موسیقی آوانگارد، متال آوانگارد و Ad Nauseam

[بررسی آلبوم] Ad Nauseam – Imperative Imperceptible Impulse

وقتی صحبت از هنر آوانگارد میشه، می توان به صورت عامیانه هرگونه هنر پیشرو و ساختار شکن را آوانگارد خطاب کرد و از خیر ورود به جزئیات علمی و تاریخی مقوله گذشت. ولی برای این بحث شاید بهتر باشه کمی وارد جزئیات “موسیقی آوانگارد” بشیم. به صورت خیلی خلاصه می توان از دو دیدگاه متفاوت به موسیقی آوانگارد نگاه کرد.
یکی موسیقی آوانگارد به عنوان سبکی که در اثر فاصله گرفتن از ساختارهای کلاسیک، با جا به جا کردن مرز های موسیقی کلاسیک در دوره ای خاص به وجود آمد، که ارتباطی مستقیم با ساختارهای موسیقی کلاسیک داشت. بدین معنا که به هر حال باید با تغییر دادن همون ساختارهای موسیقی کلاسیک به وجود می آمد.
و دیگری موسیقی آوانگارد به معنای برخورد پیشرو و ساختارشکن، که اصلا قصد از نو آفرینی ساختارهای موسیقی رو داره. ممکنه این تفسیر شباهت زیادی به موسیقی اکسپریمنتال داشته باشه. ولی در موسیقی آوانگارد برخوردهای آتونال و دیسونانس‌ها و حتی برخوردهای غیر موسیقایی به راحتی این تشابه رو از بین میبره. اینجا ما با فرمی اکستریم از ساختارشکنی روبرو هستیم که هیچ حد و مرزی نداره.
با این تفاسیر این صفت در ارتباط مستقیم با زمان است که کاربرد دارد و استفاده ی بیشتر از این ساختارشکنی ها زمانی که خود تبدیل به ساختاری جدید شوند باعث بی معنا شدن صفت “آوانگارد” میشه.

اما بیاید نگاهی هم به موسیقی متال بیاندازیم. فکر نمیکنم هیچ کس به واسطه این ژانر برای اولین بار با موسیقی آشنا شده باشه.
دوستداران این موسیقی همه در یک مقطعی تصمیم گرفتن که این موسیقی رو انتخاب کنن. برای من که از دریچه راک و بعد گرانج وارد متال شدم این تغییر تا حدی نامحسوس و آرام صورت گرفت. اما ورود به اکستریم متال که همیشه در جایی تاریک و دور از دسترس قرار داره، انتخابیه که در اثر تمایل به خارج شدن از چارچوب ها و نُرم ها و نیاز به تجربه های تازه به وجود میاد.
متال که در شناخته شده ترین فرم خودش همچنان ساختارشکن و متمایز با سبک های دیگر موسیقی نمود میکنه در قالب متال آوانگارد در مرحله ای دیگر و در دوردست ترین سرزمین ها میتونه دست نیافتنی ترین و ساختارشکن ترین شکل موسیقی باشه.

بند Ad Nauseam در سال 2015 با آلبوم Nihil Quam Vacuitas Ordinatum Est با قدرت به جمع متال های دیسونانس و آوانگارد اضافه شد تا جایی که هیچ کدوم از کسانی که برای اولین بار این آلبوم رو شنیدند در طی این سالها این بند رو فراموش نکردند و همه منتظر شنیدن آلبوم دوم این بند بودن. چون واقعا هر کسی با گوشی تربیت شده در این موسیقی و درکی اجمالی از ساختارهای تئوریک موسیقی، متوجه میشه که این فقط سروصدا و هرج و مرجی بی معنا نیست و این نابغه های ایتالیایی نه تنها خیلی مسلط در بستر دث-متال آوانگارد احساس راحتی میکنن، بلکه در این بستر هم دست به نوآوری میزنن و هم اینکه واقعا داره بهشون خوش میگذره.

