گفت‌وگوهای پراکنده! (۲۶)

یک:

➕ دیدی بعضی از کسانی که توی همین انقلاب به جایی رسیدند، چه جوری به انقلاب پشت کردند و دشمن درجه یک اتقلاب شدند؟!

➖ خوب، گاهی میوه‌ها برای درخت، شاخ می‌شوند!

➕ میوه‌ها شاخ می‌شوند؟!

➖ آره! ببین یک موقعی یک عامل بیرونی مانند باد و طوفان و برف سنگین شاخه‌های یک درخت را می‌شکنند، یک موقعی آفت می‌زند تنه‌‌ی درختی را پوک می‌کند. ولی درخت سعی می‌کند همه‌ی این‌ها را به خاطر میوه‌هایش تحمل می‌کند و همچنان پابرجا بماند. امّا یک وقتی هم است که میوه‌های یک درخت، به درخت ضربه می‌زنند!

➕ میوه‌ها هم مگر می‌توانند به درخت ضربه بزنند؟

➖ بله. گاهی وقتی تعداد میوه‌های رسیده و به بلوغ رسیده‌ی شاخه‌ای از درخت خیلی زیاد شوند، می‌زنند آن شاخه‌‌ای که روی آن رشد کرده‌اند را می‌شکنند. با وجود به بلوغ رسیدن متوجه این نکته نیستند که اگر آن درخت و آن شاخه نبود، آن‌ها هم نبودند و امکان رشد نداشتند و متوجه نیستند که اگر این شاخه بشکند، باید برای ادامه‌ی حیات به درخت و شاخه‌ی دیگری پناه ببرند. درخت و شاخه‌ای که از جنس خودشان نیست و قرار نیست هرگز به اندازه‌ی آن درخت و شاخه‌ای که محل تولد و بلوغ‌شان بوده است به آن‌ها بها بدهد و برای آن‌ها دل بسوزاند، مگر در ازای منفعتی و معامله‌ای.

➕ عاقبت آن درخت و آن شاخه‌ی شکسته چه می‌شود؟

➖ ببین اگر درخت، نهالی باشد با یکی دو شاخه، احتمال دارد با شکستن همان یکی دو شاخه، صدمه ببیند و حتی خشک شود ولی وقتی یک درخت تنومند و پُرشاخه شده باشد، دیگر با شکسته شدن یک یا چند شاخه، صدمه‌ی جدّی نمی‌بیند و همچنان به رشدش ادامه می‌دهد.

دو:

➕ وقتی برای بار سوم توی کنکور گند زدی، پدرت چیزی نگفت؟

➖ قبل از این‌که خبردار بشود، خودم را زدم به افسردگی و رفتم پیش‌اش و گفتم بابا اصلاً چرا من را درست کردی؟! به حساب خودم، دست پیش گرفتم که پس نیفتم!

پدرت چه گفت؟!

➖ گفت اول تو بگو برای بار سوم که من را خراب نکرده‌ای؟!

سه:

➕ به نظرت این وفاق ملّی که دولت شعار می‌دهد شدنی است؟

➖ ببین وفاق وفاق کردن و در مذمت دو یا چندقطبی‌ها سخن راندن اگر صرفاً برای جذب مخاطب و مشتری بیشتر نباشد، خیلی هم خوب است، ولی این را بدان که رفع بعضی از دو یا چند قطبی‌ها به این راحتی‌ها هم شدنی نیست.

➕ مثلاً؟

➖ مثلاً بشمار:

۱: دو قطبی بین کسانی‌که با دل و جان به مبانی انقلاب اسلامی باور دارند و کسانی‌که نه تنها هیچ اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند، بلکه درصدد تیشه زدن به ریشه‌های آن هستند.

۲: دوقطبی بین کسانی‌که می‌گویند می‌شود، ما می‌توانیم و می‌خواهند کشور پیشرفت کند و کسانی که می‌گویند نمی‌شود، ما نمی‌توانیم و نمی‌خواهند کشور پیشرفت کند.

۳: دو قطبی بین عافیت‌طلبان، مُفت‌خوران و رانت‌خواران و کسانی‌که دستشان به هیچ جایی بند نیست.

۴: دو قطبی بین غرب‌گرایان و غرب‌زدگان و کسانی که به دنبال استقلال همه‌جانبه‌ی ایران هستند.

۵: دو قطبی بین تجزیه‌طلبان و معتقدین به ایران یکپارچه و واحد.

