بررسی بازی FAR: Changing Tides

دریا ساکت و آرام بود. به‌آرامی دکل کشتی را بلند کردم و بادبان اصلی را برافراشتم. با گوش سپردن به نوای باد و دیدن حرکت آن جهت بادبان‌ها را با جهت باد تنظیم کردم و بادبان‌های سه‌گوش را هم باز کردم تا کشتی کوچکم با سرعت بیشتر به‌سوی مقصد خود در این سفر حرکت کند. در حالی که در عرشه‌ی کشتی ایستاده بودم و در تنهایی خود به عظمت دریا و ویرانه‌های شهرهایی نگاه می‌کردم که اطراف را احاطه کرده بودند و هرکدام حرف‌های ناگفته‌ی زیادی را از زندگی‌های ازدست‌رفته‌ی متعددی بازگو می‌کردند، جریان شدید باد از تب‌وتاب ایستاد و دیگر کمکی به حرکت کشتی نمی‌کرد. مجبور شدم به اتاقک‌های درون کشتی و سپس به موتورخانه بروم و بخشی از سوختی که در گشت‌وگذار و استراحت قبلی یافته‌ بودم را درون موتور بریزم و با راه انداختن موتور، کشتی را دوباره راه بیندازم.

این فقط دقایقی از تجربه‌ی من در جریان ماجراجویی و سفر کوتاهم در بازی FAR: Changing Tides بود. این اثر جدیدترین بازی استودیوی مستقل «اوکوموتیو» (Okomotive) است که در سال 2018 بازی FAR: Lone Sails را خلق کرده بود و در واقع این بازی جدید را می‌توان دنباله‌ای برای آن اثر در نظر گرفت که همچنان عصاره‌ی آن بازی را حفظ کرده است.

FAR: Changing Tides اساساً یک بازی اتمسفریک درباره‌ی ماجراجویی و سفری دریایی است. ماجراجویی و در کل سفر یکی از آن مضامین قدیمی و پراستفاده‌ای است که در مدیوم‌های مختلفی نظیر ادبیات و سینما به‌عنوان هسته‌ی اصلی روایت داستان از آن‌ها استفاده شده است. تلفیق این مضمون با دریا هم در آثار هنری مختلف به‌وفور دیده شده و گاه آثار به‌یادماندنی و تحسین‌برانگیزی را پدید آورده است.

FAR: Changing Tides در ادامه‌ی فرمول بازی قبلی یک سفر دریایی را به تصویر کشیده است. با این حال، اینجا خبری از روایت داستانی با اصول استاندارد قصه‌گویی نیستیم و تمرکز اصلی سازندگان در خلق اتمسفری منحصر‌به‌فرد بوده است. علاوه بر بازی قبلی سازندگان، بازی در این زمینه بیشترین شباهت را به بازی «اینساید» دارد. در واقع، اگر خبری از قصه‌گویی باشد، از طریق اتمسفر آن روایت شده است و داستان اصلی آن داستانی است که در سفرتان درون بازی تجربه می‌کنید. نکته‌ی مهمی که به نظرم در این زمینه کمک کرده، این است که بازی ادعایی هم در این زمینه ندارد و با رویکردی بسیار مینیمال کار خود را دنبال می‌کند و به سراغ نمادگرایی افراطی و تعمدانه و این اداها نمی‌رود. در عوض با تکیه بر قوت خود و ایجاد اتمسفر خاص دریا و شهرهایی که اکنون ویرانه‌ای از آن‌ها باقی‌مانده است، تمام تلاشش را می‌کند تا یک سفر را طراحی کند و شما را در نقش پسربچه‌ای که قهرمان بازی است، در دل آن قرار دهد.

عمده‌ی زمان گیم‌پلی کوتاه بازی FAR: Changing Tides در دریا جریان دارد، جایی که شما سوار بر کشتی کوچک‌ خود به‌سوی مقصدتان می‌روید. سادگی در مکانیک‌های گیم‌پلی بازی هم دیده می‌شود و شما شاهد ساختار شلوغ و پیچیده‌ای نیستید و مکانیک‌ها ساختار ساده‌ای دارند که البته بازی آن‌ها را مستقیم و صریح به شما توضیح نمی‌دهد بلکه با سرنخ‌های جزئی امکان کشف این سیستم‌های ساده را برایتان فراهم می‌کند. این مکانیک‌ها که غالباً برای حرکت کشتی شما طراحی شده، شما را گاهی در کشتی خود به جنب‌وجوش می‌اندازد و وادارتان می‌کند تا نسبت به برخی از موانعی که در پیش رویتان است، واکنش نشان دهید.

