آن چه که یک معلم باید از سقراط بیاموزد
نام و آوازه ی سقراط فیلسوف یونانی قرون باستان برای ما آشناست. او هیچ نوشته ای از خود باقی نگذاشته است اما به واسطه ی معاصرینش مانند ارسطو و افلاطون و گزنفون و آریستوفانس در طول قرن ها نامش زنده مانده است. ما سقراط را در میان گفت و گوهایی که افلاطون در آثارش به سقراط نسبت داده می شناسیم. در آن دوران، حوادثی مانند طاعون و سلطنت کلنون و قتل و عام ملوس و میکالیسوس و… مردم را آشفته کرده بود. در آن میان سقراط گفت و گو را راهی اثربخش برای آشنایی مردم با مسایل اخلاقی و تعالی روح آدمی یافت و تلاش کرد با آموختن عمل نیک و تفکر درست، معرفت و فضیلت را در جامعه نهادینه کند. او فضیلت که کمال عمل نیک است را همان معرفت یعنی کمال تفکر می داند .اما در مسیر آموزگاری اش از خود تناقضی تأمل برانگیز نشان می دهد. تناقض در این است که او خودش را بدون معرفت معرفی می کند. او با عرضه این تناقض، از خود شخصیت بی همتا ساخته بود که می توانست در نقش پژوهشگر، به بحث با مخاطبانش بپردازد. پژوهش گری که تشنه ی کشف حقیقت بود. او همواره می گفت من نمی دانم و پیوسته در پی حل مسایل خود هستم و این مسیری بود که سقراط را از سوفیست ها متمایز می کرد: این که معرفتی هست و من باید آن را کشف کنم. این گونه بود که می توانست دیگران را به گفت و گو وادارد و معرفت را از این طریق می آموخت. نظام فلسفی او، طریق عملی چگونه زیستن را می آموزد و نشان می دهد که متخصص، نقشی جز راهنمایی و نقد ندارد و این بهترین راهبرد برای آموختن حقیقی است.
توجه به نوشته های افلاطون درباره ی سقرط، می تواند ما را در آموختن شیوه آموزگاری او یاری رساند.
افلاطون بعد از مرگ سقراط شروع به نوشتن گفت و گوهای سقراطی کرد. محوریت داستان های او سقراط است، که در نقش شخصیت اول داستان وارد ماجرا می شود.
اما نکته ی قابل توجه این است که سقراط در داستان های افلاطون شخصیتی ثابت ندارد، از این رو دو رویکرد درباره نوشته های افلاطون مطرح شده است:
- وحدت گرا: این دیدگاه به شلایر ماخر بازمی گردد و در دوران معاصر چارلز از کان نماینده ی آن است. بر اساس این رویکردآن ها اعتقاد دارند پیوستگی و استمرار در تفکر افلاطون وجود دارد، آن چه سبب تفاوت در آثار گفت و گوها شده، اختلاف در سبک ادبی است که افلاطون به کار گرفته است.
- توسعه گرا:به کارا فردریش هرمان برمی گردد و مسلم می گیرد که افلاطون فلسفه اش را در طی زمان تغییر داد. آن ها مکالمات افلاطونی را در سه دوره ی اولیه، میانی و نهایی قرار داده اند. از نظر این گروه، افلاطون در مکالمات اولیه قصد دارد شیوه گفت و گوی سقراطی را به گوش یونانیان برساند. ولی در مکالمات میانی و نهایی سقراط تغییر می کند و سقراط بازگو کننده اعتقادات نویسنده می شود.
برای آشنایی بیشتر با سقراط، جالب است بدانید روش پرسشگری او را النخوس می گفتند. النخوس یعنی کمک کردن به متولد شدن ایده ها از شخصی که مورد پرسش واقع شده است.
ارسطو این روش سقراط را پراستیک می نامد، به این معنی که از طریق نفی باورهای خود پاسخ دهنده، نظر رد می شود.در مکالمات اولیه النخوس تکنیکی است که سقراط برای کاوش درباره ی ماهیت و یا تعریف مفاهیم اخلاقی استفاده می کند. او به طورمستقیم به رد نظریات نمی پردازد بلکه مخاطب را در تعارض با باورهای پیشین قرار می دهد.
البته برخی معتقدند این روش سقراط برای رسیدن به معرفت نیست بلکه برای نشان دادن جهل آدمی است.
به طور کلی مراحلی که سقراط برای شیوه ی گفت و گو محور خود می پیمود را این گونه معرفی کرده اند:
مرحله اول
- ابتدا از مخاطب مفهوم خاصی می پرسد.
- مخاطب مثال میزند
- از مخاطب می خواهد امر مشترک میان مثال ها را تبیین کند و تعریف کلی درباره مفهوم ارائه دهد.
مرحله دوم
- سقراط شروع به النخوس می کند و پرسشگری را آغاز می کند. تحلیل می کند و تمثیل ارائه می کند.
- مخاطب با بله و خیر جواب می دهد
- از مخاطب می خواهد متعهد به عقیده ی خود باشد.
- ناگهان مخاطب خود را در تناقض می بیند و در پایان هر دو سرگشته و حیران به بحث پایان می دهند
سقراط با روش پرسشگری خود مخاطب را عملا وارد فرآیند تفکر می کند، این روش می تواند برای معلمین الهام بخش باشد و به عنوان راهبردی مؤثر برای پیشبرد گفت و گو در کلاس درس به کار برد. از این رو معلم باید برای دستیابی به شیوه های گفت و گوی سقراطی با برخی اصول آشنا باشد:
- در زبان: بداند اعتقاد همزمان به دو امر متناقض محال است
- در پرسشگری: آنچه دیگران واقعا عقیده دارند تفسیر کند.
- بداند چگونه نظرات را به هم ربط دهد.
- توانایی تشخیص کسانی که ذهنشان درگیر سوال است را داشته باشد.
- بتواند به مخاطب کمک کند ایده هایشان متولد شود
- توانایی انتخاب شرکایی در گفت و گو داشته باشد.
بنابراین شیوه ی گفت و گو ی سقراطی به عنوان راهبردی برای آموزش، دارای ویژگی هایی است که موجب تمایز و برتری آن بر دیگر شیوه های آموزش می شود، از جمله این که:
۱- مهم گفت و گو و مواجهه با نظرات یکدیگر است.
۲- گفت و گو بهتر از خواندن صورت مکتوب است.
۳- ایده ها یا معرفت هایی که حقیقت می پنداریم باید به نحو انتقادی بررسی و ارزشیابی شود.
۴-این که انسان چگونه خودش را رشد دهد.
۵- پژوهش و فلسفه یک نوع سبک زندگی است برای کسانی که می خواهند زندگی ارزشمندی داشته باشند.
برگرفته از کتاب گفت و گوهای فلسفی در کلاس در از پنج منظر
نوشته ی روح الله کریمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودکی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیایید فلسفه بورزیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
فلسفیدن با ملا نصرالدین