مصاحبه با هادی نوری تهیه کننده و مجری پادکست فوتبال‌لب

جمعه دو هفته پیش که پادکست فوتبال‌لب به تیمش استراحت داده بود، با هادی نوری تماس گرفتم و در مورد فوتبال لب باهاش گپ زدم. جاهایی که هادی در مورد بازی‌های مختلف منچستر و اسامی بازیکنان صحبت می‌کنه، قیافه من دیدنی می‌شد. این شما و گفتگوی سه هزار کلمه‌ای من و هادی نوری از زندگی، فوتبال و فوتبال‌لب.

س: فکر می‌کردم فشار کارتون افزایش پیدا می‌کنه؟ (بر اساس صحبتها و قولهایی که هادی توی پادکست داده بود مبنی بر اینکه بین دو فصل فوتبالی هم پادکست‌های فوتبالی منتشر میشه)

ج: قطعاً افزایش پیدا کرده، ما هفته پیش سه اپیزود ضبط کردیم و هفته بعد هم یکی دو تا اپیزود، که به مرور منتشر میشن.

س: یکم از خودت برامون صحبت می‌کنی؟

ج: همه شو بگم؟ در حد کتاب "من زلاتان هستم" می‌تونم براتون بیوگرافی بگم. (می‌خندیم) من بیست و یک ساله که طرفدار تیم ملی انگلیس و منچستر یونایتدم. اصلا داستان از جام جهانی 98 فرانسه شروع شد، بازی انگلیس و آرژانتین بود و من اونجا دیوید بکهام رو دیدم. از عموم پرسیدم که بکهام کجا بازی می‌کنه؟ گفت منچستر و من از اون به بعد طرفدار تیم منچستر یونایتد شدم و فکر نمی‌کنم بازی زنده‌ای از منچستر پخش شده باشه که من ندیده باشم. در هر حالتی من بازی‌های منچستر رو تماشا کردم و به خاطر همین کار، سه چهار بار هم از محل کارم اخراج شدم. مثلا توی آخرین دفعه، بازی منچستر و چلسی،که راشفورد و هررا گلزنی کردن، من سر تماشای اون بازی با صاحبکارم برخورد فیزیکی پیدا کردم. بهش گفتم حقوق یک ماه‌م رو کسر کن، تا من برم فوتبالم رو ببینم و اونم قبول نکرد و کارمون به برخورد فیزیکی رسید و در نهایت من رفتم بازی رو تماشا کردم.

(خندم گرفت و به هادی گفتم ادامه بده)

من دانشگاه مهندسی نرم افزار خوندم، بازی منچستر یونایتد با منچستر سیتی بود که منچستر 6 - 1 باخت. کتاب مبانی برنامه‌نویسی دستم بود و بعد از گل ششم سیتی به منچستر، عصبانی شدم و کتاب رو از پنجره پرت کردم بیرون و گفتم که دیگه این رشته رو نمی‌خونم. بعد رفتم ادبیات انگلیسی خوندم. و الان هم در خدمت شمام.

س: هادی ازدواج کردی یا نه؟

ج: نه ازدواج نکردم ولی عروسی خیلی‌هارو به خاطر فوتبال نرفتم. مثلا عروسی دختر دائیم، افتاده بود به بازی رفت منچستر و لیورپول، زمان لویس فن خال که اولین بازی آنتونی مارسیال بود و توی همون بازی گل سوم رو هم زد، من خونه بودم. کلاً بازی خیلی برام ارجحیت داره.

س: آقا بین دو نیمه هم نمی‌تونستی بری توی مجلس یه حرکتی بزنی؟ (منظور حرکات موزون در چهارچوب عرف جامعه است و گرنه سوال کننده اصلاً در باغ حرکات موزون نیست)

ج: نمیشه آقا!بچه‌ها می‌دونن موقع بازی منچستر من چه حالی هستم. یعنی تو کافه که گاهی جمع می‌شیم برای تماشای فوتبال، همون اول گوشی‌ همه بچه‌ها رو می‌گیرم و حتی غذا هم سفارش نمی‌دیم تا فوتبال تموم بشه، بعد یه فکر می‌کنیم.

س: پس موقع فوتبال از تخمه و تنقلات و غیره خبری نیست؟

ج: نه، اصلاً. حواسمون پرت می‌شه. باید تمرکز داشته باشیم.

