در فاکتورهای موفقیت کسب و کارهای نوپا، چرا ایده کمترین اهمیت را دارد؟

در فاکتورهای موفقیت کسب و کارهای نوپا، چرا ایده کمترین اهمیت را دارد؟

نوشته اسماعیل صابری‌نیا

بارها اتفاق افتاده است که در جلسات کمیته ارزیابی استارت‌آپ‌ها (یا هر کمیته‌ی مشابه دیگری با هر نامی) نگرانی تیم و صاحبان ایده را از کپی شدن یا حتی به اصطلاح خود افراد دزدیده شدن ایده‌هایشان مشاهده کرده‌ایم. یا حتی شاهد ارائه‌ی اطلاعات بسیار ناقص و ناکافی در جواب درخواست عرضه فایل ارائه، پروپوزال و ... بوده‌ایم. اما این نگرانی تا چه اندازه به جا و واقعی هست.

از نظر رید هافمن هم بنیانگذار و مدیر عامل لینکدین «ایده مهم نیست». علت این اظهار نظر هافمن وجود کسب‌وکارهای مشابه لینکدین در هنگام راه اندازیش بود که چه قبل از آن و چه بعد از آن به موفقیت چشمگیری دست نیافتند. چندین شبکه اجتماعی قبل از فیس‌بوک وچود داشته‌اند ولی به موفقیت‌های فیس‌بوک نزدیک هم نشده‌اند. نمونه‌هایی از این دست را می‌توان در کشور خودمان هم مشاهده کرد. به عنوان مثال بامیلو که اکنون نام و نشانی از آن نمی‌بینیم چند سال قبل از دیجی‌کالا شروع به فعالیت به صورت Marketplace کرده بود. قبل از شروع به کار دیجی‌کالا نیز چند فروشگاه اینترنتی وجود داشته‌اند که زمان طولانی است که فعالیتی نمی‌کنند.

حال سوال اینجاست که اگر ایده اهمیتی چندانی در موفقیت یک کسب‌وکار ندارد، عوامل مهم کدامند؟ از نظر کارآفرینان کارکشته، سرمایه‌‌گذاران خطرپذیر و مشاوران کسب و کار، چند عامل اساسی در موفقیت یک کسب‌وکار اثر می‌گذارد. تیم علی‌الخصوص بنیانگذاران، قدرت اجرایی، زمان ورود به بازار و تزریق به موقع سرمایه از مهم‌ترین عوامل موفقیت یک کسب‌وکار هستند که بررسی هر کدام نوشته‌ای جداگانه می‌طلبد.



دلایل زیادی وجود دارد که ثابت می‌کند نباید نگران بازگو کردن ایده در شرکت‌های بزرگ، سرمایه‌گذاران خطرپذیر، شتاب‌دهنده‌ها و موجودیت‌های مشابه بود:

1. معمولا با گذشت زمان و دریافت بازخورد از مشتری و بازار، مدل کسب‌وکار که یکی از مهم‌ترین پایه‌های شکل‌گیری آن ایده اولیه بوده است، دچار تغییرات اساسی می‌شود و در اصطلاح کسب‌وکار Pivot می‌کند. بسیاری از کسب‌وکارهای موفق امروزی در موقع شروع کار با ایده‌‌ای کاملا متفاوت از مدل امروزیشان کار را پیش برده‌اند. به عنوان بارزترین مثال توئیتر در ابتدا یک سرویس پادکست به نام Odeo بود که افراد می‌توانستند در آن عضو شوند. بعد از تسلط آی‌تیونز بر بازار پادکست و نگرانی از بین رفتن Odeo یک جلسه طوفان فکری توسط هیات مدیره توئیتر برگزار و دو هفته به کارکنان فرصت داده شد تا ایده‌های خود را عرضه کنند. از میان این ایده‌ها، ایده‌ی میکروبلاگینگ برگزیده و به عنوان مدل کسب‌وکاری جدید برگزیده شد.

2. واقعیت این است که بعد از ورود اولیه یک شرکت نوپا به بازار، مدت زمان نسبتا زیادی زمان لازم خواهد بود تا به رشد مورد نظر برسد. این فاصله فرصت مناسبی برای شرکت‌های بزرگ با سرمایه‌ و امکانات فراوان خواهد بود که همان ایده را به سرعت پیاده‌سازی کرده و با استفاده از قدرت برند و توان سرمایه‌گذاری خود بازار را صاحب شوند. به عبارت دیگر برای این شرکت‌ها، تفاوتی نخواهد داشت که از ایده‌ی شما قبل از پیاده‌سازی آن آگاه شوند یا در روزهای اول ورود به بازارتان. مساله این است که این شرکت‌ها در بیشتر موارد انگیزه‌ی لازم برای اینکار را ندارند. دلایل متعددی برای این موضوع می‌توان عنوان کرد: اول اینکه شرکت برای توسعه محصول جدید و جا انداختن آن در بازار نیاز به استخدام نیروهای جدید و حتی ایجاد یک بخش جدید دارد که زمان‌بر و هزینه‌بر است، پس ترجیح می‌دهد در صورتی که تیم و کسب‌وکار شما کیفیت لازم را داشته باشد، اقدام به خرید آن کند. دوم اینکه برای نیروهای حاضر در شرکت، تسلط بر موضوع، بازار و کسب‌وکار شما زمان‌بر خواهد بود و ممکن است حس مالکیتی که شما بر کسب‌وکارتان دارید هرگز در آن‌ها ایجاد نشود. پس استفاده از شما و کسب‌وکارتان برای سرمایه‌گذار منطقی‌تر است.

3. راه اندازی کسب‌وکار جدید برابر با توسعه‌ی یک محصول جدید نیست. این موضوع برای شرکت‌های بزرگ به خوبی جا افتاده است. به عنوان مثال گوگل‌پلاس با وجود دسترسی به امکانات و مشتریان گوگل، هرگز امکان رقابت با رقبای خود که به شکل استارت‌آپی رشد کرده و بزرگ شده بودند را پیدا نکرد. در عوض گوگل کسب‌‌وکارهای نوپای زیادی را خریداری کرده است که به توسعه کسب‌وکار آن کمک کرده‌اند. کسب‌وکار چیزی فراتر از محصول است و گاهی اعضای داخلی یک شرکت، توانایی توسعه دادن به جنبه‌های دیگر آن را ندارند.

در پایان، ذکر این نکته ضروری است که ارائه‌ی ایده به مخاطب درست آن مانند سرمایه‌گذار و شتابدهنده، بسیار متفاوت با افشای اطلاعات کلیدی کسب‌وکار برای رقیب تجاری است. شما بعد از مطالعه، شناخت و ورود به بازار و دریافت بازخورد اطلاعات ارزشمندی خواهید داشت که به عنوان یک راز باید بین اعضای شرکت حفظ شود. در اینگونه موارد با امضای یک قرارداد عدم افشا (NDA) و لحاظ کردن یک سری ملاحظات در مذاکرات، مخاطرات را به حداقل برسانید.