درباره مناظره سعید لیلاز و سید یاسر جبرائیلی

اخیرا برنامه شیوه در صدا و سیما میزبان دکتر سعید لیلاز، اقتصاددان نزدیک به جریان سیاسی تسلیم طلب غربگرا، و دکتر سید یاسر جبرائیلی، چهره سیاسی نزدیک به جریان سیاسی اقتدارگرای عدالتخوار بود.

اولین نکته جالب شیوه سلام کردن و آغاز سخن هر یک از این دو چهره شناخته شده سیاسی بود.

لیلاز با سبکی خودمانی و طنز پردازانه توام با متلک پرانی صحبت خود را آغاز کرد که مشخصا برای طیف «مخالف نظام» جذابیت دارد. و جبرائیلی با سبک رسمی و عصا قورت داده و عبوس و جدی صحبت را آغاز کرد که برای طیف ارزشی و «طرفدار نظام» بیشتر جذابیت دارد.

طبق معمول همیشه، منظور هر دو از ورود به بحث این نبود که مطلب جدیدی کشف یا بیان شود. هر دو به دنبال جنجال آفرینی و جلب توجه مخاطب از طریق دهن کجی به طرف مقابل بودند.

هر دو طرف از مطرح کردن هر گونه مطلب عمیق و ریشه ای اجتناب کرده و تمرکزشان روی تکرار مکرر روضه «مردم» خواندن بود. لیلاز ادعا می کرد تنها راه نجات کشور این است که حکومت باید به سراغ مردم باز گردد. و جبرائیلی هم ادعا می کرد لیلاز و طیف سیاسی همسو با او به رای مردم احترام نمی گذارند!

هیچکدام از طرفین مناظره به خود زحمت نداد مشخص کند منظور از مردم دقیقا چه کسی است؟ طبق معمول هر دو ترجیح دادند با استفاده از اصطلاح مبهم «مردم»، مخاطب ساده لوح را متقاعد کنند که مردم یعنی تو! من دارم سنگ تو را به سینه می زنم!!

شاید درست ترین و دقیق ترین نکته ای که در تمام طول بحث مطرح شد، مطلبی بود که از زبان سعید لیلاز بیان گردید. لیلاز در جایی از صحبت خود به صراحت اشاره کرد که شورش دی ماه 96 توسط صاحبان رانت در ایران سازماندهی شده بود. ادعای لیلاز این بود که سیاست دولت روحانی در آن مقطع در تضاد با منافع گروهی از قوی ترین رانت های اقتصادی در ایران قرار گرفته، و لذا واکنش این مافیای رانتی به صورت شورش دی ماه 96 بروز کرده و دولت را وادار به عقب نشینی کرد.

این مطلب که از زبان سعید لیلاز بیان گردید به ذائقه جماعتی که دوست دارند تمام تحولات اجتماعی را به «قیام مردم علیه رژیم» تقلیل بدهند خوش نمی آید. تصویر دو گانه «مردم در برابر حکومت» که خود سعید لیلاز علاقه زیادی به تایید آن دارد در این صحبت وی وجود نداشت.

واقعیت این است که هیچ کدام از اغتشاشاتی که در ایران اتفاق افتاده خود جوش یا با «توطئه دشمن خارجی» نبوده. تمامی اغتشاشات، از تیر 78، تا فتنه 88، تا دی ماه 96، تا آبان 98، و پاییز 1401، همگی بدون استثناء از درون نظام سازماندهی شده بودند.

وقتی می گوییم «نظام» منظور تنها «حکومت» یا «دولت» نیست. نظام در بر گیرنده دولت و حکومت در کنار جامعه مدنی ایران است. و جامعه مدنی یعنی منافع اقتصادی، مافیاها، باندها، تشکل ها، و سایر عناصر مدنی که از طرفی بر رفتار دولت و حکومت تاثیر گذاشته و از طرف دیگر از سیاست های دولت و حکومت تاثیر می پذیرند.

در نقطه ای از بحث، لیلاز ادعا می کند در ایران هیچ بانک خصوصی وجود ندارد و همه بانک ها دولتی هستند. یاسر جبرائیلی با حالت طعنه از لیلاز می پرسد: «آیا بانک آینده دولتی است»؟ و لیلاز با حالت متلک پاسخ می دهد: «حتما یک جایی به قدرت وصل هست، اگر نبود مجوز فعالیت پیدا نمی کرد».