س: پس روز عروسیت از الان مشخصه. روزی که منچستر بازی نداره.

ج: توی فیفا دی عروسی می‌گیریم. چون بازی‌های ملی برام مهم نیست. البته بازی‌های تیم ملی انگلیس برام مهمه، ولی خب، توی یه روزه ولی لیگ دیگه فرق می‌کنه. خوبی انگلیس هم این بود که از تورنومنتها زود حذف میشد، زیاد درگیر تورنومنتها نبودیم. ولی جدیداً خوب بازی می‌کنن، برای همین دیگه باید پیگیری بکنیم. مثلا همین جام جهانی مجبور شدم تا نیمه نهایی رو ببینیم، هر چند که فینال رو ندیدم.

س: حتی بازی‌های تیم ملی ایران؟

ج: نمی‌بینم و حتی نمی‌شناسم، بازیکنای تیم ملی رو.

س: بیراوند رو می‌شناسی دیگه؟

ج: دیدم پرسپولیسی‌ها در موردش صحبت می‌کنن.

س: یکم از فوتبال دور بشیم و به سمت پادکست بریم. چی شد که به پادکست علاقه‌مند شدی؟

ج: توی یه برهه ای به خاطر مشکل سیاتیکم خونه نشین شدم و دوستم علی پادکستهای علی بندری رو معرفی کرد و گفت که تو خونه‌ای، اینا رو گوش کن و بعد از اینکه یکم هم سرپا شدم، باز گوش می‌کردم تا وقتی که علی یه روز بهم گفت: کی پادکست خودتو برامون می‌سازی؟

ببین ما یه گروهی داریم از طرفدراهای منچستر که مرداد امسال 5 سالی هست که با هم هستیم. من بعد از بازی‌ها تحلیل‌های فوتبالیم رو اونجا منتشر می‌کردم و بچه‌ها از لحاظ کارشناسی منو قبول داشتن و البته خیلی هم مطالعه داشتم. بچه‌ها لطف داشتن به ما و پیشنهاد دادن که پادکستم رو بسازم.

من رفتم روی پادکستهای خارجی تحقیق کردم. در واقع هر وقت قرار باشه کار رسانه‌ای انجام بدم، مستقیم به سمت نمونه‌های خارجی موفق می‌رم، این بار هم رفتم سراغ پادکستهایی مثل مارک مرون(WTF).

اولین اپیزود فوتبال‌لب هم 26 مرداد منتشر شد و خود علی هم دفتر کارش رو روز جمعه در اختیارمون گذاشت و ما پنجشنبه ساعت 8 شب رفتیم دفتر علی و جمعه ساعت 9 صبح بیرون زدیم. یعنی 13 ساعت سر ضبط بودیم و ادیتش هم 24 ساعت طول کشید. اپیزود یک برای ما خیلی طاقت فرسا بود، خیلی تحقیق کرده بودم و قبل از ضبط آماده بودم ولی پای عمل یه چیز دیگه‌س. خیلی‌ها هم هستند که با این پیش زمینه که پادکست کار راحتی هست، وارد موضوع می‌شن و نمی‌تونن ادامه بدن.

بعد از این ماجرا بود که علی بندری یه کارگاه برگزار کرد، با همکاری فیدیبو که من هم توی اون کارگاه شرکت کردم. فیلمش هم هست و من هم توی اون جمع تابلو بودم. علی بندری پرسید کی می‌تونه بدون متن پادکست تولید کنه، من دستم رو بلند کردم. بنده خدا می‌خواست بگه، بدون متن کار ساخت پادکست سخته ولی من گفتم می‌تونم.

البته بعد از این رویداد متن نوشتم برای پادکست، تایپ کردم، پرینت گرفتم و موقع اجرا متوجه شدم خیلی لوس می‌شه. دیگه از هفته های بعد فقط سر تیترها رو می‌نوشتم، مثلا نوشتم تعویض مورینیو و بعد در مورد تعویض اون هفته مورینیو صحبت می‌کردم. اوایل فضای پادکست خیلی خشک بود و به پیشنهاد یکی از دوستانم به اسم سینا که نویسنده و بازیگر و کارگردان تئاتر هست و یکی دو اپیزود هم پیش ما بود، دو هفته‌ای فن بیان کار کردم، سینا بهم نحوه نفس کشیدن یاد داد و من اونقدر جلوی آینه تمرین کردم، اونقدر برای خودم ضبط کردم و تمرین کردم، تا به اون استاندارد مدنظرم در فن بیان، برسم.

