بنویس تا یادبگیری بهانه کافیست!

در کودکی به نویسندگی ونوشتن و دنیایی که دارد علاقه ی بسیار داشتم. از آن مهم تر جرات نوشتن داشتم و
بسیار می نوشتم .
به مرور زمان ترسم از قضاوت و نوشتن و مسخره شدن افکارم بیشتر شد و سکوت را بیشتر ترجیح دادم و
به مرور قلم را کنار گذاشتم و ترجیح دادم بیشتر خواننده یک اثر باشم تا نویسنده !
این را هم میدانم هر نوشته مخاطبان خاص خودش را دارد و ممکن است به مزاج بیشتر افراد خوش نیاید. کاملا درست است و قابل احترام .
بعد از گذشت چند سال بنابر ضرورت و نیاز شغلی ام تصمیم گرفتم نوشتن را آغاز کنم و برترس سالیانه ای که
همراهم بوده است خاتمه دهم .
برای کسی که خود دانشجو روانشناسی است و با تمامی مکانیسم ها و استراتژی های ذهنی آشنایی دارد غلبه بر ترس اش از نوشتن سخت تر از یادگیری دروس مربوط به شیوه های غلبه بر ترس است !

هنگامی که تصمیم گرفتم بنویسم منطقه امن ذهنی ام از ننوشتن احساس خطر کرد . باید بگویم هنوز هم اوضاع همین است . اما با تمام ترس هایم شروع کردم به یادگیری نویسندگی .

باورم این است هنگامی که با ترسی رو به رو میشوی برای اینکه درک کنی آن ترس هاله ای از ابهامات و تفکرات خام توست حتما انجامش بده !

به همین دلیل به طور ناخودآگاه و وسواس فکری که داشتم احساس کردم برای نویسنده شدن تا سالیانه سال باید بخوانم و یادبگیرم تا بتوانم چند خطی بنویسم و جرات نوشتن را به خودم ندهم تا وقتش برسد .

تلاشم را کردم .باید بگویم به طور ناخودآگاه تلاشی برای ننوشتن کردم!

متاسفانه بازی ذهن را فراموش کرده بودم!ذهن همه کار میکند تا منطقه امنش آرام بماند . مغز با تمام پویایی خود بسیار ایستایی را دوست می دارد .

به اتفاق یک جمله طلایی از مقاله ای خواندم که باعث شد تمام بهانه هارا کنار بگذارم و این بار من با ذهن خویش بازی کنم و شروع به نوشتن کنم !!!

{بنویس تا یاد بگیری بهانه کافیست!!!}

از این پس قصد دارم همراه شما عزیزان بنویسم تا یادبگیرم هنر نوشتن را!...

به رسم احترام ...

این اولین نوشته ای از من است که منتشر می شود...

اردیبهشت 99 پرستو طالبی

#روانشناسی #ترس#بازی_ذهنی#نوشتن#نویسندگی#هنر_نوشتن