هر چند جبرائیلی تلاش می کند با نگاه نئوکومونتیستی ویژه خودش میان «بخش خصوصی» و «بخش دولتی» تمایز قایل شود، اما نکته بسیار دقیق و عمیقی در ادعای لیلاز وجود دارد.

نکته دقیقا همینجاست که بخش خصوصی بخشی از جامعه مدنی است و جامعه مدنی هم بخشی از همین نظام و ساختار قدرت است.

یعنی بار دیگر لیلاز آن دوگانه «حکومت در برابر مردم» که در ابتدای صحبت خودش ترسیم کرده بود را کنار گذاشت و لابلای صحبت هایش ناگهان تصویر واقعی وضعیت کشور عیان گردید!

پس لااقل لیلاز در ذهنش این را می داند که مشکل کشور دیکتاتوری و استبداد حکومت و سرکوب مردم نیست. بلکه ریشه مشکل در تضاد منافع درون همان مردم و شکل گیری نوعی جامعه مدنی است که به دلیل واگرایی بسیار زیاد، قادر به پیگیری منافع بلند مدت یا ملی نبوده و هر کسی تلاش می کند در کوتاه مدت آنچه می تواند بکند و ببرد!



چرا لیلاز علاقه ای به تصریح نکته ای که غیرمستقیم از دهانش پرید نداشته و ترجیح می دهد مانند یاسر جبرائیلی روضه «مردم» بخواند؟

علت این است که هر دو بزرگوار، یعنی لیلاز و جبرائیلی، در خدمت یک مجموعه منافع رانتی هستند. یاسر جبرائیلی که هنوز دست از مطالبه ارز 4200 تومانی بر نداشته و با ژست ولایت مداری و اصول گرایی و وفاداری به نظام و انقلاب و حمایت از مستضعفین و «مردم» اصرار دارد توزیع رانت باید به هر قیمتی به همین شکل که هست ادامه پیدا کند، و سعید لیلاز که با ژست آزادی خواهی و آزادگی و دموکراسی خواهی و حمایت از زنان و حمایت از فمینیسم و «مردم» مقابل جبرائیلی قرار گرفته و گاهی همان حرف های جبرائیلی را در خصوص لزوم حمایت از دهک های پایین و پرداخت یارانه و غیره تایید کرده و گاهی هم اشاراتی به ناترازی های ناشی از این سیاست ها می کند. اینها دو روی یک سکه اند. برایند بحث و جدل این دو نابغه می شود تداوم وضع موجود!

سعید لیلاز می توانست خیلی ساده تناقضات موجود در صحبت های جبرائیلی را به رخش بکشد. مثلا اینکه سیاست ارز ارزان یعنی نابودی تولید داخلی. اینکه قیمت گذاری دستوری یعنی دزدی و دست کردن در جیب همان مردمی که تو ادعای حمایت از آنان را داری. اینکه شما نئوکمونیست ها توزیع رانت و هدر دادن منابع ملی را به اسم «عدالت» جا می زنید. و از همه جالبتر، اینکه سید یاسر جبرائیلی علیرغم ژست ولایت مدار و ارزشی، حتی موضع گیری صریح رهبر انقلاب را هم به پشم صورتش گرفته و همچنان به طور علنی از ارز ترجیحی دفاع می کند! آیا غیر از این است که هدف منافع رانتی است و ژست ولایت مداری تنها برای خر کردن مخاطب ابله ارزشی بوده و مصداق دقیق همان نفاقی است که قرآن می فرماید:

﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ﴾
بقره/سوره2، آیه14.

اما سعید لیلاز ترجیح می دهد جبرائیلی همان نقاب ولایت مداری را بر چهره داشت باشد، و در عین حال لیلاز در تناقض با صحبت های خودش، تصویر دو قطبی «مردم در برابر حکومت» را هم پررنگ می کند.

چون لیلاز هم به دنبال جلب اعتماد مخاطب ابله «مخالف نظام» است. مخاطبی که تصویر دو قطبی «مردم در برابر رژیم» را فرض گرفته باشد، اگر بپذیرد یاسر جبرائیلی «حکومتی» و «ولایتی» و «ارزشی» است، با توجه به اینکه لیلاز در برابر جبرائیلی قرار گرفته، قاعدتا به این نتیجه می رسد که سعید لیلاز «مردمی» است!



