آیا همجنس گرایی یک گرایش طبیعی است؟


اسلام و جنسیت
جلسه پنجم

   ?شاید این پرسش که «آیا همجنس گرایی واقعا طبیعی است؟» امروزه یک پرسش متحجرانه محسوب شود، اما پاسخ «خیر» به این سوال از سوی برخی از مراجع علمی می تواند روشنگر بسیاری از مسائل باشد.
  فعالان حقوق همجنس گرایان و روان شناسانِ طرفدار همجنس گرایی با غیرطبیعی قلمداد کردن آن مخالف هستند. آنان با استناد به پژوهش های علمی در صدد اثبات طبیعی بودن همجنس گرایی هستند.
این پژوهش ها به وجود تفاوت های مادرزادی میان همجنس گرایان و دگرجنس گرایان، وجود همجنس گرایی میان دیگر جانوران، وجود فاکتورهای همجنس گرایی در مغز و حتی ژن همجنس گرایی اشاره می کنند.
 ?نخستین بار در 1991 پژوهشگری به نام سیمون لوی با انتشار مقاله ای به نام «مغز همجنس گرا» باعث ایجاد این دیدگاه شد که: (برخی افراد به طور مادرزادی همجنس گرا به دنیا می آیند.)
این مسئله مورد اقبال فعالان حقوق همجنس گرایان قرار گرفت و به سرعت پژوهش های دیگری از این دست منتشر شد و جایگاه خود را به عنوان یک دفاعیه ی معتبر از همجنس گرایان به دست آورد.
   این شور و غوغای رسانه ای باعث شد که هیچ کس به انتقادهای وارد بر این پژوهش توجه نکند. این انتقادها به حدی بود که لوی خود اذعان داشت :(من باید تاکید کنم که هیچگاه ثابت نکرده ام همجنس گرایی یک امر ژنتیکی است !) اعترافی که خوشایند رسانه ها قرار نگرفت و به محاق رفت و اندک اندک ناپدید گشت.
  ?در این زمان بود که برخی از اعضای انجمن روانپزشکی آمریکا به این نتیجه رسیدند که باید در برابر طبیعی انگاشتن همجنس گرایی بایستند.
   آنان با پژوهش های دیگری نشان دادند که ممکن است برخی مولفه های زیست شناختی در تشدید یا تسریع همجنس گرایی نقش داشته باشند، اما این به آن معنا نیست که یک بزرگسال همجنس گرا، همجنس گرا متولد شده است.
   پیامد های منفی و نامطلوبی که در مدت کوتاه رواجِ روابط همجنس گرایانه بوجود آمدند باعث نگرانی های بیش از حد شد.
   شیوع بیماری های مقاربتی، گسترش اباحه گری جنسی و افزایش سبک زندگی ناسالم میان همجنس گرایان از تبعات منفی رسمیت بخشیدن به همجنس گرایی بود.
به همین جهت انجمن هایی برای بیان حقیقت همجنس گرایی در آمریکا به وجود آمدند تا بتوانند به افرادی که تحت هجوم پمپاژهای رسانه ای قرار گرفته اند یاری برسانند.
  ?جوزف نیکولوسی که یکی از معتبرترین روانشناسان در ایالات متحده بود، پیشگام این جریان شد. او معتقد بود همجنس گرایی یک گرایش طبیعی نیست، بلکه معلول و برخاسته از عوامل زیستی- محیطی است که فردی با ناهمنوایی جنسیتی را به سمت گرایش به همجنس سوق می دهد.
  پژوهش ها نشان داد که استناد فعالان همجنس گرایی به یافته های علمی برای اثبات طبیعی بودن همجنس گرایی دارای کاستی های جدی است. رفتارهای نادر همجنس گرایانه میان حیوانات تنها نوعی بازی و بخشی از روابط میان رئیس گروه و دیگران است؛وجود هیچ تفاوت جدی فیزیولوژیک که ثابت کند یک کودک همجنس گرا به دنیا آمده ثابت نشده است.
  بزرگسالانی که خود را همجنس گرا می دانند تحت تکانه های روانی مشابهی بوده اند و از همه مهم تر، برخی افراد دچار تغییر گرایش جنسی شده اند!
  ?مورد اخیر مسئله ای بود که ذهن نیکولوسی را به خود درگیر کرد. اگر افراد همجنس گرا یا دگرجنس گرا به دنیا می آیند، پس تغییر در گرایش جنسی تقریبا بی معنی است. اما او با افراد بسیاری رو به رو شد که پس از سال ها زندگی به عنوان یک فرد دگرجنس گرا، ادعا می کردند که همجنس گرا شده اند. 