۶: دو قطبی بین نجومی‌بگیران و روزی‌گنجشک‌ها.

۷: دو قطبی بین قانون‌شکنان و قانون‌مداران.

۸: دو قطبی بین حق و ناحق.

بقیه‌‌اش را هم خودت زحمت بکش و پیدا کن!

ذوالجناح» اثری از کاظم چلیپا
ذوالجناح» اثری از کاظم چلیپا
چهار:

➕ نظر تو درباره‌ی کسانی‌که می‌خواهند مردم را به زور وارد بهشت کنند چیست؟

➖ ببین من هما‌ن‌قدر با کسانی که می‌خواهند نقش لودر بهشت را بازی کنند مخالف هستم که با کسانی که می‌خواهند نقش پُل جهنم را! بهشت بیل، کلنگ، لودر و لیفتراک نمی‌خواهد. بهشت فقط و فقط رایحه‌ی خوش می‌خواهد. کافی است به خدا ایمان داشته باشی و در نهایت خلوص و با جان و دل در راه او گام برداری و اهل عمل به دستورات خدا باشی تا این رایحه‌‌ی خوش از تو برخاسته و به مشام دیگران برید. آن‌وقت است که مردم مدهوش رایحه‌ی خوش تو می‌شوند و دوست دارند هر کاری که تو می‌کنی، بکنند و هر جایی که تو می‌روی، بروند. آن‌وقت است که رایحه‌ی تو را دنبال می‌کنند و قدم‌به‌قدم با تو تا خود خود بهشت هم می‌آیند. حتی آدم‌های فقیر هم سعی می‌کنند عطر و ادکلن‌های گرانقیمت به خودشان بزنند.

پنج:

➕ دوست‌دختربازی و دوست‌پسربازی خیلی رواج پیدا کرده! خیلی از کسانی که فکرش را نمی‌کردم، دچارش شدند!

➖ نکند تو هم دچارش شدی؟

➕ تا حالا که نشدم، بعدش را نمی‌دانم!

➖ [گوشی همراهم را برمی‌دارم و رو به صورت او می‌گیرم] ببین من اینجا توی پیش‌نویس‌های صفحه‌ام در سایت ویرگول (جایی که یادداشت‌هایم را می‌نویسم) یک عنوان دارم که نوشته «میخوام از دست دوست پسرم شکایت کنم ؟ | و یک عالمه سوژه دیگر»، توی این عنوان یک لینک گذاشتم که مربوط به وبلاگ خانواده‌ی برتر است. گوشی را بگیر و برو توی 👇 لینک.

➕ رفتم. حالا چه کار کنم؟!🤔

➖ حالا نظرهایی که درباره‌ی دوست‌دختر و دوست‌پسر است و سینه‌سوخته‌های این‌کار نوشتند را بخوان تا ببینی این‌کار چه عواقب وحشتناکی می‌تواند داشته باشد.😱

شش:

➕ هنوز هم شعر می‌خوانی؟

➖ آره هم می‌خوانم. هم فایل صوتی شعرها را با صدای خود شاعرها گوش می‌دهم.

➕ بیشتر چه جور شعرهایی می‌خوانی؟

➖ همه‌جور شعری. البته باید با شاعر شعرها هم حال کنم تا شعرهایشان را بخوانم.

➕ با فاضل نظری حال می‌کنی؟

➖ نه!

➕ چرا؟ خیلی‌ها عاشق شعرهایش هستند.

➖ باشند، من باهاش حال نمی‌کنم. شعرهایش را مگر این‌که ناخودآگاه و غیرارادی بخوانم. وگرنه نمی‌خوانم.

➕ می‌توانم بپرسم چرا؟

➖ اوایل شعرهایش را دوست داشتم و پیگیری هم می‌کردم. از وقتی که دیدم عکس خودش را روی جلد چند تا از کتاب‌هایش زدند، دیگر کتاب‌هایش را نگرفتم و شعرهایش را هم نخواندم.

➕ آخرین شعر خوبی که خواندی را به خاطر داری؟

➖ به خاطر ندارم ولی یادداشت کردم. یک شعر سپید از آقای ساعد باقری است.

➕ یادداشت همراهت است؟

➖ آره.

➕ می‌شود شعر را از روی یادداشت بخوانی؟

➖ اسم شعر در «در آستانه‌ی چهل سالگی» است. شعر این است:

دیروز از شیب درّه، مشتاق قلّه‌ی امروز

امروز از قلّه، نگران شیب فردا

آه ای چندگام پیاده‌روی سبک در جاده‌ی هموار!

