به دنبال آرامش...💊
معرفینامه 03/04/07
دفترچهی قبلیم تموم شد. اینم یه دفترچه جدید و انشاا... یه شروع جدید! میخوام برا کنکور بعدی بخونم ولی انگار حسش نیست. نمیدونم! یه جوریام. کنکور اولمو بد ندادم، راضیام ولی... مگه این کنکور یه فرصت دوباره نیست؟ شاید تونستم یه درصد بهتر از قبلی بدم. حتی ده نمره تراز هم ده نمرهست. همهی اینا درست ولی یه حسی درونم هست. یه تنبلی ای که خیلی جاها به ضررم تموم شده.
پوف! نیومدم آه و ناله کنم و یا حتی بگم تولدت مبارک دوست عزیزم. فقط اومدم بنویسم تا بدونم هنوزم توی این دنیا هستم. هنوزم چند نفری هستن که بهم اهمیت بدن و زیر پست ویرگولم کامنت بزارن. راستی! فک میکنم یه معرفینامه لازمه! باید خیلی قبلتر این کارو میکردم:
"من امیرمحمد هستم که منو امیر صدا میزنن. هیجده سال و چهار ماه (سی روز) و شونزده روز سن دارم. متولد قاینم و همینجا بزرگ شدم. دوران نوجوانی پر از فراز و نشیبی داشتم و به خیلی چیزایی که علاقه داشتم از جمله شطرنج، گیتار و پیانو، بازیگری، نوشابه، قهوه، رز مشکی، دفترچه، رانندگی، خوانندگی، عطر، موزیک، انیمه و سریال، داستان نویسی و نویسندگی، بیلیارد و گیم، فوتبال و بسکتبال و یا حتی پینگپنگ بها دادم. من توی نقطهای ایستادم که حتی ممکنه زنده نمونم اما هیچ وقت تسلیم نشدم. البته این هم به لطف رفقایی مثل مصطفی، مهدی و ابوالفضل بوده و همچنین خواهر نداشتهام نهان! از همتون ممنونم و مرسی که هستین. دلهای زیادی رو شکوندم در حالی که خودم فقط دو بار دلم شکسته. تصمیم گرفتم به کسی وابسته نشم و نمیشم. با وجود همهی ایما حس کمبود تو زندگیم ندارم. شاید خیلی چیزا آرزو دارم بخرم ولی بالاخره یه روز به اون آرزوها هم میرسم. میدونم تجربهی یه سری چیزا برام زود بود ولی پشیمون نیستم، چون چشمم به روی دنیا باز شد و خیلی از خوبیا و کثیف کاریاشو دیدم.
تا به حال نه قطار سوار شدم و نه هواپیما و دلیل اصلیش این بود که شهرمون امکاناتشو نداشت. به تعداد دفعات بیشماری اتوبوس سوار شدم. طی عمرم جاهای زیادی رو دیدم. حتی دو بار از کشور خارج شدم ولی خب یکیش اربعین عراق بود و یکی هم افغانستان. از دوستانم (فقط پسرها البته) خیانت زیاد دیدم و هرگز خیانت نکردم. دعوا کردم. چاقو خوردم و حتی به بیمارستان هم کشیده شدم اما اکنون پای این دفترچه نشسته ام و برای شما مینویسم." (البته نه فقط شما، به دنبال آرامش خودم نیز هستم.)
مطلبی دیگر از این انتشارات
god is a jocker
مطلبی دیگر از این انتشارات
بعد از مدتها🥲
مطلبی دیگر از این انتشارات
خونین جگرم