گاهی اوقات هم موانع جدی‌تر هستند و شما را مجبور می‌کنند تا از کشتی خود بیرون بیایید و با انجام بخش‌هایی معما محور موانع را برطرف کنید و مهم‌تر از آن ارتقاها و ویژگی‌های جدیدی را برای کشتی خود به دست آورید که این می‌تواند انگیزه‌ی قدرتمند و پاداش مناسبی برای شما باشد. این معماها چندان دشوار نیستند اما همین که تنوعی در ریتم بازی ایجاد می‌کنند و البته پاداش خوبی به بازیکن می‌دهند و باعث گسترش و بهبود کشتی شما می‌شوند، توانسته‌اند تأثیر خود را در جریان اثر بگذارند.

وقتی می‌گویم FAR: Changing Tides می‌خواسته حس یک سفر دریایی تک‌نفره را القا کند و در عین سادگی‌اش توانسته تا حدی چنین چیزی را خلق کند، منظورم قطعاً هم خوبی‌ها و هم بدی‌های احتمالی چنین سفری است. همان‌طور که شاید بتوانید در ذهنتان چنین سفری را تصور کنید، احتمالاً بخش‌هایی از آن خسته‌کننده و دچار به تکرار خواهد بود. بازی هم در بعضی از لحظات خود از چنین موضوعی در امان نبوده و اگرچه این شاید بازتاب واقعی چنین سفری باشد اما می‌تواند برای یک بازی ویدیویی گاهی ملال‌آور باشد. البته بازی کوتاه است و این لحظات هم در آن کوتاه‌تر اما به هر حال وجود آن‌ها را نمی‌توان انکار کرد. وجود چالش‌پذیری بیشتر در بازی و ایجاد المان‌های بقا در آن می‌توانست این موضوع را تا حد قابل‌توجهی رفع کند و تنشی را هم در گیم‌پلی بازی به وجود آورد اما در حال حاضر چنین تنش و اضطرابی به کل وجود ندارد. مشخص است که هدف سازندگان تأکید روی المان‌های بقا نبوده و ما حتی شرایط شکست بازیکن را هم در جریان گیم‌پلی نداریم اما این موضوع می‌توانست کمک خوبی به بازی کند. حتی اگر بخواهیم که موضوع را صرفاً از نظر مضمونی نگاه کنیم، بقا در یک سفر دریایی تک‌نفره می‌تواند موضوع و چالشی پراهمیت باشد که خواه یا نا خواه جزئی از چنین سفری است اما در اینجا از آن غفلت شده است.همان‌طور که چنین سفرهایی ممکن است لحظه‌های خسته‌کننده‌ای داشته باشند، از آن‌طرف تک لحظه‌های به‌یادماندنی و ارزشمندی هم دارند که لذتی خاص را برایتان به همراه خواهند آورد و بخش زیادی از ارزش سفر را آشکار می‌کنند. چنین لحظات نابی در FAR: Changing Tides هم وجود دارد که به‌یک‌باره شور و شعف و حس خوشایندی را به شما القا می‌کنند. طراحی هنری و جلوه‌های بصری که نسبت به بازی قبلی بهتر شده‌اند در کنار موسیقی‌های عالی اتمسفر فوق‌العاده‌ای را در این لحظات خلق می‌کنند. موسیقی‌های بازی کم اما به‌موقع شنیده می‌شوند که همین در تأثیرگذاری آن‌ها نقش زیادی دارد. در حقیقت، یکی از عواملی که در ایجاد حس خوب این لحظات خاص بیشترین نقش را ایفا می‌کند، همین موسیقی متن ممتاز بازی است که ناگهان در جریان بازی جان دوباره‌ای به شما می‌دهد.

بازی FAR: Changing Tides اثر ساده و بی‌ادعایی است که هدف اصلی‌اش خلق حس یک سفر دریایی تک‌نفره در جهان شدیداً فضاسازی شده‌اش است و با وجود ضعف‌هایش این کار را هم تا حد خوبی به‌درستی با کمک مکانیک‌های ساده، موسیقی‌ها، عناصر بصری‌ و گاه حتی فقط با غرق شدن در لحظاتش انجام می‌دهد. بازی این اصل ساده را می‌فهمد که بخش عمده‌ای از لذت سفر در حین آن حس می‌شود و نه لزوماً در رسیدن به مقصد. اگرچه حس عالی رسیدن به مقصد هم در این سفر کوتاه القا شده است و حتی پایان بازی به‌گونه‌ای من را برای دنباله‌ی احتمالی و ایده‌ها و پیشرفت‌هایی که می‌توانیم در آن ببینیم، هیجان‌زده کرد.

مبنع: bazicenter.com