س: بقیه همکاران فوتبال لبی رو هم مجبور کردی به این کار، جایی گفته بودی که اگر کسی، یه عه بگه باید بره بستنی بخره؟

ج: نه، پول می‌گیرم، جریمه نقدی. خیلی هم زیاد باشه، باید شام مهمون کنه که با این اوضاع و شرایط همه تلاششون اینه که کسی عه نگه.

(می‌خندیم)

باید سخت گرفت دیگه، درسته فضای پادکست، رفاقتی و دوستانه است ولی بخواد حرفه‌ای نباشه، ترجیح می‌دم اصلاً انجام ندم. اما این معنی‌اش این نیست که فضا باید خشک باشه.

علی بندری توی کارگاه‌ش هم درباره WTF with Mark Maron صحبت کرد. که در واقع یه کمدینی بوده که توی کار کمدی شکست خورده و اومده سمت پادکست و ضبط پادکست رو توی گاراژ خونه‌ش انجام میده و حتی یه قسمت میزبان باراک اوباما هم بوده. بیشتر از هزار اپیزود منتشر کرده که هر کدوم مصاحبه‌های بالای یکی دو ساعته.

فضای پادکست مارک مرون، خیلی راحت و صمیمانه‌اش و من هم دیدم که برای پادکست نباید الزاماً خشک و مثل صدا و سیما باشی. راحت باش و بذار این اسبه هر جا که می‌خواد بره و از بازخوردهایی که گرفتیم، دیدم کار درستی کردم.

س: اپیزودهای شما خیلی هم طولانیه، طوری که این اواخر دو بخش جدا در هفته منتشر می‌کردید. این تاثیر مارک مرون بوده یا فضای پادکستت این رو می‌طلبیده؟

ج: دو بخشی شدن که به زمان پادکست ربطی نداشت. پارت اول به لیگهای داخلی اختصاص داشت و پارت دوم مربوط به لیگ قهرمانان بود. و گرنه ربطی نداشت به زمان،اگه6 ساعت هم بشه مشکلی نداریم. البته یک جاهایی وقت رو کنترل می‌کردیم. بعد از اضافه شدن فرهاد و سامان به تیم ما، که اپیزودهای طولانی رو دوست داشتن و البته بازخوردهایی مثبتی بابت تایم بالای پادکست از شنونده‌ها گرفته بودیم، ما هم در این مورد سخت نگرفتیم. هفتاد درصد شنونده‌ها، به گواه آمار میزبان پادکستمون، اپیزودهای ما رو تا آخر گوش می‌کنند.

س: در مورد پروسه و زمانی که برای ساخت هر پادکست صرف می‌کنید هم یکم برامون توضیح می‌دی؟

ج: ما جمعه‌ها نه ونیم، ده صبح، نفر به نفر جمع می‌شیم. اول از همه خودم می‌رم. بعد امید و امیر میان. من و امیر می‌شینیم برای ضبط لیگ انگلیس. بعد بستگی به این داره که کی زودتر بیاد، بخش مربوط به اون رو شروع می‌کنیم. مثلا اگر فرهاد و نوید بیان، سری آ رو ضبط می‌کنیم. اگر زهرا بیاد، لالیگا رو ضبط می‌کنیم. اگر هیچ کدوم نیان و دیر کنن، بوندس لیگا رو با امیر ضبط می‌کنیم. این وسط تایم استراحت، بررسی ایده‌ها و گپ و گفت در مورد محتوا هم داریم. فضا داینامیک هست که کسی اذیت نشه. علاوه بر اینها پادکستهای استقلال و پرسپولیس هم هستند، امروز هم قراره پادکست صفرم نوید (پودیوم) رو ضبط کنیم. این کارها روی هم جمع می‌شن، یه وقت می‌بینیم ساعت هشت شب شده، 8 شب راه می‌افتیم میایم خونه، من هم بعد از یه قهوه و یه قرص کافئین، می‌شینم پای ادیت کار. اوایل، کار ادیت دست من نبود. منتها چون نتونستیم با ادیتورمون ادامه بدیم و گاهی کار عقب جلو می‌شد. ما هم حساس بودیم. برای همین ادیت رو از یه جایی به بعد خودم انجام دادم. تا اپیزود 17 یا 18 ادیت که تعدادمون کم بود، همون روز جمعه ساعت 10 شب تموم می‌شد، اما الان شنبه 5 بعد از ظهر کار تدوین تموم می‌شه. تعدادمون بیشتر شده و تنظیم صدای بچه‌ها با صدای خودم هم باید انجام بشه و از این دست کارها باعث شده کار تدوین کمی طول بکشه.

