تجربه چگونه به تضاد و جنگ بین کار و خانواده در شرکت مان پایان دهیم؟

اول صبح یکی از کارکنان قسمت ریخته‌گری برای مذاکره وقت گرفته بود. فکر می‌کردم حتماً برای طرح مشکلی شخصی مراجعه می‌کند و منتظرش بودم؛ ولی ناگهان با چهره عجیبی رو به رو شدم. او را خوب می‌شناختم؛ ولی این بار خطوط چهره اش را نمی‌توانستم تفسیر کنم! بالاخره با لحنی بین گریه و خنده ماجرا را تعریف کرد:
روز قبل، وقتی به خانه مراجعه کرده بود خانواده اش جشن گرفته بودند و پس از قدری شوخی کردن درباره بی اطلاعی اش از سالگرد تولد فرزندانش (چون ابتدا چنین تصوری کرده بود) به او گفته بودند که این جشن را برای بزرگداشت و تکریم از تو و کار و تلاشت برای تأمین نیازهای خانواده برگزار کرده ایم. ما امروز به محل کار تو آمدیم و تو را دیدیم که چگونه عرق‌ریزان در کنار کوره سوزان، ملاقه مذاب را در دهان ماشین می‌ریختی (او کارگر ماشین دایکاست بود. این ماشین‌ها برای تولید قطعات آلومینیومی، برنجی و سربی در قالب‌های تحت فشار فلزی مورد استفاده قرار می‌گیرند.)
برای ما تشریح کردند که با همه امکانات حفاظتی، تو از پاشش مواد مذاب به سر و صورتت در امان نیستی.
ما غیرت، تلاش، ایثار، محبت، عشق و مردانگی را یکجا در تو دیدیم.
ای کاش زودتر از این متوجه عمق فداکاری تو می‌شدیم و تا آن اندازه متوقعانه با تو برخورد نمی‌کردیم.
اگر تبسم او را نمی‌دیدم قطعاً فکر می‌کردم گریه می‌کند و اگر اشک‌هایش را نمی‌دیدم جز خنده حالت دیگری در چهره اش تصور نمی‌کردم. من هم بیهوده تلاش می‌کردم او متوجه اشک‌هایم نشود.

در دلم، پیشنهاددهنده بازدید خانواده‌ها را تحسین کردم. چند ماه پیش، طرحی به دبیرخانه نظام مشارکت (نظام پیشنهادگیری از کارکنان) مبنی بر فراهم آوردن امکان بازدید خانواده‌ها از شرکت ارائه شده بود. این طرح در کمیته نظام مشارکت با تغییراتی به تصویب رسید. ما به جای در نظر گرفتن یک روز خاص برای بازدید، تمام طول تابستان را به این کار اختصاص دادیم. منتهی به جای اختصاص یک روز، در دسته‌های هفت خانواری شامل بچه‌ها و همسران در حد ظرفیت یک مینی بوس، خانواده‌ها را به شرکت آوردیم.
یکی از همکاران خانم شرکت را نیز برای توضیح فعالیت‌های شرکت و همچنین اطلاعاتی در خصوص تولید کارخانه آموزش دادیم. درست شبیه یک بازدیدکننده صنعتی، علاوه بر نمایش فیلمی از شرکت، تمام قسمت‌ها را به خانواده‌ها نشان دادیم.
از هر خانواده در محل کار همسرانشان و در کنار ماشین یا ابزار کار و سایر همکاران عکس یادگاری گرفتیم و در انتهای بازدید نیز یک دست بشقاب غذاخوری با آرم شرکت برای یادآوری آن روز هدیه کردیم. به این ترتیب همه پدر یا مادرشان را در حال کار دیدند. دستگاه‌ها را سوله‌ها را و همکاران پدر یا مادرشان را.
حالا احساس دیگری نسبت به ایشان پیدا کرده بودند.

یک روز، نامه ای از دختر خانمی که پس از بازدید از کارخانه برایم پست کرده بود دریافت کردم. او ضمن ابراز خوشحالی از این بازدید نوشته بود که دیگر اجازه نمی‌دهد پدرش از سرپرستان و رؤسایش گله کند، چون به چشم خود دیده بود که محیط کار پدرش مملو از صمیمیت و دوستی بوده است. نوشته بود که دیگر بدرفتاری پدر با مادرش را به حساب خرد شدن اعصاب او در کارخانه نمی‌گذارد و به همین سبب با او صحبت کرده و تا حدی هم به نتیجه رسیده است.

