امید همدیگه رو ندزدیم... با تشکر😌
همیشه برام سوال بود که چرا منی که سنی نداشتم و حتی مشکل خاصی هم سرراهم نبود باید افسردگی میگرفتم چرا از آینده انقدر ناامید بودم که اصلا حتی دلم نمیخواست به دو سال بیشتر زنده موندن فکر کنم...
فکر میکردم فقط من این طوریم ولی فهمیدم خیلی از هم کلاسی ها و دورو بری هایی که هم سنم بودن این حس رو داشتن. ناراحتی و نا امیدی که واگیر نداشت. همه چه مرگشون بود؟
چرا پدر و مادر هامون با وجود اون همه سختی وقتی هم سن ما بودن انقدر نا امید نبودن.؟
خیلی فکر کردم و بالاخره فهمیدم این ویروس ناامیدی رو خیلی هدفمند و یواش یواش دارن به زندگیمون وارد میکنن.
قبلا ها که اینستاگرام تو گوشیم داشتم مدام حالم بد بود حالا یا در حال مقایسه با این و اون بودم یا ناراحت از هجمه های سیاسی و دینی. پاکش که کردم روحیهم خیلی بهتر شد ولی دیگه زهر ناامیدی رفته بود تو خونم.
من که خانواده امیدوار و خوبی داشتم به اون روز افتادم. دلم میسوخت برای کسایی که خانواده هاشون هم مدام غر غر میکردن و از آینده خراب و با این وضع نمیشه زندگی کرد حرف میزدن.
مثلا: با این اوضاع مالی ده سال دیگه کوفتم برامون نمیمونه، با این وضع خراب جامعه هرجا بری فاسد میشی، رفاقت دیگه مثل قدیما نیست، شماها درس خوندن بلد نیستین که زمان ما میشد یه کاری کرد ولی الان با این وضعی که شماها درست کردین ول معطلین، ازدواج کنی که چی بشه؟ برو درس بخون بعدا شاید یه چیزی بشی.و...
ولی مگه غیر از اینه که تونستن نسل های قبلی مارو هم ناامید کنن. خبر بد اینه که همهمون داریم خواسته یا ناخواسته بهم دیگه ناامیدی تزریق میکنیم که با گذاشتن اسم واقع بینی هم نمیتونیم از کشنده بودنش کم کنیم.
خبر خوب اینکه میتونیم از امروز جلوی این چرخه ناامیدی رو بگیریم و خودمون قطع کننده ش باشیم.
پیشنهاد میکنم به صفحه این آقا سر بزنید حرف های خوبی میزنه😉👆
مطلبی دیگر از این انتشارات
ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت
مطلبی دیگر از این انتشارات
به خاطر مصالح طبقه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
انتقام نوشدارویی بعد از شهادت