➕ چرا با این شعر حال کردی؟

➖ این حال کردن به درونیات آدم برمی‌گردد. من با این شعر حال کردم چون هم خودم چهل سالگی را رد کرده‌ام و هم انقلاب ایران. البته در کنار حال کردن، زاویه‌ای هم با این شعر دارم.

➕ چه زاویه‌ای؟

➖ ببین آقای ساعد باقری حرف از یک درّه در دیروز، یک قلّه در امروز و یک شیب در فردا زده و در حسرت چند گام پیاده‌روی سبک در جاده‌ی‌ هموار مانده است. ولی من هم توی زندگی خودم و هم در روند انقلاب، بارها درّه، بارها قلّه و بارها شیب دیده‌ام. انگار زندگی چیزی جز همین حرکت شلّاق وار یک نمودار سینوسی بر پیکر نحیف ما آدم‌ها نیست. امّا آنچه در لابلای این شّلاق‌ خوردن‌ها حال آدم را خوب و به زندگی امیدوار می‌کند گوشه‌ها و لحظه‌هایی از زندگی هستند که مانند چند قدم پیاده‌روی سبک در جاده‌ای هموار، حال آدم را خوب می‌کنند و دوبار آدم را آماده می‌کنند برای شلّاق خوردن‌های بعدی.

هفت:

➕ دیگر توی صفحه‌ی ویراستی‌ات، اتاق نمی‌زنی؟

➖ اتاق توی ویراستی، خیلی خوب است. ولی من یک اتاق واقعی برای خودم می‌خواهم. اتاقی از آن خود!

➕ این اتاق را برای چه کاری می‌خواهی؟

➖ کتاب «اتاقی از آن خود» از «ویرجینیا وولف» را خوانده‌ای؟

➕ نه!

➖ خانم وولف توی این کتاب نوشته «زنی که می‌خواهد داستان بنویسد، باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد... »، ویرجینیا خانم این کتاب را در سال ۱۹۲۹ و موقعی نوشته که زن‌ها محدودیت زیادی داشتند، به طوری که زن‌ها در خیلی از کشورها، حتی حق رای هم نداشتند، چه برسد به حق‌های دیگر. برای همین گفته زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد و به خاطر کینه‌ای که از مردها داشته به آن‌ها محل سگ نداده است. حالا اگر از من بپرسی، می‌گویم چه مرد و چه زن، پول اگر نداشته باشند، شاید بتوانند خیلی چیزها بنویسند، ولی بدون یک اتاق خصوصی نوشتن داستان برایشان راحت نیست. من یک اتاق برای خودم می‌خواهم که بتوانم توی آن با خیال راحت و با تمرکز کافی داستان و چیزهای دیگر بنویسم. البته چیزهای دیگر را شاید بتوان در هر حالتی نوشت، مثل ابوعلی‌سینا که نصف مقالاتش را سوار اسب و استر و شتر و در حین فرار نوشته است، ولی برای نوشتن داستان، یک اتاق لازم است. حالا اگر پول هم باشد که دیگر می‌شود نور علی نور!

اگر گفتید نکته‌ی ظریف این عکس در کجاست؟!
اگر گفتید نکته‌ی ظریف این عکس در کجاست؟!
هشت:

➕ مگر اسم این بنده خدا دامادتان رحیم نیست؟

➖ آره.

➕ پس چرا به جای آقا رحیم، صداش می‌زنند آقای رحِم؟!

➖ [می‌خندد] مگر در جریان نیستی؟

➕ در جریان چی؟!

➖ این‌که دامادمان دلال رحِم اجاره‌ای است؟ مرد حسابی به خاطر همین به جای آقا رحیم، رحِم صدایش می‌کنند دیگر!

➕ عجب! پس چرا به جای این‌که به او بگویند آقا رحیم، می‌گویند آقای رحِم؟

➖ ندیدی توی تلویزیون تبلیغ می‌کنند آقای فرش؟! خُب چون داماد ما تو کار رحِم است و توی این‌کار برند شده، به آقای رحِم معروف شده است! مطمئن باش اگر جمهوری اسلامی نبود، توی تلویزیون تبلیغ می‌کرد که رحِم را از آقای رحِم بخواهید!!

➕ گرفتی ما را؟ داری شوخی می‌کنی؟!

➖ نه بابا چه گرفتنی؟ چه شوخی‌ای؟

➕ مگر داماد شما دلال خودرو نبود؟!