در این بازدیدها در خصوص نظام مشارکت نیز با خانواده‌ها حرف می‌زدیم و از ایشان می‌خواستیم که آنها نیز برایمان طرح و پیشنهاد بفرستند. امروز طرح‌های پذیرفته شده و اجرا شده نسبتاً خوبی از آنها داریم.

مسئله جالب دیگری که اتفاق افتاده این است که بچه‌ها از پدر یا مادرشان که در شرکت شاغل هستند در خصوص تعداد طرح‌های ارائه شده و پذیرفته شده سؤال می‌کنند و اخبار آن را پی می‌گیرند. قبول طرح هر کس به یک پیروزی خانوادگی تبدیل می‌شود. به خصوص که جایزه‌های ویژه نظام مشارکت را در جشن سالانه در حضور همه خانواده‌ها به برندگان آنها تحویل می‌دهیم.
در پایان هر بازدید، پاره ای از خانواده‌ها با اصرار برای تشکر حضوری به اتاق کار ما می‌آمدند و بعدها حتی مشکلات خانوادگی خود را می‌نوشتند و در جشن عروسی فرزندانشان کارت دعوت می‌فرستادند.


تکرار بازدیدها و افزایش بهره وری موجب شد تا کارگران و کارکنان شرکت کنجکاوی زیادی در خصوص بازدیدکنندگان بروز ندهند.
آقای ماساکی ایمایی در کتاب ارزشمند خود کایزن می‌نویسد: "وقتی پرنس راینیر، پادشاه موناکو و همسرش پرنسس گراک در آوریل سال ۱۹۸۱ از کارخانه تلویزیون سازی ماتسوشیتا دیدار می‌کردند، حتی یکی از کارگران خط مونتاژ به آنها نگاه نکرد و همگی بدون توجه به اطراف خود مشغول کارشان بودند. رئیس کارخانه آقای ماسارو ماتسوشیتا در توضیحاتی که پیش از دیدار از کارخانه به این افراد داد، اعلام کرد که حتی اگر کارگران قبلاً هم از این برنامه دیدار آگاه می‌شدند باز بدون توجه به دیدار خانواده سلطنتی از کارخانه به کار خود ادامه می‌دادند.
یکی از ملاک‌های ارزیابی افراد خبره از کارخانه‌ها میزان توجه کارگران به بازدیدکنندگان است. هر چقدر بیشتر کارگران دست از کار بکشند و به برانداز بازدید کننده بپردازند تصویر زشت‌تری از کارخانه در ذهن بازدید کننده شکل می‌گیرد بازدید کنندگان کنتورسازی به راحتی متوجه این ویژگی کارگران کارخانه می‌شوند.
دختران دانشجوی دانشگاه الزهراء پس از بازدید از شرکت با تعجب، تفاوت کارکنان کنتورسازی با سایر شرکت‌ها را متذکر شدند. در ابتدا، کارگران در مقابل اجرای طرح بازدید خانواده مقاومت می‌کردند و حضور خانواده خود را در شرکت مغایر شئون اجتماعی می‌پنداشتند. ولی امروز هیچ کس نیست که این برنامه را بی فایده یا مضر قلمداد کند.
عده ای از خانواده‌ها کارهای دستی و یا اشیایی از این قبیل را در روز بازدید خود به عنوان هدیه به شرکت به همراه می‌آوردند و شور و شوق وصف ناشدنی خود را با مراجعه به دفاتر مدیران یا ارسال نامه ابراز می‌داشتند.

این برنامه‌ها تا حد نسبتاً زیادی به تضاد و جنگ بین کار و خانواده پایان می‌دهد.

نگرش‌های سنتی و دور نگه داشتن این دو از هم، تضادها را افزایش می‌دهد. ما دارای یک زندگی یکپارچه هستیم، در حالی که سازمان‌های قدیمی، زندگی را به زندگی سازمانی و زندگی خانوادگی تقسیم کرده‌اند!

برگرفته از کتاب "کلید در وضعیت روشن"، 10 سال تجربه مدیرعامل کنتورسازی ایران، تالیف: سید مهدی عراقی ، انتشارات رسا