علاوه بر اینکه موزیک هم خیلی برام اهمیت پیدا کرده و حتی موزیکهای هوی‌متال استفاده می‌کنم. البته موزیکهای که خودم دوست دارم، قرار می‌دم و چون باید موزیک به دلم بشینه، پروسه انتخابش هم یکم طول می‌کشه. علاوه بر اینها ادیت استقلال لب و پرسپولیس‌لب هست، دبلیو اسپورت هم گاهی وقتها هست. نوشتن متن فیش اند چیپس هست و الی آخر. مثلا برای اپیزود ویژه‌ی بررسی لیگ برتر فوتبال لب، من که متن نمی‌نویسم، 62 صفحه فقط تیتر (HeadLine) برای این قسمت نوشتم. نوشتن همین 62 صفحه سه شبانه روز کار برد. بچه‌های دیگه گروه از این حجم کاری در مورد لیگ برتر ترسیده بودن، چون باید برای لیگ خودشون هم چنین کاری می‌کردن. به نظرم، لیگ انگلیس امضای کار پادکستمونه و باید در این حد و سطح می‌شد.

س: با این حساب داری به صورت تمام وقت روی فوتبال لب کار می‌کنی؟

ج: بله.

س: توی بچه‌های فوتبال لب کسی هست که مثل تو تمام وقت کار کنه؟

ج: بله، امید خیلی روی پرسپولیس لب وقت می‌ذاره البته که به نظرم این پرکاری امید نیست، بلکه کم کاری امیره (استقلال لب) که باید یه فکری براش بکنیم.

س: توی پادکستهای خانواده فوتبال لب سیاستهای تولید محتوای خاصی رو دنبال می‌کنید؟ نمی‌دونم دبلیواسپورت هم جزو این خانواده هست یا نه، آیا اونجا هم از سیاستهای مشخصی پیروی می‌کنید؟

ج: دبلیواسپورت و پادکست نوید(پودیوم)، درسته آخرشون عبارت "لب" رو ندارند، اما جزو همین خانواده محسوب می‌شن. در مورد دبلیواسپورت هم این رو اضافه کنم که چون هم وقت من و هم وقت خانم حضرتی خیلی پره و هر دو برای ضبط اپیزودهای دبلیواسپورت اغلب وقت کم میاریم. دیگه به شبکه‌های اجتماعی این پادکست نمی‌رسیم. این شده که پادکست دبلیواسپورت یکم از بقیه پادکستهای فوتبال لب مهجورتره. که باید یه فکری براش بکنیم.

البته فیش اند چیپس جزو خانواده فوتبال لب محسوب نمی‌شه. بحثش از بقیه پادکستها جداست و دغدغه شخصی منه و کلاً هم تنها توی این پادکست کار می‌کنم و تصمیم می‌گیرم. اما برای بقیه پادکستها، همه بچه‌ها، فکر می‌کنن و نظر می‌دن و تاثیرگذارن.

در مورد پادکستهای هواداری هم بچه‌ها دستشون بازه که هر طور دوست دارن صحبت کنن، هیجانی، آروم و غیره. مدیریت فضای پادکست با خودشونه، فقط حواسمون هست که به سمت زرد شدن پیش نریم.

س: در مورد لیگ داخلی ایران، به جز پادکست طرفداری، مثل استقلال لب و پرسپولیس لب. آیا برنامه دیگه‌ای ندارید؟ مثلاً وقتی که شفر از استقلال اخراج شد، همزمان علی دائی هم از سایپا کنار گذاشته شد. ولی توی فضای مستقل رسانه‌ای (مثل پادکست) به این موضوع دوم پرداخته نشد!

