یک آدم معمولی و کنجکاو، همین
اجنبی در وطن
آخرین روزهای فصل تابستون و اوایل پاییز امسال، برای پادکستهای فارسی، روزهای پُر رویدادی بود. رویدادهایی مثل فریلند، دورهمی پادگپ، روز جهانی پادکست و اجراهای زنده چند پادکست، مثل اجنبی و AR podcast (به زبان انگلیسی ولی ایرانی)، چیروک و رادیو بندر تهران.
تحلیل من اینه که پادکست فارسی داره خودش رو بیشتر از پیش میشناسه و در حال رشده. نتیجه این رشد هم الزاماً تعداد بیشتری پادکست نیست، هر چند در تعداد پادکستهای فارسی رشد قابل ملاحظهای مخصوصاً در سال 98 داشتیم، اما مقصود من از رشد، جنبه کیفیت و پخته شدن این مدیومه.
البته که الان قصد ندارم بیشتر از این در مورد تحلیل خودم با شما صحبت کنم و میدونم که پادکسترهای حرفهای و خوبی در این روند پادکست فارسی بودند که بیشتر و بهتر از من میتونن در این موارد حرف بزنن. یکی از این پادکسترهای حرفهای، وحیده طهماسبی از پادکست اجنبیه. در این پست تصمیم گرفتم به بهانه ایونتهای مختلفی که بهشون اشاره کردم، با وحیده در مورد رویدادها و روند پادکست فارسی صحبت کنم.
وحیده از مهر ماه سال 97 پادکست اجنبی رو لانچ کرده و بعد از یک سال، به واسطه فعالیتهاش، در مدت کمی که ایران بود، در ایونتهای فریلند (پنل انقلاب پادکست فارسی)، دورهمی پادگپ (به عنوان سخنران)، اجرای زنده AR Podcast به عنوان میهمان حضور داشته و خودش هم در نشر هنوز برای پادکست اجنبی اجرای زنده برگزار کرد.
با این مقدمه بریم به سراغ پرسش و پاسخ کوتاه من با وحیده.
س: سفر به ایران چطور بود؟
ج: سفر به ایران، خیلی خوب بود، از اون چیزی که انتظار داشتم خیلی بهتر بود. البته من قبل از ایران اومدن، یکم میترسیدم، به خاطر اینکه این همه روی خودم کار کرده بودم و ممکن بود همهاش از بین بره. بیام ایران دوباره هوایی بشم بمونم و نرم، آدمهایی بودن که کامنت منفی داده بودند و ممکن بود بیان توی ایونتهایی که بودم و کارهایی بکنن ولی این اتفاقا نیفتاد و خیلی خوش گذشت و کلی دوست جدید پیدا کردم. رسماً اون دو هفته دوره فشرده دوستیابی و شبکهسازی برای من بود.
س: چه رویدادهایی رو توی ایران شرکت کردی؟
ج: فریلند (به مدت دو روز)، اجرای زنده اجنبی، دورهمی پادگپ و مصاحبه با AR Podcast به صورت رویداد بحث آزاد بود.
س: در مدتی که ایران بودی، چهار رویداد شرکت کردی، که یکیاش هم اجرای زنده پادکست خودت بود. به نظرت این رویدادها چقدر برای پادکست فارسی و رشدش مفیده؟
ج: به نظر من کلا این ایونتها یا حداقل این ایونتهایی که من شرکت کردم، خیلی کمک کننده بود و مثلاً توی همون دو روزی که فریلند بودیم، کلی توییت در مورد رویداد و پادکست بود که حتی صدای بقیه هم در اومده بود. حتی خیلیها بودند که پادکست خود من رو از توی این ایونتها شناخته بودند.
س: اجرای زنده اجنبی چطور بود؟
ج: رویداد خودم یکی از بزرگترین آرزوهام بود که به وقوع پیوست. توی نشر هنوز برگزار شد، نشر هنوز جایی که خیلی باهاش خاطره دارم و زمانی با دوستانم زیاد میرفتیم اونجا. استقبال خوبی شده بود و خیلی از کسانی که انتظار نداشتم اومده بودند، خیلی از پادکسترها حضور داشتند. خانوادهام اونجا بودند. خیلی از کسانی که طرفدارم بودند اومده بودند و همه شونو بغل کردم. من به خاطر این مخاطبها آدم خیلی خوششاسی هستم.
دقیقا یک ساعت قبل از اجرای زنده موضوع رو عوض کردم و متن جدید رو از نو نوشتم، دو سه دقیقه قبل از اجرا هم خیلی خیلی استرس داشتم که اگر الان نتونم چی میشه؟ دستام یخ زده بود و نگران بودم، نمیدونستم چرا ولی خب نگرانی هم داره دیگه، یه حرف اشتباه بزنم که ممکنه بعداً بزرگتر بشه و برگرده به خودم ولی همین که نشستم روی صندلی برای اجرا، همه استرسم رفت و انگار یه وحیده دیگه اومده. خیلی خوب اجرا کردم، اونقدری که خودم افتخار میکنم.
