گوینده، مدرس مهارت های ارتباطی... راستی؛ دنیا بدون «دکلمه» چه شکلیه؟
فقط یه بیت بلدی؟ تورو خدا، همونو درست بخون
سلام.هفته گذشته طبق روال بعد از نفر آخر،داشتم آماده ارزیابی اجرای هنرجویان و علاقه مندان مجری گری می شدم،که برگزار کننده گفت:خانم اصغرزاده،یه نفر دیگه هم هست،اجرای اونو هم ببینیم،بعد جمع بندی..گفتم:چشم...
اینجوری بود که نفر آخر دعوت شد؛روی استیج اومد و اجراشو شروع کرد:
میازار موری که دانه کش است
که جان شیرین دارد و همـونم،خوش است!!
با چندتا استیکر حالت چهره خـودمو،بعداز شنیدن شعر بالا براتون ترسیم میکنم:
اولش چون واقعا فکر کردم،این هنرجو،هنرمندانه، با طنز شروع کرده قیافه م اینجوری بـود:???
ولی یه کم که خودمو جمع و جور کردم ، دیدم کسی حق نداره اشعاری که،دیگه بخشی از میراث ما شدن رو، به شوخی بگیره، قیافه م اینجوری شد:???
و وقتی هنرجوی بنده خدا گفت: در تمام عمرش جز این یه بیت،شعری حفظ،نکرده اینجوری شدم:???
باورکنید تمام سالن شروع کرد دورسرم،چرخیدن.. تا چند دقیقه احساس بی وزنی میکردم،شاید کسی بگه؛ من زیادی حساسم و به خودم و عزیزان علاقه مند، سخت میگیرم.
ولی شما قضاوت کنید:
آیا منصفانه است که قدرت ذهن و حافظه رو دست کم بگیریم؟
آیابرای اونایی که خط به خط ترانه مورد علاقه شونو حفظ میکنن،انواع اسم، لغت ، شماره تلفن دوست و آشنا و از این دست موارد رو به راحتی به خاطر می سپارن،سخته چند بیت شعرحفظ کنن؟
البته که نه..چون من فکر می کنم مشکل یه جای دیگه ست..میدونید کجا؟
اگر بخوام یه جمله تکراری بگم، میگم:مشکل فرهنگیه..یادمون ندادن،اَزَمون نخواستن،یا به شیوه صحیحش نخـواستن...
اما اینجا اصلا قصد ندارم مقصر رو پیدا کنم.چون کمکی به حل مشکل نمی کنه..برعکس به خودم قـول دادم،مجموعه ای از اشعار منتخب و کاربردی که، توی اجرا و سخنرانی یا نه؛همین حرف زدن عادی زینت سخنمون میشه رو، گرد آوری و منتشر کنم.شاید یه جای دیگه به بزرگوار دیگه هم همین مشکل رو داشته باشه...
پس،الهی به امید تو؛
مجمـوعه ۱
*گفت: هرگز هیچ عاشقی را نسوزم، بهر آنکه عشق، خود، او را صد بار سوخته است!/تذکرةالاولیا، عطار نیشابوری
۱* کار عشق است نماز من اگر کامل نیست/ آخر آنگاه که در یاد توام در سفرم/ میلاد عرفان پور
۲* تا که عشقت مُطربی آغاز کرد/ گاه چنگم گاه تارم، روز و شب/ مولانا
۳* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را/ جوانمرد است درد عشق، پیدا می کند ما را/ صائب تبریزی
۴* عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد/ بوالعجب من عاشق این هر دو ضد/ مولانا
۵*خیابا ن های ما عشق و هنر را کم دارندو همینطور مردمی که لبخند بزنند/؟
۶* عشق از رهِ تکلیف به دل پا نگذارد/ سیلاب نپرسد که رهِ خانه کدام است/ صائب تبریزی
۷* سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل/ یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد/قیصر امین پور
۸* تجربه به ما می آموزد/ که عشق/ آن نیست که به هم خیره شویم/ عشق آن است که هر دو به یک سو بنگریم/ آنتوان دوسنت اگزوپری
۹*چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن / به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی/ سعدی
۱٠* کاش فصل پنجمی در راه بود/ کاش نامش فصل وصل ماه بود/ مرحوم افشین یداللهی
۱۱* از گل شنیدم بوی او/ مستانه رفتم سوی او/ تا چون غبار کوی او/ در کوی جان منزل کنم/ رهی معیری
۱۲* با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم/ ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم/ هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند/ آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم /محتشم کاشانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
سناریوی سخنرانی ؛بهش فکر کن
مطلبی دیگر از این انتشارات
معجزه ای به نام؛من می توانم
مطلبی دیگر از این انتشارات
تا رسیدن چقدر راهه؟