گوینده، مدرس مهارت های ارتباطی... راستی؛ دنیا بدون «دکلمه» چه شکلیه؟
معجزه ای به نام؛من می توانم
سلام..یه سوال می پرسم،اونایی پاسخ بدن، که حداقل یک باردر زندگی ،شکست خورده باشن..
چی شد که دوباره بلند شدید؟؟
اول خودم جواب بدم؟چشم...من :
شکست رو جزیی از زندگی دونستم..
الان که به گذشته نگاه می کنم ، میبینم به دلیل وجود همین مشکلات و یا شکست ها بوده،که "منِ" امروز با سالها قبل خیلی متفاوته...نسخه ای که هوشش بیشتر شده،سریع تره، آماده تره و خلاصه به خدا نزدیک تر...
در زمین شناسی پدیده ای هست به نام "کراس بدینگ"، و اگه بخوام ساده و مرتبط با حرفمون توضیحش بدم، میشه:زمین هایی که بعداز وقوع طوفان به وجود میان و از جهت حاصلخیزی بسیار مناسب کشاورزی هسند.
پس ببینید: میشه از طوفان هم انتظار زندگی وبالندگی داشت...
سالها قبل در اوج مشکلاتی که نا خواسته برسرم آوارشده بود، برای اجرای برنامه؛ تجلیل از چندپیشکسوت دانشگاهی، دعوت شدم..برنامه ای کاملا پربارو پرنشاط.
"درسته که ذهنت درگیره ، درسته هنوز راه حل اساسی برای مشکلاتت پیدا نکردی ،ولی، حالاکه میری باقدرت برو.... "
صدایی از درونم بود.....
و این شد که با تمام قدرت شروع کردم:
الهی بوی ناب بهشت می دهد همه نام های قشنگ تو، میگذارمشان روی زخم های دلم...سبک میشوم در هوای مهربانیت...
خدای خوبم،به من بفهمان که بی تو چه میشوم اما نشانم نده..خدایا هم بفمان ،هم نشانم بده، که باتو چه میشوم......
گفتم و خواندم و دعوت کردم و تجلیل و خلاصه ؛انرژیی و توان رو، علاوه کردم به ،هرچیزیکه دراجرا و گویندگی یاد گرفته بودم...انگارنه انگار مشکلی هست.دست آخر هم،داشتم با این شعر پایانی همیشگی ام :
نرسد دست تمنا چو به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
ازدلم تالب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانیست در این فاصله ،قربان شما
پرونده برنامه رو می بستم،که یکی از اون اساتیدی که تجلیل شده بود،آهسته خودشو پای استیج رسوند و گفت:
"دخترم؛ اونجا روی صندلی خودم که نشسته بودم با خودم گفتم؛ای کاش ، من جای او بودم...بی غم و پر نشاط..."
واااای . خدای من..حسم قابل وصف نبود..الان باید می خندیدم؟گریه می کردم؟جیغ میزدم؟یا ترکیبی از همه اینها؟؟؟
بله..من غرور مشکلات رو شکسته بودم..یک دهن کجیِ به قاعده ..اصلا مگه مشکلی هم بوده،که منو زمین گیرکنه؟؟اگر هم بوده چرا کسی متوجه نشده؟یعنی تونسته بودم؟مگه میشه؟مگه داریم؟این معجزه بود...خودخودِ معجزه بود..معجزه ای به نام :
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگـونه با کلمات بی معنی گفتار خودرا تقویت کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کن، حوصله م سر رفت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه چراغ گفتگو را روشن کنیم