Just Impossible Is Impossible
فکرپروری یعنی چه؟
پرورش در کنار هر واژهای که قرار گیرد میتواند به بالندگی آن واژه بر اساس یک روش یا مهارت اشاره کند. برای مثال و البته بسیار ساده واژه دامپروری تشکیل شده از دو واژه دام و پرورش در نقش اسم فاعل که به مهارتی برای نگهداری، تولید و رشد دستهای از حیوانات اهلی برای بدست آوردن محصولی نهایی اشاره دارد.
در این مثال علاوه بر اینکه یک سبک و الگوی خاص برای پرورش و نگهداری انواع دام استفاده میشود، محصول نهایی و درآمدزایی از آن نیز هدف مهم و شاید اصلیترین دلیل پرداختن به آن باشد. اما در مورد واژههایی که پروراندن در حیطه یک ایده یا حالتی ذهنی و یا یک توانایی و مهارت در مورد کودک و انسان در حال رشد باشد، پرورش اشاره مستقیم به روش و سبک و الگویی دارد که برای رشد آن مهارت به کار گرفته میشود و محصول نهایی در درجه بعدی اهمیت قرار میگیرد.
فکرپروری همان نقطه کلیدی برای ارتباط بین محتوا و روش در آموزش فلسفه برای کودکان به عنوان یک سبک تفکر و رشد مهارت اندیشیدن است. نقطه عطفی که کمک میکند تا توجه ما تنها به هدف نهایی متمرکز نباشد، بلکه همانطور که متیو لیپمن از سقراط کمک میگیرد، در یک گفتوگوی فلسفی، نتیجه هر چه باشد، خرد آنجا نهفته است!
در گفتار پیشین و گزارشی که از کتاب فلسفه به مدرسه میرود ارایه کردیم بحث ما به ناسازگاری روش سوفیستها با روش پرسشگری سقراطی منتهی شد که علت آن ناسازگاری، مخالفت سقراط با جدایی روش از محتوا بیان شده بود.
در این نوشتار با پرداختن به واژه «فکرپروری» میخواهیم هدف لیپمن در معرفی ایده بزرگ و تاثیرگذار استفاده از فلسفهورزی برای تحول نظام آموزشی کودکان را بیشتر باز کنیم و سپس قدری از ابهام واژه فلسفه در این روش آموزشی نیز کم کنیم. برای رسیدن به این هدف باز هم باید پای درد و دل لیپمن در ادامه گزارش کتاب بنشینیم.
یکی از نکاتی که بنیانگذار فبک، متیو لیپمن در این کتاب به آن اشاره میکند، آموزش هر رشته و حوزه بر اساس زبان آن علم است. برای مثال او اشاره میکند که در آموزش زبان دوم همیشه تاکید بر این است که باید به آن زبان فکر کنید تا بتوانید زبانی غیر از زبان مادریتان را یاد بگیرید. اگر بخواهید فارسی فکر کنید و انگلیسی حرف بزنید یا بنویسید، زبانآموز موفقی نخواهید بود و در تایید این مطلب ادامه میدهد که برای آموزش منطق و استدلال و رشد تفکر باید در ابتدا منطقی فکر کردن را به کودکان بیاموزیم.
آن چیزی که به عنوان یادگیری اکتشافی در ادبیات فلسفه برای کودکان معرفی میشود و بر آن تاکید بسیار زیادی دارند، تکیه بر همین اصل یعنی فکرپروری به عنوان یادگیری زبان تفکر برای استفاده در هر آموزشی است. اگر کودک فکر بالنده و پرورش یافتهای بر اساس اصول منطق یعنی دلیل آوری، طلب استدلال، جستجوی روابط بین امور و اشیاء و ... داشته باشد، میتواند بدون آموزش مستقیم و فقط با تسهیلگری معلم به یادگیری اکتشافی دست یابد. این یادگیری دنیایی از کشفهای مبتنی بر رشد تواناییهای فردی اوست که در چارچوب فکرپروری و رشد هوش فردی و اجتماعی صورت میگیرد.
