Just Impossible Is Impossible
کودک فیلسوف
افلاطون در جمهوری بر این باور است که اگر به جوانان فلسفه بیاموزیم، آنها را تباه کردهایم و از آموزش فنون استدلال برای سنین پایین و افراد خام دوری میکند. اما چرا؟
علت این دیدگاه را باید در عصر سقراطی و سیطره تفکر سوفسطایی جستوجو کرد؛ در حقیقت آنچه اینجا محل بحث است تفاوت استدلالورزی و فلسفهورزی است. یا به عبارت بهتر آیا ما مجازیم که فلسفه را به استدلال کردن تقلیل داده یا بکاهیم؟
افلاطون فیلسوف، در ادامه این هشدار یعنی دوری از آموزش فلسفه برای افراد نابالغ، به پیامد آن برای زندگی و نگاه آنان-یعنی نوآموزان-به جهان پیرامون شان اشاره میکند. او میگوید که جوانان با هرچیزی همچون یک بازی و یا ورزشِ تمرینی که باید به طور مکرر از آن استفاده کرد، برخورد میکنند و اگر شما به آنها یاد بدهید که تناقض چیست و استدلال کدام است، همین کار را با خود شما انجام میدهند و دوست دارند که مرتب ایراد و اشتباه دیگران را به آنها گوشزد کنند.
پیامد نخست چنین تمرینی این است که متوجه اشتباههای فراوانی که در دنیای اطرافشان وجود دارد و نیز بیلیاقتی افراد بالغ و پرخطا بودن جهان پیرامون و زندگی خود میشوند. این یاس و ناامیدی نشاط دوره کودکی را از ایشان میگیرد.
پیامد بعدی این آموزش از نظر افلاطون و سقراط به همان جنبه استدلالورزیِ محض سوفسطائیان برمیگردد چرا که هدف ایشان جدل و پیروزی در بحث و محکمه بود و این گرایش باعث جدایی محتوا از روش و توجیه شدن هر باور و حکمی میشد. چنین پیامدی نقطه اختلاف سوفیستها و سقراط بود، چرا که دغدغه سقراط و شاگرد او و نیز شاگردِ شاگرد او یعنی ارسطوی جوان، آموزش فلسفه به عنوان یک سبک نگرش و زندگی بود و نه یک ابزار برای استدلالورزی محض و پیروزی در بحث و جدل.
آنچه به عنوان پرسشگری سقراطی معروف است به همین ایده و نگرش مربوط میشود؛ یعنی فلسفهورزی به نیت عمیق شدن در یک موضوع و توانایی تفکر دقیق و شجاعانه، به طوری که هم ملزومات استدلال و ادعای خود را دریابیم و هم نگران نتیجه نباشیم و یقین داشته باشیم که اگر اصول استدلالورزی درست رعایت شود، خرد در همان نقطه نهایی، نهفته است.
آنچه آورده شد، برداشتی از مقدمه کتاب «فلسفه به مدرسه میرود» اثر متیو لیپمن فیلسوف تعلیم و تربیت امریکایی است که در سال ۱۹۸۸، به منظور ارایه اصول کلی حاکم بر ایده فلسفه برای کودکان یا P4C و چرایی ضرورت تحول در شیوه آموزش نوین برای تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان به رشته تحریر درآورده است.
کتاب با چند استناد تاریخی به شیوه پرسشگری سقراطی آغاز میشود و سپس در خلال بیان دغدغهها و دیدگاههای نویسنده، به نوعی درددلی است از یک معلم آشنا به نیازهای آموزشی کودکان و آگاه به کهنگی و ناکارآمدی شیوههای سنتی. در فصلهای بعد از مقدمه او با تفصیل بیشتری به مبانی و اصول حاکم بر شیوه نوین آموزش برای کودکان و نوجوانان، مبتنی بر سبک سقراطی و یادگیری اکتشافی میپردازد.
اگر اشتیاقی برای یافتن رابطه بین علاقه و نیاز کودک بر اساس بازی و کشف دنیای پیرامون او دارید، این نوشتهها را تا به انتها دنبال کنید. در قسمت بعد به ارایه تصویر واضحتری از کاوش فلسفی به عنوان مدلی برای تعلیم و تربیت خواهیم رفت.
یادمان باشد که نه فلسفه قابل تقلیل به استدلالورزی محض است و نه تربیت فلسفی کودک به معنای آموزش فلسفه و یا تاریخ فلسفه برای کودکان است. اگر هنوز در این دو ابهامی دارید باید کمی صبور باشید...
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیایید فلسف بورزیم۴,۵
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفکر نقادانه؛ مروری بر کتاب تفکر نقادانه برای کودکان
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیایید فلسفه بورزیم