اوایل تابستون ۱۴۰۳

خوب زیاد جالب شروع نشد مجبور شدم از دو نفر که خیلی بهشون وابسته ام به طور موقت خداحافظی کنم

میتونم بگم یکی از الگو های زندگیم اونه

چه شبایی که تا صبح نشستیم فیلم دیدیم، حرف زدیم، چایی خوردیم

چه شبایی که هرچی جلوش گریه میکردم خالی نمیشدم و اون دست حمایتگرش رو به شونه ام میکشید و میگفت تو بیش تر از اینایی انقدر خودتو دست کم نگیر

موقعی که یکی از دستبندام رو تو کیفش دیدم نتونستم اشکامو کنترل کنم

وقتی یه بار اتفاقی عکسمو تو کیف پولش دیدم فهمیدم اون نمیتونه احساساتشو به زبون بیاره
شاید توی جمع نشون بده خیلی برونگرائه اما من فقط میدونم درونش چه پسر کوچولوی خجالتی زندگی میکنه

وقتی برای تولدش یهو با کیکی که خودم گل های خامه ایش رو شکوفه زده بودم غافلگیرش کردم تونستم اشک رو تو چشماش ببینم

اون خیلی کوچولوئه :)

هر کی از راه میرسه بهم میگه نگران نباش میره مرد میشه برمیگرده

ولی فقط من میدونم اون چقدر مرد کاملیه و اصلا نیازی به سربازی نداره

بارها شده تو بدترین شرایط مردونگیشو بهم ثابت کرده

چه بسا یه عالمه آدم که رفتن سربازی ولی هنوز نامرد موندن


خوب بعد از خداحافظی با اون مجبور شدم با یه نفر دیگه هم خداحافظ کنم

این یکی یکم برام سخت تر بود چون یه عالمه فکر و خیال بیخود داشت مغزمو از پا در می آورد

ولی اون با حرفهاش آرومم کرد

عاشق وقتاییم که میبینم برام اهنگ فرستاده

وقتایی که سر به سرم میزاره رو دوست دارم ولی اگه به خودش بگم پررو میشه

اگه قرار باشه درباره اش بنویسم کل دفتر پر میشه قرار شد از تابستون بگم

تابستون زیاد هیجان انگیزی نیست

از اونا نیست که بری بپری تو آب دریا و اسمتو رو شنای ساحل بنویسی یا بری جنگل تاب بازی کنی

یا از اون تابستون هایی هم نیست که با دوستات قرار پیک نیک و استخر بچینی

حتی از اون تابستون هایی هم نیست که از بعدازظهر تا شب درگیر کلاس های مختلف باشی

از اون تابستون هایی هست که تا ظهر می خوابی بعد بلند میشی زیر باد کولر چایی میخوری

مسابقات هندبال زنان رو که از صداسیما پخش نمیشه رو نگاه میکنی

اگه بقیه حوصله داشته باشن میتونی بری بیرون اما اگه خسته باشن مجبوری بشینی دوباره چایی بخوری و دازای ببینی ( این بخش از تابستون رو خیلی دوست دارم ) شب هم میشینی با بابات برنامه یورو ۲۰۲۴ رو نگاه میکنی

همینه تابستونم

هیچ اتفاق باحال و خاصی نیفتاده و قرار نیست بیفته

دارم فکر میکنم بهتره درس خوندن رو شروع کنم اینجوری دیگه فکرم کمتر درگیر میشه


یه سری از حرفها قرار نیست هیچوقت یادم بره اتفاقا انقدر اون حرفها رو پیش خودم تکرار میکنم که از خودم متنفر میشم اگه حرفهایی که میگن راست باشه نبودنم به نفع خیلیاست