کارمند سابق حراست شرکت ملی پست جمهوری اسلامی ایران (شمال تهران)
تو شدی یوسف من و من یعقوب
ایلیا جان پسر گلم وقتی بزرگ شدی خودت میفهمی که ... چه جوری تورو از بابات جدا کردن در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۵ ساعت ۸/۱۳ ... از مشهد اومدن و تورو که در خواب ناز بودی با خود بردن و من از اون موقع در حسرت تو موندم در حسرت راه رفتن نشستن حرف زدن بابا گفتن و...الان هم که به مدرسه میری در حسرت دستتو گرفتن و به مدرسه بردن روز اول مدرسه من شدم یعقوب و تو یوسف بابایی ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیریلیق
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیریلیق (ریحانه یاسینی-مهشادکریمی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایلیا محمدی کوچه باغ(آیریلیق)