گیمر و علاقهمند به حوزهی سرگرمی. کمی هم نویسنده.
بخش نوستالژی: این "گو" و این میدان
غیر ممکنه فضای منحصر به فرد World of Goo رو تجربه کنید و عاشق تک تک لحظههای سپری شده تو این بازی نشید. با این که تقریباً 12 سال از انتشار بازی گذشته، ولی اگه اوّلین بارِ که سراغ بازی میرید، به هیچ عنوان حس نمیکنید که با یه بازی تاریخ مصرف گذشته طرفید. حلّ پازلهای بازی به کمک فیزیک بی نقصش اونقدری لذّت بخشه که هیچ عجلهای واسه تموم شدن بازی نداشته باشید. چون بعد از پایانش، هم دلتون واسه معمّاهای بازی تنگ میشه، هم باعث میشه از دیدن پایانبندی عجیب داستان "گو"ها بدجوری جا بخورید.
به جرات میتونیم بگیم دنیایی که سازندههای بازی خلقش کردند، هیچ نقصی نداره. از گرافیک شاهکارش گرفته تا موسیقیهایی که با توجّه به فضای هر قسمت تغییر میکنه. با این که بازیهای سبک پازل معمولا داستان خاصّی ندارند، ولی World of Goo یه داستان بینظیر رو براتون روایت میکنه.
بازی پنج فصل مختلف داره که چهارتای ابتداییش فصلهای مختلف سالَن. با این تفاوت که تابستون اوّلین فصل بازیه و بهار آخریش. داستان از جایی برامون شروع میشه که میفهمیم موجوداتی به نام گو، مدّت زیادیه که به خواب فرو رفتن و لولهکشی جدیدی که تو سراسر بازی کشیده شده دلیلیه واسه بیداریِ این موجودات. گوها با کنجکاوی خودشونو به سمت لولهها میرسونن و درست تو لحظهای که اوّلین گو به لوله میرسه، همهی گوها توسّط لوله مکیده میشَن و اونا میفهمن که قراره ازشون تو کارخونه برای مصارف مختلف مثل نوشابه انرژیزا استتفاده بشه و در واقع میفهمند که گیر افتادند. فصل اوّل بازی ماجرای فرار یه سری از گوها از کارخونهاست. روایت داستان بازی پر از استعارست که میتونه برداشتهای مختلفی ازش بشه.
میانپردهی آخر فصل اوّل، درست بعد از فرار موفّقیت آمیز گوها از کارخونه به نمایش در میاد. جایی که اونا دشت بزرگیو مقابل خودشون میبینن که میتونه نمادی از رهایی باشه. ولی بازی تو فصلهای بعد نشون میده که واسه رهایی کامل باید فصلهای سختتری رو پشت سرگذاشت. تلاش دستهجمعی گوها واسه نجات و پیام مخفیای که بازی تو دل خودش داره، بیشباهت به داستان شاهکار و استثنائی عطّار راجع به سیمرغ نیست. پرندههایی که واسه پیدا کردن سیمرغ تا نوک قاف میرن و چیزیو میبینن که اصلاً انتظارشو نداشتن. حالا تو یه مقیاس کوچکتر، تجربهی Word of Goo انگار داره منطق الطّیر رو واسمون تداعی میکنه.
میشه از همون فصل اوّل بازی برداشت کرد که گوهای سیاه فصل اوّل استعاره از انسانهاییه که تو یه دور باطل گیر اُفتادند. روزمرّهای که همرو بد جوری گیر انداخته. تا اونجایی که سالهای زیادی از زندگیمیون رو بدون این که دلیلشو بدونیم، فقط در حال تقلّا کردنیم.
بازی پُر از گوشه کنایههای غیر مستقیم به زندگیِ به ظاهر مدرن بشره. ولی تمام این نقدها تو زیباترین بستر ممکن مطرح میشه. دنیای رنگارنگ بازی و تنوّع محیطهاش هیچوقت خستتون نمیکنه.
اگه بازیو تجربه نکردین یا زمان زیادی از روش میگذره، به شدّت پیشنهاد میشه برین سراغش. هرچقدر دیدتون نسبت به قدیم فرق کرده، Word of Goo به همون اندازه براتون حرف جدید داره. حرفاهایی که اتّفاقاً خیلی هم شنیدنیاند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
روایت بیم و امید و سرگرمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه بازیای بخرم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بازی دبل دراگون Double Dragon ازکنسول NEO GEO مخصوص موبایل اندرویدی