حوزه وظایف خودشون که اقتصاد و فرهنگ بود] همه جوره ریدند و خامنهای در حوزه خودش که جنگ با دشمن خارجی بود، بسیار موفق عمل کرد.
جریان اصلاحاتچی نوک حملهاش رو متوجه نهاد ولایت فقیه کرد. این در حالیه که مشکل ما سیاستهای اقتصادی و فرهنگی اکبر بود.
اکبر و جنبش اصلاحاتچی سال 88 با هم ائتلاف کردند تا خامنهای رو از قدرت کنار بزنند.
برای این کار به دشمن رو آوردند.
اکبر به ایالات متحده نشون داد اگه کمکش کنه به قدرت برسه، از جنگ با اسرائیل دست میکشه.
ایالات متحده هم همه جور کمکش کرد.
اما اکبر باز هم شکست خورد.
این وسط یه مشت دانشجوی احمق فریب اکبر رو خوردند و کشور رو به آشوب کشوندند.
جنگ جهانی چهارم زمانی شروع شد که ایالات متحده تلاش کرد به خاطر اسرائیل، خامنهای رو کنار بزنه.
خامنهای تا قبلش فقط با اسرائیل سر جنگ داشت.
اما از 88 به بعد، مجبور شد با ایالات متحده هم بجنگه.
چند تا نکته بگم.
اول، اصلا مدعی نیستم اگه از همون اول امور داخلی هم به دست خامنهای میافتاد، بهتر عمل میکرد. همین الان هم معلوم نیست آینده کشور چی بشه. نمیتونم ادعا کنم خامنهای حتما اقتصاد و فرهنگ رو درست میکنه. اما اگه نکنه، به ضرر خودشه. قانون خدا اینه که ظلم پایدار نیست.
دوم، جنگ جهانی چهارم سال 88 شروع شد. تا قبلش، یعنی از سال 2000 که جرج بوش محور شرارت رو معرفی کرد تا سال 88، دولتمردان ایالات متحده در نقاطی از زمین که دور از سرزمین خودشون بود، جنگهایی یکطرفه ایجاد میکردند؛ اما وقتی سال 88 به خامنهای اعلام جنگ کردند، این آدم از اون جنگ محلی یه جنگ جهانی ساخت.
سوم، فکر نکنید اگه اکبر سال 88 پیروز میشد و با ایالات متحده و اسرائیل صلح میکرد، الان وضعیت کشور گل و بلبل بود.
دقت کنید پایههای این نظام اقتصادی بیمار رو اکبر در زمان ریاستجمهوریاش و بر روی ویرانههای نظام اقتصادی قبلی ایجاد کرد (قانون کشور ما اجازه داده نیروی کار استثمار بشه و این کار اکبره).
علاوه بر اون، مطمئنم اگه اکبر پیروز میشد، وضعیت آزادی بیان هم بهتر از این نبود (دوره ریاست جمهوری اکبر سیاهترین دوره جمهوری اسلامی به لحاظ آزادی بیانه).
فارغ از همه اینها، حتی اگه اکبر پیروز میشد و با اسرائیل صلح میکرد، اصلا به این معنی نیست که الان با جهان در صلح بودیم. ایالات متحده به همه خیانت کرده. سرنوشت قذافی رو بخونید (اون هم به غرب اعتماد کرد و تسلیحاتش رو تحویل غرب داد. غرب در اولین فرصت لیبی رو نابود کرد).
چهارم، دانشجویان اون زمان بسیار احمق بودند. البته هر دو طرف احمق بودند. من سال 88 دانشگاه بودم و هر دو طرف رو دیدم. درسته معترضان احمق بودند و فریب اکبر رو خوردند، اما قشر بسیجی هم چندان آدم نبود. هنوز هم همینه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
منتظر یک تصویر از بی بی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجددا، چند مساله مجهول
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسرائیل نباید وجود داشته باشد؟