Just Impossible Is Impossible
چونکه با کودک سروکار ت فتاد...

شکی نیست که افراد شامل جامعه کودکان، همانند هر جامعه مفهومی دیگری، زبان خاص خود را دارند. یک جامعه به فرهنگ و زبان آن شناخته شده و از این طریق با دیگر مجموعههای همرده یا متفاوت با خود ارتباط برقرار میکند. برای کودک در این بازه، زبانی خاص، جهت ارتباط بهتر و مفید با دنیای اطراف او، تعریف میشود و با همان سرعتی که رشد کودک او را از حال و هوای مخصوص به این سن، دور میکند، زبان او نیز تکامل و تغییر خواهد کرد.
زبان کودکان، بازی است. کودک از طریق بازی، خود را در محیط پیرامون، جایابی کرده و به بیان نیازها و نیز احساس خود در شرایط مختلف میپردازد. معروفترین بازی دوران کودکی ما، یعنی خالهبازی! که به نوعی تقلیدی از رفتار و دنیای بزرگترها بود، مصداقی از شیوه برقراری ارتباط کودک با خانواده و بازتابی از رفتارهایی است که به نوعی مورد پسند او نبوده یا میخواهد بگوید که مورد پسندش نیست!
در برنامه و ایده فلسفه برای کودکان، اصلیترین چالش، چگونگی ارتباط با کودکان برای ورود به دنیای پر از راز و هزارتوی آنهاست. اما پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که آیا برای ورود به این دنیا و با هدف رشد مهارتهای فکرپروری در او، باید به سراغ بازی برویم و از زبانِ بازی برای ایجاد بستری امن و راحت جهت پاسخ به پرسشهای ذهنی او استفاده کنیم؟
پرسش دوم و در ادامه این پرسش، به این مسئله میپردازد که با فرض لزوم استفاده از بازی، میزان و حد آن در ایده فبک چیست و شرایط و نوع این استفاده، بر اساس چه معیاری باید تعیین شود؟
و آخرین نکته که همان ادعای دوم ما در تعریفهای سلبی از فبک است: آیا فبک یعنی آموزش شادمانه و مطابق سلیقه کودک و دانشآموز رفتار کردن؟
فبک آموزش شادمانه نیست و تسهیلگر فبک، خاله شادمانه یا عمو قناد (عزیز) نیست!
اما این ادعا به چه معناست؟
از پرسش آخر شروع میکنم. فبک، آموزش شادمانه نیست. درواقع منظور از این عبارت این است که ادعای فبک مبنی بر
- لزوم غیرمتمرکز بودن برنامه آموزشی
- آموزش غیرمستقیم
- تاکید بر فرایند به جای نتیجه
- نقش پررنگ تفکر مراقبتی
- و استفاده از روش گفتوگو و پرسشگری سقراطی
- و در یک کلام برنامهریزی آموزشی کودکان با توجه به حال و هوای آنها در هر رده سنی...
به معنای تقلیل آموزش به یک دورهمی شاد و سرگرمکننده برای رفاه و جلب رضایت کودکان از فضای مدرسه و آموزش پیش از دبستان نیست و این نکته امری مهم در تبیین چارچوبهای لازم برای این برنامه، جهت جداسازی از سایر ایدههای منتقد الگوی سنتیِ آموزش است.
اگر کلاس فلسفه برای (با) کودکان به سمتی برود که تنها به یک بارش فکری و یا سرگرمی جمعی یا قصهخوانی و نمایش داستان، منتهی شود، دیگر نمیتوان ادعا کرد که هدف این برنامه، رشد مهارتهای فکرپروری در کودکان و فراهم آوردن محیطی برای گوش کردن به آنها و شنیدن شیوه استدلالورزی آنها در چالشهای روزمره شان است.
اگر برنامه فبک در سالهای پس از رشد و نمو اولیه خود، به ایده فلسفهورزی با کودکان رسیده است، تنها بر این اساس است که ادعا میکند، کودکان به درک ما از دنیای انتزاعی فراموش شده، کمک زیادی میکنند و به قول گرت متیوز نویسنده کتاب فلسفه کودکی، ما باید قدردان ایشان باشیم ... و از آنها بیاموزیم!
ادامه دارد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودکی و خیال
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب بیایید فلسفه بورزیم:۲,۳
مطلبی دیگر از این انتشارات
کودک فیلسوف