ج: بله برنامه‌ش هست. منتها باید پادکستهایی فعالی رو که داریم به یک مرحله‌ای از درآمدزایی برسند، تا ما با ایجاد پادکست جدید دچار هزینه مضاعف نشیم.

س: امکان ادغام اون دوتا در یک پادکست، مثل لیگ خلیج فارس لب نیست؟

ج: اگر قرار باشه که یه پادکست جدید داشته باشیم، اون دو تا پادکست طرفداری سر جاشون هستند. این دو تیم با تمام بزرگی‌شون، رسانه درست درمونی ندارند و حتی همون زمانی که برنامه نود پخش می‌شد، تمام تیم های لیگ رو بررسی می‌کرد و حرفهای مهم این دو تیم پرطرفدار زده نمی‌شد. اگر هم حرفی در طرفداری یه تیم زده می‌شد، به او یکی تیم بر می‌خورد. برای پر کردن این خلع رسانه‌ای، این دو پادکست متولد شدن و قرار نیست که ادغام یا منحل بشن.

س: پرسپولیسی‌ها و استقلالی‌ها یک جا ضبط می‌شن، کل کل ندارن؟

ج: نه بابا، فضای بچه‌ها اونقدر صمیمی هست که کار به این حاشیه‌ها نمی‌رسه. گاهی اونقدر می‌گیم و می‌خندیم و شوخی می‌کنیم که اگر قرار باشه، پشت صحنه فوتبال لب رو هم منتشر کنیم. یه داستان جدا برای خودش داره.

س: پشت صحنه رو چرا منتشر نمی‌کنید؟ خوبه که!

ج: نمی‌شه، اگه این کار رو بکنیم، از موضوع فوتبالی دور می‌شیم و علاوه بر اون، باید بخش‌هایی از گفتار رو سانسور کنیم که من زیاد اهل سانسور نیستم و برای همین کلاً پخشش نمی‌کنیم.

کسانی که شنونده حرفه‌ای فوتبال لب هستند، می‌دونن که بعد از پایان موزیک انتهای پادکست، مثل خیلی از سریال‌های پرمخاطب، که بعد از تیتراژ یه بخشی از ادامه داستان رو نمایش می‌دن، ما هم بعد از موسیقی پایانی بخش کوتاهی از پشت صحنه رو منتشر می‌کنیم که شاید در آینده بیشترش کنیم.

شاید یکی بگه که داریم کار تقلیدی می‌کنیم ولی راستش ما سعی می‌کنیم، همیشه به روز باشیم و این رو لازم می‌دونیم. این کار هم بعضی دوستان شاید اسمش رو بذارن غربگرایی یا هر چی. به قول یکی از دوستانم، کاش غرب زده بودیم. همون قدر کار می‌کردیم. همون قدر تلاش می‌کردیم و بعد منتظر نتیجه می‌نشستیم. ما خودمون توی فوتبال لب، تمام تلاشمون رو می‌کنیم و انرژی مون رو همیشه سعی می‌کنیم بالا نگه داریم. روزی نیست که با هایپ (نوشیدنی انرژی‌زا) نیایم سر ضبط و این تلاش رو جزوی از کارمون می‌بینیم.

س: حرف آخر؟

ج: در نهایت دوست دارم در مورد فوتبال لب صحبت کنم و دلم می‌خواد این شکل منطقی فوتبال نگاه کردن رو به جامعه تزریق کنیم. و با اینکه منچستری هستم اما بیشترین لطفی که تو پادکست، شامل حال من شد، از جانب لیورپولی‌ها بود. و حتی با قهرمانی در لیگ قهرمانان به من شیرینی دادن و از اون طرف هم از جانب منچستری‌ها به خیانت متهم شدم. می‌گفتند تو چطوری می‌تونی از لیورپول تعریف کنی؟ (طرفدارهای این دو تیم کارد و پنیرند) برای من مهم نیست. برام مهم بوده که کارم رو درست انجام بدم. اونقدر کارم رو درست انجام دادم که هر کسی بخواد وارد این حوزه بشه، نه تنها ناراحت نمی‌شم، بلکه از وجود رقیب، خوشحال هم می‌شم و دعوت به چالششون می‌کنم.