کل اجرا تعاملی بود. مسخره بازی درآوردیم، خندیدیم و گریه کردیم تا اجرا تموم بشه و بعدش بچه ها شروع کردند در مورد اجنبی داستان خودشون رو تعریف کردند، حالا یا داستانی که با اجنبی داشتند و یا اینکه اجنبی چطور بهشون توی یه موضوع کمک کرده. پدرم صحبت کرد، میثم (پادکست پادگپ) صحبت کرد، صدرا (هزارو) ، آرش (پادکست داستان شب)، شادی (پادکست کارما) و خیلیهای دیگه صحبت کردند که گاهی همین حرفها هم احساسی بود و گریه کردیم.
اینکه میتونستم تاثیر اجنبی رو روی مردم ببینم و داستانشون رو بشنوم و بهشون عکس العمل نشون بدم، خیلی حس خوبی بود. در نهایت هم شکوفه خواهرم، یه کیک تولد برای من گرفته بود با عکس اجنبی روی اون که همونجا یه جشن کوچکی هم گرفتیم.
س: علاوه بر مخاطبین با پادکسترهای مختلفی هم برخورد داشتی، از این زاویه فضای پادکست فارسی رو چطور میبینی؟
ج: برنامه من دیدن پادکسترها نبود، خیلی کم دیدمشون و اغلب هم توی کافه بود. اما وقتی رفتم فریلند، خیلی از پادکسترها رو دیدم. علیرضا از پادکست پاراگراف، بردیا از پادکست آلبوم، صدرا و علی از هزارو، میثم از پادکست پادگپ، سالار و کیمیا از پادکست جولون، روزبه از پادکست چیروک، لاله از رادیو لاله و مرسن پادکست آن رو دیدم و خیلی باحال بود. مثلا میتونم بردیا رو مثال بزنم، فکر نمیکردم آدم اجتماعی باشه، اولین نفری که دیدم بردیا بود و فوق العاده خوش برخورد، خیلی خاکی و باحال بود. همهی پادکسترهایی که دیدم این طور بودند. همه فوق العاده بچههای باحالین. بعدش هم توی پادگپ یه سری دیگه از بچههای پادکستر رو دیدم که خیلیهاشون باحال بودند. حتی اونهایی که قبلا با هم برخوردهایی خیلی خوبی نداشتیم هم باحال بودند. یکی از کسایی که اونجا منو سوپرایز کرد، آرش رادیو دال بود که خیلی پسر باحالیه. کلا هم خوبن و من چیز بدی ازشون ندیدم.
س: وقتی به مسیر پادکست اجنبی نگاه میکنی، این مسیر رو چطور میبینی؟ با تمام فراز و فرودهای اجنبی، قراره بعد از اجرای زنده، خداحافظی در اوج پادکستت باشه؟
ج: اولا که من نگفتم در اوج خداحافظی میکنم، من گفتم دیگه قرار نیست اجنبی روی برنامه سابقش پخش بشه و قرار هم نیست کاملاً از بین بره، خیلی از چیزهایی که من الان دارم از اجنبی میاد. ولی به نظرم این مسیر بیشتر مسیر خودشناسی بود تا چیز دیگهای، مخصوصا اجنبی. در طول مسیر، من به خودم یادآوری میکردم که هدفم چی بوده از اینکه پادکست رو شروع کردم، یاد گرفتم چطوری با بقیه بخشهای پادکست برخورد کنم، چطور توی قسمت مارکتینگش کار کنم، فقط کافی نیست که ما بگیم، یه کار خوبه و خودش میگیره، یه سری داستانهای دیگه هم هست که چه بخوایم چه نخوایم همراهش میاد. باعث شد به خودم یادآوری کنم که چقدر مهمه که هوای همدیگرو داشته باشیم و تمام اینها. اجنبی برای من بیشتر از همه خودشناسی بود و یه وحیدهای رو به من معرفی کرد که بهش زیاد توجه نمیکردم و باعث شد با خودم راحتتر باشم، باعث شد اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم و دوستان فوق العادهای پیدا کنم. و در نهایت اجنبی به خاطر مخاطبانشه که اینقدر معروف شده. پس خداحافظی نمیکنم، اما پروژه جدیدی در راه دارم.
س: و آخرین نکته؟
ج: به نظرم توی تمام این رویدادها یه سری نکات منفی برجسته شده بود و توی شبکههای اجتماعی رد و بدل میشد. اون همه فاز منفی که با این رویدادها اومد، هیچ کدوم از اونها درست نبود و در انتها تمام کسانی که توی این رویدادها شرکت کردند، هیچ چیزی به جز انرژی مثبت و حال و محتوای خوب دریافت نکردند. زمان خوبی داشتند و به همه هم خوش گذشت و از شرکت کنندگان کسی رو ندیدم که بد بگه از ماجرا. کلا خیلی راحته که وقتی داخل برنامه نیستی، بشینی و دیگران رو قضاوت کنی. میتونیم یکم مهربونتر باشیم.
پ.ن: وحیده به تازگی پادکست cus its me رو هم لانچ کرده و به زبان انگلیسیه. رویا پشت رویا که داره فتح میشه. تبریک به وحیده با آرزوی بهترینها.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکستهایی در مورد ما ایرانیها
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور در وقتهای بیحوصلگی وارد دنیاهای متفاوت شویم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
رشد پادکستی من (2)؛ از قسمت 11 تا 14