  نکته این جاست که این افراد در هنگام دگرجنس گرایی نیز تمایلاتی به همجنس از خود نشان داده بودند. پس آنان گرایش جنسی خود را تغییر نداده، بلکه آن را تثبیت کرده بودند. نیکولوسی دست به اقدامی معکوس زد.
  او از این ماجرا نتیجه گرفت که می تواند افراد همجنس گرا را به دگرجنس گرا تبدیل کند. این ایده با مخالفت مدافعان همجنس گرایی رو به رو شد.
  آنان این کار را مانند تلاش برای چپ دست کردن یک راست دست می دانستند. اما نیکولوسی اعتقاد داشت اگر دلیلی برای طبیعی بودن همجنس گرایی نداریم، چه ایرادی دارد که این افراد نیز گرایش خود را به یک گرایش غالب طبیعی تغییر دهند؟
  او پس از پژوهش های فراوان و کشف عواملی که منجر به همجنس گرایی می شدند آغاز به درمان کرد و به طرز شگفت آوری موفق بود. تا آن جا که گروه بسیاری از افراد که خود را همجنس گرا می دانستند اما پس از درمان تبدیل به افرادی با گرایش عادی شده بودند در برابر انجمن روانپزشکی آمریکا تجمع کردند و خواستار بیان حقیقت به همه ی کسانی شدند که تحت تاثیر رسانه ها هویت خود را با همجنس گرایی پیوند زده بودند.
  ?نیکولوسی در طول حیاتش با هجمه های بسیاری از سوی رسانه ها و فعالان حقوق همجنس گرایان رو به رو شد چرا که حقایق علمی ای که او بازگو می کرد به مذاق این عده خوش نمی آمد.
   این مسئله در مورد همفکران او نیز صادق است و ما با روند عادی سازی همجنس گرایی مواجه هستیم. اما با این همه تلاش برای عادی سازی، تنها حدود 2 درصد از افراد خود را همجنس گرا می دانند. این درصد در برابر حجم تبلیغات گسترده ای که برای ترویج آن وجود دارد، بسیار ناچیز است.
  ?عده ای نیز عقیده دارند حتی اگر همجنس گرایی یک اختلال باشد ما نمی توانیم مانع زندگی عادی یک همجنس گرا باشیم و باید علاقه ی او را بپذیریم.
کسی شک ندارد که یک همجنس گرا به هیچ عنوان مقصر نیست؛ کسی که دچار همجنس گرایی شده است تقریبا به طور غیر ارادی به همجنس خود تمایل دارد. اما این مسئله نمی تواند از یک سو مانع درمان برای او و از سوی دیگر اعطای جواز به او برای ورود به روابط همجنس گرایانه باشد.
   پژوهشگران زیست شناس تایید کرده اند که همجنس گرایی یک اختلال در روند جفت گزینی انسان است. ترویج یک اختلال صرفا به این دلیل که عواطف این گروه اندک جریحه دار می شود، به هیچ عنوان مبتنی بر روش علمی نیست.
  با این روند می توانیم به زودی شاهد رسمی سازی و ترویج دیگر اختلالات جنسی چون پدوفیلی، زوفیلی و نکروفیلی باشیم. آن هم به این بهانه که با ممنوعیت آن ها در برابر خواست و عواطف گروهی اندک ایستاده ایم.
  مسئله ی همجنس گرایی امروزه با فرهنگ ها گره خورده است و دیگر تتها یک چالش پزشکی نیست. شاید ما در یک جامعه ی دینی که این موضوع در آن هم چنان جزو موضوعات ممنوعه به حساب می آید، وضعیت مناسب تری داشته باشیم، اما به هر حال ناگزیریم که در این باره تمهیداتی بیندیشیم.
   نهایت مواجهه ی ما با این موضوع جرم انگاری روابط جنسی همجنس گرایان است در حالی که پیشگیری از همجنس گرایی و رواج روش های درمانی اهمیت بسیار بیشتری دارند.
  چه بخواهیم چه نخواهیم ما نیز با تولیدات رسانه ایِ غرب در ارتباط هستیم و عواقب سهل انگاری در تبیین موضوعاتی از این دست بسیار بیشتر از شکستن تابوی سخن گفتن در این باره است.
    در ادامه به اختصار به رویکرد فقه اسلامی و حقوق کنونی ایران به همجنسگرایی می پردازیم تا دریابیم جنبه های روانی و فرهنگی این مسئله که بسیار حائز اهمیت است، تا چه میزان نادیده گرفته شده است.