هوای کودکی

به سرم زد هوای کودکیم / شعر گفتم برای کودکیم

با قطار خیال رفتم تا / شهر پر ماجرای کودکیم

آن طرف بود پشت خاطره ها / خانه مان لا به لای کودکیم

پای حوض حیاط خانه شدم / غرق اندر صفای کودکیم

تا ته کوچه مان دویدم شاد / یک نفس،پا به پای کودکیم

توی دالان چه خوب می آمد / بازتاب صدای کودکیم

تا صدایش زدم،بغل واکرد / مادرم (آشنای کودکیم )

مادرم آن صبور تنها که / شادیش شد فدای کودکیم

مهر خود را گذاشته بود، یقین / پیش مادر،خدای کودکیم

تا که خوابم کند به شب می خواند / قصه ها با نوای کودکیم؛

پیش از آنکه رسد به لانه،کلاغ / شده بود انتهای کودکیم

گرگ بدجنس کرد دنبال / بز زنگوله پای کودکیم

ناگهان شیشه ام ز غصه شکست / دود شد قصه های کودکیم.....