عمده بحث متیو لیپمن در راهیابی فلسفه به نظام آموزشی، معرفی کندوکاو یا کاوش فلسفی به عنوان یک مدل آموزشی یا تعلیم و تربیت است که در فصل دوم این کتاب به آن میپردازد.
او در ابتدا به شیوه و روش سختگیرانه و صلب نظام قدیم آموزش اشاره میکند و با انتقاد از آن، آموزش رایج را یکپارچه یا غیرمنعطف و بسیار نفوذناپذیر میداند. او بر این باور است که در نگاه غیریکپارچه، آموزش حالتی متنوع و کثرتطلب پیدا خواهد کرد و گستردگی آموزشی این نظام جدید به آن انعطاف و عدم مقاومتی میدهد که میتواند از تسلط یک شیوه سرتاسری منحصر به فرد و خشکِ حاکم بر تمام حوزهها، آن را رهانید.
اما باید دید چه توجیهی برای نیاز خود دانشآموزان و کودکان برای ورود چنین نگاه و رویکردی و یا شاید به بیان دقیقتر، چه نیازی برای پذیرش ضرورت تحول و نوسازی نظام آموزش یا تعلیم و تربیت وجود دارد؟ لیپمن در پاسخ به این پرسش علاوه بر اینکه کاستیهای نظام سنتی را برمیشمرد، با توجه به تجربه خود از آموزش کلاسهای فلسفه برای کودکان به خوبیها و دستآوردهای این نگرش جدید بر اساس علاقه و استقبال کودکان نیز اشاره میکند.
او در بیان کاستیها و به منظور پاسخ به ضرورت تحول نظام آموزشی، نگاه مبتنی بر تفکیک سطحهای آموزش و یادگیری را که بر اساس مدل بلومز و شاگردان او معرفی میشود را بسیار مورد نقد قرار داده و آن را منطبق بر یادگیری اکتشافی و طبیعت کودک در حال رشد نمیداند.
در حقیقت میتوان اینطور گفت که واژه یکپارچگی در نظام نوین مورد نظر لیپمن، خود را به شکل تازهای نمایش میدهد و باید آن را در ارتباط مهارتهای فکری به یکدیگر و رشد همزمان آنها در کنار هم، ردیابی کرد. او یادگیری، به خاطر آوری، تفکر انتقادی و سایر مهارتهای سطح بالای تفکر را در لایههای مجزا از هم نمیبیند و اساس آموزش در قالب حلقه کندوکاو را بر پایه رشد همزمانِ مهارتهای اندیشهورزی و نوشتاری و یا شنیداری معرفی میکند.
برای دریافت پاسخ مستدل و موجه لیپمن در مورد ضرورت ورود فلسفه به مدرسه، باید کمی صبور باشیم و تا گزارش فصل بعدی کتاب منتظر باشیم. در نوشتار بعدی، پس از آشنایی بیشتر با مدل یادگیری بلوم، به انتقاد لیپمن از تفکیک سطحهای یادگیری میپردازیم و تاکید او بر درهمتنیدگی مهارتهای تفکر و یادگیری را بر اساس شیوه گفت و گو محور آموزشی، فراخواهیم گرفت و نیز در این ضمن دلایل او برای پرداختن به شیوه فلسفه برای کودکان در نظام آموزشی نوین، برایمان روشن تر خواهد گشت.
صبور بودن مهمترین و اولین درسی است که فلسفهورزی به ما یاد میدهد. پیش از آنکه بخواهیم به کودکانمان بیاموزیم که برای بیان هر حرف و نظری ابتدا باید فکر کنند و سپس آن را با دلیل توضیح دهند، باید بتوانیم صبر کردن را در خود بارور کنیم؛ در غیر این صورت آموزش موفقی نخواهیم داشت.
تا بعد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفکر نقادانه؛ مروری بر کتاب تفکر نقادانه برای کودکان
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودکی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودک فیلسوف