من حدیثه سادات حسینی هستم، عاشق قهوه و بهترین دوستم کتاب! به زبان فارسی و انگلیسی مینویسم. کانال تلگرامم: https://t.me/HadisehWrites
من 7 سال با یک قاتل سریالی ازدواج کردم! کمکم کنید!
جری از بچگی علاقهی خاصی به کفش پاشنه بلند و فرم پای زنان درون آن داشت و تا زمانیکه بزرگ شد و ازدواج کرد، از بین نرفت. در مدرسه، وقتی معلم ریاضی را پشت میز با پاهای برهنه و کفش پاشنه بلند طوسی روی زمین دید، آرام زیر میز معلم به بهانهی برداشتن پاک کن رفت تا کفشهایش را بدزدد اما با خوردن زنگ تفریح، موفق نشد. از کلاس به سمت کمد وسایلش رفت، با کتاب و دفترهایش لباسهای زیر زنانه ته کیفش را هل داد، زیپ کیفش را بست و رفت.
سر راه خانه، مایا را دید که منتظر او بود. قرار بود اتاقش را به دوست دخترش نشان دهد؛ به خانه وارد میشوند، جری او را به اتاقش با لبخند دعوت میکند و برای آوردن قهوه و پذیرایی از مهمان تنهایش میگذارد.
در این فاصله، در اتاق دیگری لباسهای مدرسه را عوض میکند، لباسهای پدرش را میپوشد، ماسکی مشکی روی صورتش میگذارد و در اتاقش را باز میکند. مایا وحشت کرده است. جری با چاقو در دست او را تهدید به درآوردن لباسهایش میکند و بعد دست و پاها و دهانش را میبندد؛ از بدنش عکس میگیرد و میرود.
دوباره جری لباسهای پدرش را در میآورد، ماسک را جایی قایم میکند و به سمت اتاقی که مایا هست میرود: «چی شد؟ بهت آسیب نرسوند که؟ من نمیفهمم چجوری اون پسرهی کثافت وارد اتاقم شد؟» مایا گریه میکند. جری دست و پایش را باز میکند: «نگران نباش، حسابی زدمش.»
ده سال بعد، جری با لابنا ازدواج میکند. دارسی از صبح تا بعدازظهر سرکار است و جری در خانه. رفتارهای او از بچگی عوض نشده است. او زنان را در غیاب همسرش به خانه میآورد، آنها را به قتل میرساند و از جنازهی آنها به عنوان مدل استفاده میکند و با آنها بازی میکند. او لباسهای زیر دزدیده شدهاش را بر تن جنازهها میکند و با آنها عکس میگیرد.
پای یکی از جنازهها را قطع و در یخچال گذاشت تا هرموقع مدل پا خواست، آنرا داشته باشد. او سعی میکرد شوک الکتریکی به جنازهها وارد کند تا برقصند یا زنده به نظر برسند.
اما چطور لابنا از کارهای جری خبری نداشت؟ حتی وقتی درحال خوردن شام با همسر و پسرش بود، نمیدانست جری یک قربانی دست و پا بسته در انباری نگهداری میکند؟ او با تاکید جری حق نداشت به انباری و پارکینگ رود چون دوست داشت آزادانه و بدون مزاحمت دیگران به هنر خوانندگی در اتاق عایق صدایش بپردازد. به پلیس میگوید: «او مردی خوش برخورد بود و همیشه لبخند بر لبان من مینشاند، در خانه کمک میکرد و به فکرم بود. چطور میتوانم باور کنم او قاتل سریالی است؟»
جری یک اکانت تیک تاک داشت و اسم خودش را «کریم» جا زده بود تا به مصری زبانها انگلیسی آموزش دهد و معلم خصوصی بود؛ تا یکی از والدین به پلیس مراجعه کرد که دخترش گم شده است و آخرین بار به کلاس خصوصی با کریم رفته است. جری در آمریکا به دنیا آمده بود و در مصر زندگی میکرد. او با دلایل تصادفی و شاید بیاهمیت ناگهان از کوره در میرفت و عصبانیتش را سر همکارانش خالی میکرد تا فردا با شاخهای گل رز به عنوان معذرت خواهی سراغ آنها رود.
پلیس بدون خبر وارد خانهی کریم میشوند و اتاق عایق صدا را پیدا میکنند، در آن اتاق وسایل شکنجه و مواد مخدر پیدا میکنند، کریم را دستگیر.

پلیس از کریم میپرسد: «مادر پسرت کجاست؟»
کریم: «او مرده است.»
لابنا در تیک تاک خود به بینندههای عرب و انگلیسی زبانش خبر میدهد که کریم پسرش را دزدیده است و به کمک آنها برای پیدا کردن پسرش نیاز دارد. او بخاطر همسر قاتلش از مصر به آمریکا سفر کرده است و نگران پسرش: «هرموقع پلیس از من خبر میگیرد، کریم به دروغ به انها میگوید که من مرده ام و در نتیجه پسرم الان پیش مادرشوهرم است. من تمام مدارک لازم برای سرپرستی پسرم را دارم و الان مادرشوهرم را پیدا نمیکنم. کمکم کنید.»

کریم به زودی اعدام خواهد شد اما هنوز دارسی منتظر پسرش است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مانکن نوجوان از شاهزادهی مالزیایی فرار میکند
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوان ترین قاتل سریالی دنیا
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختر دانشگاهی به دلیل "جاسوس بین المللی" بودن، توسط نیروهای ویژه به قتل رسید