گاه و بیگاه نوشته های یک روانیشناس - پر از هجو و شطح صرفا جهت خخنده
آخر چگونه شرح دهم در چه حالی ام
من باغبان خسته گل های قالی ام
آتشفشان خفته به کوهی خیالی ام
در ما امید رنگ سزاوار عشق بود
اما هنوز سر به هوا لاابالی ام
در شک همیشه روزنه ای از امید هست؟!
آخر چگونه شرح دهم در چه حالی ام
این ماه، ماهِ صوم و صیام و صلاه هاست
چون شرح آیه های عَبَس، انفعالی ام
تنها میان خیل سوالات بی جواب
در پاسخ، چگونه ای؟ گویم که عالی ام
مارا براهِ شرعِ شیوخان صراط نیست
من دلسپار دلبر ابرو هلالی ام
تنها میان جمع حسابان رمیده ام
دست زمانه میدهدم گوشمالی ام [1]
#کاتب
_______________
پ.ن
[1]: منی که لفظ شراب از کتاب میشستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
خُنُک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقدمه ای بر شعر
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعر عاشقانه لیلی و مجنون کوتاه