از راست: فرهاد اسماعیلی، امید هرمزی، امیر شمیرانی، هادی نوری و سامان صدری. عکس از صفحه اینستاگرام پادکست فوتبال‌لب
از راست: فرهاد اسماعیلی، امید هرمزی، امیر شمیرانی، هادی نوری و سامان صدری. عکس از صفحه اینستاگرام پادکست فوتبال‌لب

اعضای فوتبال لب با معرفی خود هادی

امید هرمزی: دوست 8 ساله‌ی من که از اول ساختن فوتبال‌لب از راه دور بهم کمک می‌کرد و بعدشم اومد تهران پیشم و کار رو با هم دست گرفتیم و بعد از یه مدت پرسپوليس‌لب رو راه انداخت تا فوتبال‌لب بزرگ بشه. امید همیشه دلسوزترین و صبورترین عضو فوتبال‌لب بوده و کمک‌هاش غیر قابل چشم پوشیه. درسته که الان فول تایم داره روی پرسپوليس لب کار می‌کنه اما هر موقع بهش نیاز شه یا خودش دلش بخواد جاش تو فوتبال‌لب محفوظه. امید طرفدار منچستر یونایتد و تیم ملی انگلیسه و به وضوح پرسپولیسی.

امیر شمیرانی: دست راست من توی بخش انگلیس، از معدود آرسنالی‌هایی که باهاش خوبم و علیرغم تفاوت شخصیتی شدیدمون، دوستای بسیار خوبی شدیم. البته وقتایی که میشینیم پای پلی استیشن و فیفا بازی میکنیم اتفاقات خوبی نمی‌فته چون امیر کارای درستی تو بازی انجام نمی‌ده :))

با اومدن امیر بخش بوندسلیگا مون راه افتاد چون امیر با وجود اینکه تو دانشگاه شهید بهشتی حسابداری میخونه و معلم زبان قابلی هم هست، انقدر به کار پایبند و مقیده که بهش بگم لیگ بنگلادش رو هم تحلیل کن هفته‌ی بعد آماده می‌آد.

فرهاد اسماعیلی: برادر بزرگی که تمام زندگی دنبالش می‌گشتم و هیچ وقت نداشتم و از وقتی بهمون اضافه شده نه تنها سطح پادکست بالا رفته، بلکه میزان صمیمیت و شادیمون هم زیاد شده. فرهاد لیسانس برق داره از دانشگاه صنعتی اصفهان و همیشه کلی خاطره داره برامون تعریف کنه. از کمک‌هایی که فرهاد به پادکست کرده هرچی بگم کم گفتم. فرهاد الان توی بازار تهران کار می‌کنه. از طرفداریش بگم؟ فرهاد طرفدار اینتر و تیم ملی آلمانه و برام جالبه که بازیکن مورد علاقش یوری ژورکائف بوده. ژورکائف بازیکن اونقدر شاخصی نبوده تو جمع بازیکن های بزرگی که اینتر داشته. فرهاد تحلیلگر اصلی بخش ایتالیامونه و چند هفته‌ای می‌شه که توی پرسپولیس‌لب هم با امید همکاری می‌کنه.

نوید خرم خورشید: ورزشی نویس و مهندس شیمی از دانشگاه بوشهر. با زبونی صریح و قلبی مهربون. تصادفا یه مقاله شو خوندم و ازش خواستم پادکستمونو گوش بده و بعد از یه مدت جزو بهترین دوست‌هام شد و هردو همدیگه رو به جمع خانواده هم راه دادیم و با همکاری هم پادکست پودیوم رو هم کلید زدیم. نوید توی فوتبال‌لب و پرسپولیس‌لب گاهی هست و کمکمون می‌کنه.

سامان صدری: یه استقلالی دو آتیشه بود که به من مسیج داد گفت شما که پرسپولیس‌لب دارید چرا استقلال‌لب ندارید؟ گفتم اتفاقا داریم درست می‌کنیم و سامان هم خیلی پایه بود و گفت میام باهم درست کنیم. سامان بسیار توی کار بهم مشاوره میده و نکات ریزی رو اشاره می‌کنه که شاید خودم دقت نکرده باشم. بعضی وقتا هم می‌آد توی فوتبال‌لب بهمون کمک می‌کنه. سامان توی بازار آهن کرج کار میکنه و به همراه نوید و تکتم، سومین عضو متاهل گروهمونه.

