یک نویسنده تازهکار، کتابخوان نیمهحرفهای و مشاهدهگر حرفهای؛ گاهی دلی مینویسم، گاهی کتابی؛ خاطره، تجربه، آموزش، نقد و نظر.
اقتضا این است...
وقتی دنبال زندگی بهتر، شغل بهتر، توانمندی بیشتر، بالا بردن احساس رضایت و هرچه چیز خوب هستی، اولویتات چیست؟ خودت یا سازمانی که برای آن کار میکنی؟ به دنبال رسیدن به رضایت فرد خودت هستی یا رضایت سایرین؟
«برای غلبه بر یک شاهکبرا نیازی ندارید تا یک شیر باشید، کافی است یک خدنگ کوچک باشید»
صدالبته که این مورد به رویکرد فرد در زندگی و هدفش بستگی دارد، برخی کمر همت برای کمک به سایرین میبندند و برخی اولویت اول و آخرشان خودشان است و برخی دیگر به دنبال حفظ شرایط بینابین و ایجاد تعادل در زندگیشان هستند. برای رسیدن به رشد و ترقی، واقعا باید چکار کرد؟ فقط خودمان را تقویت کنیم؟ صرفا به دنبال حضور در محیطی باشیم که رشد و پیشرفت را تشویق میکند؟ یا هیچکدام؟ یا هردو؟
یکی از پربحثترین مسایل در حوزهی مدیریت، مدیریت اقتضایی است. در آموزشهای آکادمیک مدیریت، هیچ جزوه و کتاب و مقالهای به شما نمیگوید که بهترین روش مدیریت چیست، بلکه همه آنها اتخاذ استراتژی متناسب با شرایط سازمان را مناسبترین رویکرد میدانند و در یک کلام مدیریت اقتضایی را ترویج و تقویت میکنند، امروز حتی در سلسله مراتبیترین نهادها، مثل ارتش، مدیریت اقتضایی و مدیریت هدفمند منابع، اعم از مالی و انسانی، بسیار مهم و فراتر از مفهوم عام مدیریت به معنای «وا داشتن عدهای به انجام کار مورد نظر ما» تلقی میشود.
اما در زندگی شخصی چطور میتوان مدیریت اقتضایی را عملی کرد؟، ما در زندگی گاهی شادکامایم و گاه غمگین، گاهی احساس میکنیم با اشاره انگشت میتوانیم جهانی را اداره کنیم، گاه در به انجام رساندن سادهترین مسایل درماندهایم. آیا نوع برخورد ما با مسایل در شرایط روحی و جسمی مختلف یکسان است؟ جواب قطعا منفی است.
ما در شرایط مختلف، حتا به محرکهای یکسان پاسخ متفاوت میدهیم، پس چطور میتوان انتظار داشت در مدیریت فردی هم بسته به شرایط قوانین را تغییر ندهیم، البته که چارچوب و خط قرمز نیاز اساسی روابط و قوانین زندگی ما است. بیایید اینطور بگوییم که زندگی همچون یک پنجره فولادی چهارچوب محکم و سفتی دارد که همان خط قرمزهای ماست، این چهارچوب نه تغییری میکند و نه نابود میشود، اما اندازه و شکلش توسط ما تعیین میشود، درون این چهارچوب مجموعهای شبکهای را تصور کنید، مثل توری، داخل هرکدام از خانههای این توری وضعیت و شرایط مختلف زندگی قرار دارد که میتواند روزی خوب و روزی بد باشد ما همواره هدفمان بالا رفتن از این تور است، اما در هر لحظه و در هرخانه تجربهی متفاوتی را خواهیم داشت، خوب و بد.
آیا صرفا به خاطر اینکه یک روز شرایط خوب و یک روز شرایط نامناسب بوده از این توری خسته میشوید؟، آن را رها میکنید؟، سقوط را آغاز میکنید؟ شما با توجه به شرایط موجود فشار به توری را در حدی حفظ میکنید که هم توری پاره نشود و هم شما از روی آن سقوط نکنید، در واقع شما اینجا به اقتضای شرایط موجود، فشار وارد شده به توری را مدیریت میکنید و اجازه نمیدهید که در مسیر پیشرفتتان خللی وارد شود.
البته که این مثال بسیار سطحی و از قصد قابل فهم ارایه شد تا کلیات موضوع را در ذهن شما شکل دهد، همه میدانیم که زندگی کوچکترین شباهتی به پنجره فولادی و توری ندارد، اما توانایی حل بحرانها برای ماندن در مسیر اصلی رشد دقیقا مانند حفظ کردن تعادل بر روی سطح کوچک و ناپایداری مثل توری است.
مدیریت اقتضایی در ابتدا نیازمند درک شرایط موجود و تحلیل آن است، گاهی پیشداوریهای ما برروی یک موضوع به شدت بر تصمیماتی که حول آن موضوع میگیریم تاثیر میگذارد. اگر بتوانیم به مسایل، فراتر از شکل ظاهریشان نگاه کنیم و روابط پشت آنها را تجزیه و تحلیل کنیم به راحتی میتوانیم به سبک مدیریت اقتضایی مورد نیاز زندگیمان برسیم، آن را شکل دهیم و مسیر رشد زندگیمان را هموار کنیم.
مدیریت اقتضایی به شدت به انعطافپذیری در عین سرسختی اشاره میکند، انعطافپذیری در راه و سرسختی در رسیدن به هدف، در عین حال نه انعطافپذیری بیشازحد و نه سرسختی افراطی، تعادل کلید واژه مدیریت اقتضایی در زندگی است.
مدیریت اقتضایی یعنی پیدا کردن راهحل مناسب برای چالشهای موجود بر سر راه رسیدن به اهداف بدون در نظر گرفتن بزرگی و کوچکی آن، بدون آنکه از مسیر اصلی خارج شویم، بدون آنکه هدفمان را فراموش کنیم و مهمتر از همه از مسیر تعادل در زندگی خارج نشویم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا ما درک متقابل داریم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا سختکارکردن ارزشش را دارد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
در دنیایی مصرفگرا، میتوانیم قناعتپیشه باشیم؟