➖ چرا دلال خودرو بود، ولی بازار خودرو که خوابید رفت دلال رحِم شد!

➕ دلالی رحِم سود هم دارد؟!

➖ سود داره؟! از وقتی افتاده تو این‌کار وضع مالی‌اش زیر و رو شده است. می‌دانی بعصی از این مردمی که بچه‌دار نمی‌شوند و گرفتارند، حاضر هستند برای رحِم اجاره‌ای چقدر پول بدهند؟

➕ نه والّا! چقدر؟

➖ کم کم‌اش سیصد_ چهارصد میلیون.

➕ سیصد_چهارصد میلیون؟

➖ گفتم که کم کم‌اش!

➕ آن‌وقت برای چه مردم حاضرند به جای گرفتن بچه از بهزیستی، این‌جوری پول خرج کنند؟ آن هم توی این وضع اقتصادی!

➖ برای این‌که بهزیستی شرط و شروطی جلوی پایشان می‌گذارد که فرار را بر قرار ترجیح می‌دهند.

نه:

➕ صد بار گفتم جلوی این بچه از گرفتاری‌های مملکت صحبت نکنید. حرف‌های گروه سنی بزرگسال را جلوی گروه سنّی کودک و نوجوان نزنید.

➖ اول این‌که دیگر این‌قدرها هم بچه نیست. دوم این‌که دوباره چه شده؟

➕ شما دیشب جلوی بچه، داشتید درباره‌ی رهبر صحبت می‌کردید و این‌که اگر خدای‌نخواسته برای رهبر یک اتفاقی بیفتد چه می‌شود؟ ابراز نگرانی می‌کردید که بعد از او می‌خواهند چه کسی را رهبر کنند؟ مگر آدمی با این مشخصات و ویژگی‌ها توی کشور پیدا می‌شود؟ و از این حرف‌ها. بچه هم رفته توی فکر. جوری که امروز صبح که او را می‌بردم مدرسه، فقط درباره‌ی رهبر صحبت می‌کرد.

➖ این‌که عیبی ندارده! بد است بچه از الان برای کشورش دغدغه داشته باشد؟

➕ [با‌ حالتی بین بغض و خنده] بچه از شب صبح دنبال راه حل می‌گشته!

➖ حالا به راه حلی هم رسیده؟

➕ [همچنان با‌ بغض و خنده، ولی بغض غالب است.] به من می‌گوید مامان! مربی تیم پرسپولیس که رفت، وقتی دیدند توی ایران مربی خوب پیدا نمی‌شود، رفتند از خارج مربی آوردند. خُب حالا نمی‌شود اگر رهبر هم یک چیزی‌اش شد، بروند از خارج یک رهبر خوب بیاورند؟!

https://www.aparat.com/v/pkf68l5
ده:

➕ می‌بینم که سخت داری برای کنکور تلاش می‌کنی و قرار است به زودی شیرینی دانشجو شدن‌ات را بخوریم؟

➖ ای بابا. فایده‌ای که ندارد ولی برای دلخوشی چند تا کتاب گرفتم دارم کار می‌کنم.

➕ این کتاب‌ها را کسی معرفی کرده یا خودت تحقیق کردی و دیدی خوب است گرفتی؟

➖ هیچ‌کدام.

➕ پس حالا برای چه از این انتشارات کتاب گرفتی؟

➖ فقط به خاطر این‌که طرح جلد کتاب‌هایش خیلی ناز هستند!

➕ پس موفق باشی!

➖ خیلی ممنونم.

گفتگوهای پراکنده‌ی پیشین:

گفت‌وگوهای پراکنده! (۲۵)

دو یادداشت پیشین:

🔺 به زودی در این مکان درمانگاه خیریه فاطمه‌الزهرا(س) افتتاح می‌شود!

موضوع: داستان عجیب و کاملاً واقعی یک ریاکار فوق حرفه‌ای که دنیا‌به‌خیر شد ولی عاقبت‌به‌خیرش را نمی‌دانم!

🚨 دروغ‌هایتان گران است، ارزان کنید شاید مُشتری شدیم!

موضوع: هشت موضوع مختلف ولی این عنوان به مسئولین بزرگواری بر می‌گردد که گاهی بنا به هر علّتی مرتکب دروغ می‌شوند. دروغی که می‌تواند به اعتماد جامعه ضربه‌های اساسی بزند.

حُسن ختام: کنسرت ملک مسعودی _ یک نکته از این معنی
https://www.aparat.com/v/g12feoq