مردن در او

یه متن مثلا عاشقانه نوشتم میدونم تو این ژانر افتضاحم البته افتضاح هم که نه نیستم فقط اونایی که اینجا میزارم افتضاحن اینم به هر حال دوباره من و یه نوشته ی این شکلی دیگه که این بار از خاطرات دوستم الهام گرفته شده و مال چند ماه پیشه ولی تازه خودم رو قانع کردم انتشارش وحشتناک نیست.

حالا وقتی برا خود دوستم خوندمش همه چی برعکس شد خنده ی یه وری نشست رو لبش و گفت : حدس میزدم عاشق باشی. خندیدم آخه به من نمیومد، انکار که کردم گفت : از انشاهات معلومه دهنش رو کج کرد : من درگیر تار به تار موهاتم موهات پرستشگاه منن. با صدا خندیدم اون بخش اول رو از کتاب "بانوی قصه" کش رفته بودم،بخش دوم هم یهویی اومد به ذهنم اون روزم که انشا رو خوندم خودش شاهد بود که از خنده و خجالت و شاید انزجار به خودم می‌پیچیدم و خوندنش خیلی سختم بود، زیاد اهل توضیح دادن نیستم و میزارم هر تصوری که آدما ازم دارن ولو به ضررم باشه باقی بمونه اما اینبار انکار کردم البته اون همچنان معتقد بود عاشقم ازش پرسیدم به من میاد؟ و گفت نه ولی به این چیزا نیست که و اونقدر قانع نشد که آخرش گذاشتم تو خیال باطلش بمونه و بی اهمیت پرسیدم : باشه بابا حالا اون بنده خدا که من عاشقشم چه جوریه ؟ صداش رو صاف کرد : اسکل! غریدم : بی‌شعور!!

و متن :

"تبم قطع نمیشد، زير پتو میلریزدم؛ عرق از صورتم شره می‌کرد شاید هم اشک بود نمی‌دانم!

نفسم بالا نمی آمد انگار یکی دست دور گلویم انداخته بود گردنم را میفشرد همه ی رنج هایش را رویش خالی میکرد. یادش مرا به خر خر انداخته بود،داشت دیوانه ام می‌کرد مرز بین خواب و رویا را گم کرده بودم همش توی ذهنم بود جلوی چشمم بود با چشم باز می‌دیدمش با چشم بسته هم،زور میزدم نفس بکشم بالا نمی‌آمد قطع شده بود مثل انجیر توی حیاطمان قطع شده بود و من خودم را کفن کرده بودم او را کفن کرده بودم یادش را کفن کرده بودم پچ پچ های عمیقش کنار لاله ی گوشم را کفن کرده بودم فقط میخواستم تمام شود زنده بودن تمام شود.

_بدون تو میمیرم.

+ما که لیلی و مجنون نیستیم.

بودیم،داشتم میمردم، دروغ بود،حرفهایش دروغ بود دوستت دارم هایش دروغ بود؛ بازدم عمیقش که توی گردنم پخش می‌شد، گرمی دستهایش هم دروغ بود احساسش یخ زده بود مرا نمیخواست...
  • کاش مرا در او دفن کنند!
ذره ذره تنش را بکنند خاک بیرون بریزند،غرور بیرون بریزند، مصلحت بیرون بریزند و مرا عشق ابدیم را در او دفن کنند. تا برای همیشه یکی شویم"