ولی اگر آلبوم اولشون کمی یکنواخت و غیر منسجم بود، در Imperative Imperceptible Impulse با اثری منسجم تر، یکپارچه تر و متنوع تر از لحاظ تنالیته و ساختار روبرو هستیم. قدمی رو به جلو برای موسیقی بند. بر اساس توضیحات خود بند؛ در اینجا موسیقی فقط سلسله ریف هایی نیست که پشت سر هم نواخته بشن و صدایی دلنشین ایجاد کنن،  بلکه در واقع یک ساختار ارگانیک از اتفاقاتی است که گاهی به گذشته اشاره دارد و گاهی آینده را پیش بینی میکند که این باعث ایجاد لایه هایی پیچیده از الگوهای چند-صدایی با وزن های آزاد می شود که در آن هر ساز نقش منحصر به فرد و ضروری خود را دارد.
تلفیق استایل های Jazz با دث/بلک-متال اکستریم و اسلاج در کنار تاثیراتی از دووم و امبینت در این آلبوم آوانگارد به خوبی به گوش میرسه. اما ساختار موسیقایی آهنگ ها به شدت متاثر از آهنگسازان کلاسیک مثل  Stravinsky، Šostakóvič و Penderecki است که به وسیله ی برخوردهای غیر هارمونیک به ساختارهایی هارمونیک دست میابیم.
برای رسیدن به چنین نتیجه ای Ad Nauseam از هیچ راهکاری دریغ نکرده. اونها حتی با کوک های متفاوت سازهاشون موفق شدن به فواصل و تنالیته های دیسونانس در هامونی دو گیتار برسن. تا جایی که گاهی هیچ نتی معنایی به جز تردید نمیده.
با توجه به لیریکس هم این آلبوم قصد توصیف فضایی آشفته با هرج و مرجی فلسفی و وجودی رو در بی نظمی مطلق داره.

How can you look into the abyss you are made of
if you eradicate stillness from your sight.
If you would listen to the true voice of silence
the surrounding noise would speak your tongue.


سینث های سعودی و کروماتیک آخر ترک Sub Specie Aeternitatis احساس ترس و تردید رو به خوبی القا میکنه. با اینکه حضور ریتم های منظم هم در این ترک حس میشه، ولی نت های دیسونانس با ایجاد فواصل غریب به این فضای آشفته بیشتر دامن میزنن.

اما با ترک بعدی درInexorably Ousted Sente سرگیجه بیشتر هم میشه. معمولا یک گیتار الگوهای ریتمیک رو می نوازه و گیتار دیگه الگوهای ملودیک. که این همنوازی هم از لحاظ ملودیک و هم از لحاظ ریتمیک همچنان نا هماهنگ و سرگیجه آور جلوه میکنه. اما مواقعی که هردو گیتار شروع به نواختن الگوهای غیر هارمونیک میکنن، اوج تنش رو در فواصل این نت ها شاهد هستیم. مثل اتفاقی که در دقیقه 3:00 این ترک می افته. جایی که بعد از هرج و مرج حاکی از کوردهای آتونال گیتارها ناگهان درام شروع به نواختن ریتمی آشنا و منظم میکنه ولی چیزی که همچنان تنش را در موسیقی نگه میداره کوردهای دیسونانت گیتارها هستن که این درگیری رو حفظ میکنن. اگر بیس نبود تقریباً تحمل این قسمت از ترک خیلی سخت تر میشد ولی بیس داره با اجرایی کاملا هارمونیک با یکی از گیتار ها همچنان به مغز ما القا میکنه که هنوز چیزی این وسط با عقل جور در میاد و همه چیز از هم گسسته نشده...

ادامه نقد و بررسی رو اینجا بخونید.

https://youtu.be/U6v_IvHfnfU


اگر این نقد رو دوست داشتید حتماً من رو در شبکه های اجتماعی دنبال کنید و پیشنهاد کنید که چه آلبوم هایی رو در آینده نقد کنم.

نوشتن این نقد تماماً نظر شخصی خودم هست و انتشار اون هم با ذکر نام یا تگ کردن مجاز.

Website: https://www.heavyratechampion.com/

Telegram: https://t.me/HeavyRate

Instagram: @heavy.rate.champion