مشکل ایران دولت بزرگ و جامعه مدنی کوچک نیست. مشکل ایران دولت کوچک و جامعه مدنی بزرگ است.

تضاد منافع و واگرایی اجتماعی، همراه با دولت ضعیفی که توسط این جامعه مدنی واگرا و ضد ملی به گروگان گرفته شده، نتیجه اش می شود وضع موجود.

نظام جمهوری اسلامی اگر از ایالات متحده آمریکا دموکراتیک تر نباشد قطعا کمتر از آن هم نیست. منافع رانتی و مافیاهای اقتصادی هستند که سیاست ها را تعیین می کنند. هر زمان نهادهای حکومتی اندکی از منافع رانتی منحرف شده اند، واکنش های تند اجتماعی پدید آمده که سعید لیلاز با توجه به وابستگی سیاسی خود، تنها به یک مورد آن که دی ماه 96 بود اذعان نمود.

فرایند دموکراتیک در ایران کاملا واقعی است. اگر یاسر جبرائیلی مقابل سعید لیلاز نشسته و ژست ولایت مداری و «مردمی» بودن می گیرد، دقیقا به این دلیل است که وظیفه این چهره سیاسی پیشبرد منافع رانتی در عرصه کارزار انتخاباتی بوده و منافع رانتی پشت سر جبرائیلی به رای طیف ارزشی و «مستضعف» نیازمند است.

همینطور اگر سعید لیلاز و دیگر چهره های جریان سیاسی «آنطرفی» که تا همین چند وقت پیش مشغول جیغ کشی و خودزنی و فحش دادن به صدر تا ذیل نظام بودند، حالا مودبانه مقابل جبرائیلی نشسته و با پذیرش ساختارها سعی می کنند ظاهری منطقی داشته باشند، دلیلش این است که اینها هم می دانند راه پیشبرد منافع رانتی مورد نظرشان از طریق صندوق رای است.

پس صندوق رای بی اهمیت و بی ارزش نیست و یکی از ابزارهای موثر برای تغییر یا عدم تغییر سیاست ها است. هر چند، همانطور که لیلاز اشاره کرد، گاهی ابزارهای دموکراتیک دیگری از قبیل آشوب و اغتشاش «مردمی» هم مورد استفاده قرار می گیرد!

نکته جالب دیگر شیوه مدیریت بحث توسط مجری برنامه بود. مشخصا مجری برنامه هم علاقه ای به مچ گیری و ایجاد چالش نداشت. مثلا جالب است که مجری کوچکترین تلاشی نکرد همسویی سوال برانگیز دو طرف مناظره در دهن کجی به رهبری نظام را مطرح کند!

مشخص است که صدا و سیما هم تنها به دنبال تولید برنامه های سرگرم کننده و به قولی «گرم کردن تنور انتخابات» است و قرار نیست منافع رانتی به چالش گرفته شوند.

ما در کشوری زندگی می کنیم که شخص اول مملکت بر اساس قانون اساسی، مقام معظم رهبری است. اما در عمل نه تنها مجلس و دولت و نهادهای دموکراتیک کاری به کار خط مشی های رهبری ندارند، بلکه قوه قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت نظام و سازمان صدا و سیما که رئیس آن مستقیما توسط رهبری انتصاب می گردد هم جز احترام ظاهری هیچ اهمیتی به بیانات رهبری نمی دهند.

و البته هر کسی می تواند انتخاب کند این ظاهر را جدی بگیرد یا آن باطن را. ظاهر یعنی احترام بسیار غلیظ سید یاسر جبرائیلی به «حضرت آقا»، و باطن یعنی اصرار بر درست بودن سیاست ارز ترجیحی حتی پس از موضع گیری صریح رهبری در خصوص غلط بودن آن.

ظاهر یعنی ادعای سعید لیلاز مبنی بر اینکه حکومت باید در برابر خواست «مردم» تمکین کند، و باطن یعنی وقتی از دهانش در می رود و فاش می کند که اغتشاشات «مردمی» را صاحبان رانت های فربه و قدرتمند سازماندهی کرده اند.

ظاهر یعنی دو قطبی «مردم در مقابل حکومت»، و باطن یعنی واقعیت مردم در برابر مردم در یک جامعه واگرا.