علی محمودی: از دوستای فوتبال‌لبه که از اواسط کار بهمون اضافه شد و قبول کرد تیتراژهای ما رو برامون بسازه اما خیلی دوست داشت تو پادکست هم حضور داشته باشه. کم کم قرار شد وارد تیم بشه و از فصل بعد هم قراره تو بخش بوندسلیگا کنار امیر کار کنه.

زهرا بابانژاد: دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه الزهرا است و طرفدار رئال مادرید و پرسپولیسه، وقتی که تیم فوتبال‌لب برای همکاری فراخوان داده بود زهرا اون موقع به تیم فوتبال‌لب اضافه شد در صورتی که فکر می‌کرد تو مصاحبه مون قبول نمی‌شه! زهرا خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنه از فوتبال سر در میاره و نماد اینه که فوتبال یه چیز صرفا مردونه نیست.

زینب مشکانی هم دقیقا مثل زهرا خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو می‌کنه فوتبال می‌فهمه. زینب روانشناسی می‌خونه و هدفش اینه که بشه یه روانشناس ورزشی تو بوندسلیگا و با این پشتکار و حمایت خانواده خوبش، حتما به این هدف می‌رسه. زینب اوایل تو فوتبال‌لب فعال بود و برای رئال مادرید تحلیل میکرد اما بخاطر عشق زیادش به پرسپولیس منتقل شد به پرسپولیس‌لب.

تکتم نجفی: شخصیتی جالب. یه مادر دلسوز و وظیفه‌شناس که پسرش "هامون"، انقدر نقش مهمی تو زندگیش داره، که وقتی بهمون اضافه شد خودش رو مامان هامون معرفی کرد. اول برای بخش بوندسلیگای فوتبال لب انتخاب شده بود اما انتقالی گرفت به پرسپولیس‌لب. اگه می‌بینید این روزها نقشش کمرنگ شده بخاطر اینه که بزرگ کردن بچه کار راحتی نیست و سعی می‌کنیم بهش فشار نیاد.

میلاد پاشایی: کسی که اپیزودهای اول فوتبال‌لب به عنوان صدابردار و ادیتور سر صحنه کار می‌کرد اما کم کم با راه افتادن دست خودم به کار اصلیش برگشت. میلاد از دوستای خوب منه که مطالعه خوبی در زمینه مدیریت پروژه داره و تو جلسه‌هایی که داریم انقدر با ایده های من مخالفت میکنه تا یه چیز خوب از کار در بیاریم.

شهاب خوشقد: شهاب از دوستای منچستری منه و حدود 5 ساله باهم رفیقیم و آدم فوتبال فهمیه. اول توی فوتبال‌لب اومد کمکمون و عامل محرکی شد برای راه انداختن استقلال‌لب، منتهی تا کار اومد جون بگیره رفت سربازی و فعلا نداریمش.

افسون حضرتی: بین خانم هایی بود که برای مصاحبه اومدن پیش من برای گویندگی پادکست ولی با توجه به سابقه ایشون در امر خبرنگاری ورزشی، تصمیم گرفتیم یه پادکست راه بندازیم در حوزه ورزش زنان و اسمشو گذاشتیم دبلیواسپورت و من فقط نقش مجریشو دارم و ایشون کارشناسه.

مرتضی وارسته و تیمش: این بچه ها بسیار جوون و با استعدادن و تو کانال تلگراممون هر از گاهی متن مینویسن. به نسبت اوایلی که اومده بودن خیلی پيشرفت کردن و مطمئنم در آینده از ورزشی نویس‌های خوب کشور میشن. مرتضی رو با کمی رشد، می‌شه در قامت بهترینا دید و مطمئناً تیم فوتبال‌لب توی این رشد کمکش می‌کنه.

من چون خیلی سرم به فوتبال‌لب و کاراش گرمه و همچنين تو پادکست فیش اند چیپس مشغولم وقت نمی‌کنم بهشون برسم و امید داره تو این بخش کمکم میکنه و به مرتضی و تیمش کمک میکنه.