در پی آموختن
پیر حافظ
حضرت حافظ معتقد است در سیر و سلوک به یک خضر راه به یک پیر به یک راهنما نیاز است. کسی که همت خودش را خرج سالک نماید. همت یعنی توجه کامل پیر به سالک برای اینکه نلرزد... نکته جالب هم این است که حافظ معتقد است همت را از پیری که الان زنده نیست هم می توان دریافت کرد. حالا ببینیم پیر حافظ کیست؟
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دستکش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشهنشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
حافظ دو گروه از مدعیان را رد می کند:
بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل
مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
در ادامه پیر خود را معرفی می کند:
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
حافظ اهل اسم خاص آوردن در شعر نیست. ولی اینجا به صراحت به امیرالمومنین اشاره می کند. حافظ در ابیات دیگر تصریح شدیدتری دارد:
منابع
مطلبی دیگر از این انتشارات
از دوست داشتن
مطلبی دیگر از این انتشارات
جلوه ای از منظومه هفت پیکر، شاهکار جاودان نظامی گنجوی
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتا نگاه دارش غمخانه تو جان است